چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
مجله ویستا
وجوه اعجاز قرآن
![وجوه اعجاز قرآن](/mag/i/2/xmlqg.jpg)
ویژگی الفاظ قرآن، انتخاب دقیق و تناسب آنها با معانی است و نیز قرار گرفتن در جایگاه مناسب خویش در جملات و هماهنگی آنها با واژههای قبل و بعد از خود است. فعلها معانی دقیق خود را الهام می بخشند، مثلاً فعل مضارع تجدید و استمرار را افاده كرده، تصاویر و صحنهها را باز آفرینی می كند و به ذهن نزدیك می سازد، تا جایی كه گویی آن تصاویر و صحنهها جلوی چشمان مخاطب قرار داده می شوند. واژهها گاهی به شكل جمع و گاهی به حالت مفرد می آیند و این بدون سبب نسبت بلكه به علتی منطقی یا برای حفظ آهنگ و نغمه یا ذكر خاص پس از عام و بالعكس، یا در نظر گرفتن معرفه و نكره، به غرضی بلاغی و یا تقدیم و تأخیر است
● تناسب واژهها با معانی
دقت در انتخاب واژهها در قرآن، نخستین مسالهای است كه پژوهشگر علوم قرآنی، آن را در می یابد، به عنوان نمونه در قرآن موارد به كارگیری واژه<الریاح» بادها، با واژه<الریاح» باد و نیز<الغیث» و <المطر» و جز آن با یكدیگر متفاوت است. مثلاً واژه<الریح» در قرآن صرفاً در مواردی كه خیر و منفعت و رحمت الهی بیان می شود آمده است.(۱۰)خداوند متعال می فرماید:
<و هو الذی یرسل الریاح بشراً بین یدی رحمته حتی اذا أقلت سحاباً ثقالاً سقناه لبلد میت فأنزلنا به المأ فأخرجنا به من كل الثمرات كذلك نخرج الموتی لعلكم تذكرون». (اعراف، ۷ / ۵۷)
<اوست كه بادها را پیشاپیش[ باران] رحمتش مژده رسان می فرستد، تا آنگه كه ابرهای گرانبار را بردارند، آن را به سوی سر زمینی مرده، برانیم، و از آن، باران فرو آوردیم؛ و از هر گونه میوهای[ از خاك] بر آوریم. بدین سان مردگان[ نیز از قبرها] خارج می سازیم، باشد كه شما متذكر شوید.»
و می فرماید:<و أرسلنا الریاح لواقح فأنزلنا من السمأ مأ فأسقینا كموه و ما أنتم له بخازنین»(حجر، ۱۵ / ۲۲)
<و بادها را بار دار كننده فرستادیم و از آسمان، آبی نازل كردیم، پس شما را بدان سیراب نمودیم، و شما خزانه دار آن نیستید.»
و نیز می فرماید:<و من آیاته آن یرسل الریاح مبشرات و لیذیقكم من رحمته و لتجری الفلك بأمره و لتبتغوا من فضله و لعلكم تشكرون»(روم، ۳۰ / ۴۶)/
<و از نشانههای او این است كه بادهای بشارت آور را می فرستد، تا بخشی از رحمتش را به شما بچشاند و تا كشتی به فرمانش روان گردد، و تا از فضل او[ روزی بجویید] و امید كه سپاسگزاری كنید.»
و می فرماید:<و الله الذی ارسل الریاح فتثیر سحاباً فسقناه الی بلد میت فاحیینا به الأرض بعد موتها كذلك النشور»(فاظر، ۳۵ / ۹)/
<و خدا همان كسی است كه بادها را روانه می كند؛پس[ بادها] ابری را بر می انگیزند، و[ ما] آن را به سوی سر زمین مرده راندیم، و آن زمین را بدان[ وسیله]، پس از مرگش زندگی بخشیدیم؛رستاخیز[ نیز] چنین است.»
واژه<الریح» باد، نیز در جاهایی كه برای ترسانیدن از فرجام عمل و عذاب كردن است مورد استفاده قرار گرفته. راغب اصفهانی می گوید:<در اكثر جاهایی كه خداوند واژه <الریح» را مفرد آورده برای بیان عذاب بوده است.»(۱۱)
خداوند تبارك و تعالی می فرماید:
<مثل ما ینفقون فی هذه الحیاْ الدنیا كمثل ریح فیها صر أصابت حرث قوم ظلموا أنفسهم فأهلكته و ما ظلمهم الله و لكن انفسهم یظلمون»(آل عمران، ۳ / ۱۱۷)
<مثل آنچه[ آنان] در زندگی این دنیا[ در راه دشمنی با پیامبر] خرج می كنند، همچون مثل بادی است كه در آن سرمای سختی است، كه به كشتزار قومی كه بر خود ستم كردهاند، بوزد و آن را تباه سازد؛ و خدا به آنان ستم نكرده، بلكه آنان خود بر خویشتن ستم كردهاند.»
<أم أمنتم أن یعیدكم فیه تارْ أخری فیرسل علیكم قاصفاً من الریح فیغرقكم بما كفرتم ثم لا تجدوا لكم علینا به تبیعا»(الاسرأ، ۱۷ / ۶۹)
<یا مگر ایمن شدید از این كه با دیگر شما را در آن[ دریا] باز گرداند و تند بادی شكننده و به[ سزای] آنكه كفر ورزیدید غرقتان كند، آن گاه برای خود در برابر ما كسی نیایید كه آن را دنبال كند.»
و می فرماید:<و فی عاد اذا أرسلنا علیهم الریح العقیم»(ذاریات، ۵۱ / ۴۱)
<و در[ ماجرای] عاد[ نیز] چون بر[ سر] آنها باد مهلك را فرستادیم.»
و می فرماید:<و أما عاد فأهلكوا بریح صرصر عاتیْ.»(الحاقه، ۶۹ / ۶)/
<و اما عاد، به[ وسیله] تند بادی توفنده سركش هلاك شدند.»
شاید سبب این باشد كه<ریح» شر آفرین است زیرا توفنده، ویرانگر و بی قرار می وزد، و این نوع باد به جهت استمرار و بی وقفه بودنش یك باد محسوب میشود، و مردم نیز تغییری در وزش یكسان آن احساس نمیكنند و آرامشی به خود نمیبینند، چرا كه توفنده و ویرانگر است و یكسره می وزد و همین باعث ترس و دلهره از آن است.اما<الریاح»بادها كه در بردارندگان خیر و بركت هستند، گاهی می وزند و گاهی آرام می گیرند، تا مایه بارش ابرها شوند، پس<الریاح» بریده بریده و آرام میوزند، به طوری كه هر كه در معرض آن قرار گیرد در مراحل مختلف وزیدن بادها، احساس آرامش می كند/
پس در این بیان قرآن تصویری از احساس روحی، روانی آدمی نیز دریافت میشود.(۱۲)
اما درباره مسخر كردن<الریح» برای حضرت سلیمان علیهالسلام كه خداوند می فرماید:<و لسلیمان الریح غدوها شهر و رواحها شهر»(سبا، ۳۴ / ۱۲)/
باد را برای سلیمان[ رام كردیم] كه رفتن آن با مداد یك ماه و آمدنش شبانگاه یك ماه[ راه] بود/
و<فسخرنا له الریح تجری بأمره رخأ حیث أصاب»(ص، ۳۸ / ۳۶)/
<پس باد را در اختیار او قرار دادیم كه هر جا تصمیم می گرفت، به فرمان او نرم و روان می شد.»
ظاهر این گونه است كه نعمت روشنتر و سنت الهی آشكارتر است، زیرا آن چیزی كه از آن انتظار شر و آسیب می رود، ولی قرین خیر و سود باشد، بی تردید منت آن بزرگتر و ارزش عطایش بیشتر است، بر خلاف چیزی كه از آن انتظار خیر و رحمت می رود، چنین چیزی گر چه از آن انتظار دلخوشی و شادمانی می رود، اما به حد دل خوشی و شادمانی چیزی نمیرسد كه از آن انتظار شر و آسیب می رود، اما وسیله رحمت و نعمت الهی می گردد/
جاحظ درباره گزینش دقیق واژهها در قرآن می گوید:
<و همچنین واژه<المطر»(باران) در قرآن فقط در موارد انتقام به كار رفته است، در حالی كه اكثر علما و خواص و همین گونه عوام، میان این واژه(المطر) و واژه(الغیث) تفاوتی قایل نیستند.»(۱۳)
در حقیقت<الغیث» تنها در جایگاه رحمت و نعمت استمعال شده است همانند<الریح» در موردی كه ذكر شد، در واقع میان<الغیث» و <الاغاثه» كه به معنی كمك و یاری رسانیدن است ارتباط كامل است، از این روبكارگیری واژه<الغیث» در موردی كه باران رحمت به بار دارد و خیر به بار می آورد، نشانگر تناسب دقیق میان لفظ و معنا است/
خداوند می فرماید:
<ان الله عنده علم الساعْ و ینزل الغیث و یعلم ما فی الأرحام و ما تدری نفس ماذا تكسب غداً و ما تدری نفس بای ارض تموت»(لقمان، ۳۱ / ۳۴)/
در حقیقت، خداست كه علم[ به] قیامت نزد اوست، و باران را فرو می فرستد، و آنچه را كه در رحمهاست می داند و كسی نمیداند فردا چه به دست می آورد، و هر كسی نمیداند در كدامین سرزمین می میرد. در حقیقت خداست[ كه] دانای آگاه است/
و می فرماید:<و هو الذی ینزل الغیث من بعد ما قنطوا و ینشر رحمته و هو الوالی الحمید»(شوری، ۴۲ / ۲۸)/
و اوست كسی كه باران - پس از آن كه[ مردم] نومید شدند - فرو می بارد، و رحمت خویش را می گستراند و هموست سر پرست ستوده/
و می فرماید:<ثم یأتی من بعد ذلك عام فیه یغاث الناس و فیه یعصرون»(یوسف، ۱۲ / ۴۹).<آن گاه پس از آن، سالی فرا می رسد كه به مردم در آن[ سال] باران می رسد و در آن آب میوه می گیرند.»
این در حالی است كه واژه<المطر» فقط در مقام عذاب كردن و ترسانیدن آورده میشود درست همچون واژه<الریح» مثل آیات ذیل:
<و امطرنا علیهم مطراً فانظر كیف كان عاقبْ المجرمین.»(اعراف، ۷ / ۸۴)/
و برسد آنان بارش (از مواد گوگردی) باراندیم پس فرجام گندكان حببان بود/
<فجعلنا عالیها سافلها و افطفرنا علیهم حجارْ من سجیل» حجر، ۱۵/۷۴ و آن شر را زیرو كردیم و بر آنان سنگهایی را سنگ گل باراندیم»/
<و لقد اتوا علی القریْ التی امطرت مطر السؤ أفلم یكونوا یرونها بل كانوا لا یرجون نشورا»(فرقان، ۲۵ / ۴۰).
<قطعاً بر شهری كه باران بلا بر آن بارانده شده گذاشتهاند؛ مگر آن را ندیدهاند؟[ چرا] ولی امید به زنده شدن ندارند.»
<و امطرنا علیهم مطراً فسأ مطر المنذرین»(شعرأ، ۲۶ / ۱۷۳ و نمل، ۲۷ / ۵۸)/
<و بر[ سر] آنان بارانی[ از آتش گوگرد] فرو ریختیم. و چه بد بود باران بیم داده شدگان.»
چنانچه واژه<سمك» در قرآن در موضعی غیر از موضع بیان نعمت بیاید،<الحوت» نامیده می شود و معنی<الحیتان» نیز همان<السمك» یعنی ماهی است، عرب نیز اغلب<الحوت» را به معنی<السمكْ»(۱۴)به كار میبرد/
قرآن كریم می فرماید:<و سالهم عن القریْ التی كانت حاضرْ البحر اذ یعدون فی البست اذ تأتیهم حیتانهم یوم سبتهم شرعاً و یوم لا یسبتون لا تأتیهم كذلك نبلوهم بما كانوا یفسقون»( اعراف، ۷ / ۱۶۳)/
<و از اهالی آن شهری كه كنار دریا بود، از ایشان جویا شد: آن گاه كه به[ حكم] روز شنبه تجاوز می كردند؛ آن گاه كه روز شنبه آنان، ماهی هایی شدن روی آب می آمدند، و روزهای غیر شنبه به سوی آنان نمیآمدند، این گونه ما آنان را به سبب آنكه نا فرمانی می كردند،می آزمودیم.»
و نیز می فرماید:<فالتقمه الحوت و هو ملیم»(صافات، ۳۷ / ۱۴۲)/
<و عنبر ماهی او را بلعید در حالی كه او نكوهش گر خویش بود. و<الحوث» در اینجا همان ماهی عظیم الجثه است.»
و چنانكه<الحوت» در موضع بیان نعمت و منت آورده شود آن را<الحم الطری» یعنی گوشت تازه می نامند/
خداوند می فرماید:<و هو الذی سخر البحر لتأكلوا منه لحماً طریاً و تسخرجوا منه حلیْ تلبسونها وتری الفلك مواخر فیه و لتبتغوا من فضله و لعلكم تشكرون»(نحل، ۱۶ / ۱۴).
<و اوست كه دریا را مسخر گردانیده تا از آن گوشت تازه بخورید، و پیرایهای كه آن را می پوشید از آن بیرون آورید. و كشتیها را در آن شكافنده[ آب] می بینی، و تا از فضل او بجویید و باشد كه شما شكر گزارید.»
مسأله قابل توجه دیگر این كه هر گاه ذكر جوشیدن آب از زمین به میان آمده، با فعل<فجر» از آن یاد شده و هر گاه بیرون زدن آب از سنگ مد نظر بوده از فعل<انبجس» استفاده شده است، راغب اصفهانی در مفردات به این نكته اشاره كرده می گوید:<در مورد آب سه لفظ بجس المأ و انبجس و انفجر به كار برده شده، اما<انبجاس» بیشتر درباره جوشیدن آب از چیزی تنگ و<انفجار» یا در همان مورد<انبجاس» و یا در موضع جهیدن آب از چیزی گشاده استعمال شده است. از این رو خداوند می فرماید:<فانبجست منه اثنتا عشرْ عیناً»(اعراف، ۷ / ۱۶۰)<از آن دوازده چشمه جوشید.»
و در موضع دیگری می فرماید:<فانفجرت منه اثنتا عشرْ عیناً»(بقره، ۲ / ۶۰)<از آن دوازده چشمه جوشید.»<كه در هر دو مورد از جوشیدن آب از معبری تنگ خبر می دهد. و در جای دیگر می فرماید:<و فجرنا خلا لهما نهراً»(كهف، ۱۸ / ۳۳)<میان آن دو نهری جوشاندیم.»
و یا می فرماید:<و فجرنا الارض عیونا»(قمر، ۵۴ / ۱۲)<چشمههای زمین را جوشانیدیم.»
و نفرمود<بجسنا»(۱۵)
بدین ترتیب مشخص می شود كه تمام واژههای قرآن كریم در جایگاه مناسب خویش آمده است و در نهایت دقت، معنای خود را الهام می بخشند، تا جایی كه اگر واژه دیگری جای آن قرار گیرد نمیتواند معنای نخست را افاده كند/
گر چه تفاوتهای ظریفی میان معانی واژههای قرآن وجود دارد، اما هر كدام از این واژهها معنای مستقل خود را دارند و برجستگی و درخشش خود را دارند كه این برجستگی و درخشش در ضمن دو جمله نمایانتر میشود گاهی تك واژهای بر معانی متعددی دلالت می كند، كه هر كدام از آنها از سیاق كلام یا به اصطلاح از بستر سخن دریافت میشود به عنوان مثال واژه<السمأ» بر معانی مختلفی اطلاق می شود از جمله بر<سقف»،<ابر»،<باران»،<چیزی مشخص»،<مسیر»،<جهت» و <فضای» گسترده».
اما چنانچه واژه زمین<الارض» با آسمان - چه مفرد<السمأ» و چه جمع<السموات» - بیاید، منظور از آن همین سیاره است كه بر روی آن زندگی می كنیم و هر گاه واژه زمین<الارض» تنها و بدون ذكر<السمأ» یا<السموات» استعمال شود، مقصود از آن بخش معینی از زمین است، همان گونه كه در سوره یوسف می فرماید:
<قال اجعلنی علی خزائن الأرض انی حفیظ علیم»(یوسف، ۱۲ / ۵۵)/
[یوسف] گفت:<مرا بر خزانههای این سرزمین بگمار، كه من نگهبانی دانا هستم.»
و نیز می فرماید:<و كذلك مكنا لیوسف فی الأرض یتبوا منها حیث یشأ نصیب برحمتنا من نشأ و لا نضیع اجرا المحسنین»(یوسف، ۱۲ / ۵۶)/
<و بدین گونه یوسف را در سرزمین مصر قدرت دادیم، كه در آن هر جا كه می خواست سكونت می كرد. هر كه را بخواهیم به جهت خود می رسانیم و اجر نیكوكاران را تباه نمیسازیم.»
تردیدی نیست كه مقصود از واژه<الارض» در دو آیه یاد شده همه كره زمین نیست، بلكه آن سرزمینی معینی است كه در حوزه حكومت مصر در آن زمان بوده است/
گاهی مسأله عكس این است و مثلاً برخی واژههای متباین با هم در قرآن دیده می شود كه در مواضع مختلف به معنی واحدی آمدهاند، واژههایی همچون: <خلق»،<جعل»<ابدع»،<فطر» و مشتقات آنها، تمامی این واژهها بر آفرینش و پدید آوردن بدون الگو و نمونه پیشین دلالت دارند/
راغب اصفهانی درباره واژه<خلق» می گوید:<اصل واژه<الخلق» سنجش اندازهگیری درست است و نیز بر آفریدن بدون الگو و تقلید دلالت دارد/
خداوند تبارك و تعالی می فرماید:
<خلق السموات و الأرض» یعنی آن دو را - بدون الگو - ابدع كرد و آفرید، به دلیل آیه دیگری كه می فرماید:<بدیع السموات و الأرض»<بقره، ۲ / ۱۱۷) یعنی ابداع كننده و آفریننده آسمانها و زمین را، و خلق از نوع ابداع یا آفرینش، صرفاً از آن خدا است و بس، از این رو در تفاوت میان خود و بندگان می فرماید:
<أفمن یخلق كمن لا یخلق أفلا تذكرون»(۱۶)(نحل، ۱۶ / ۱۷)/
<آیا كسی كه می آفریند مانند آن كسی است كه نمیآفریند، این را متذكر نمیشوید.»
درباره<الابداع» می گوید: ابداع پدید آوردن چیزی است و این واژه هرگاه درباره خداوند به كار برده شود منظور پدید آوردن بدون ابزار، ماده، زمان و مكان است و این معنا را جز درباره خداوند نمیتوان به كار برد چرا كه پدید آوردن و نو آوری از آن سازنده حقیقی است مانند آن جا كه می فرماید:<بدیع السموات و الأرض»(۱۷)پدید آورنده آسمانها و زمین.و درباره واژه<جعل» می گوید: جعل، در میان افعال هم معنای خود مثل:<فعل» و <صنع» كلیتر است و بر پنج وجه آمده است. دوم از معانی آن<أوجد» است كه متعدی به یك مفعول است. مانند آیه<و جعل الظلمات و النور»(انعام، ۶ / ۱) تاریكی و روشنایی را به وجود آورد. معنی سوم آن ایجاد چیزی از چیز دیگر و پدید آوردنش از آن است:<و جعل لكم من الجبال اكناناً»(نحل، ۱۶ / ۸۱). معنی چهارم آن در آوردن چیزی به حالتی خاص است:<الذی جعل لكم الأرض فراشاً»(بقره، ۲ / ۲۲) و<جعل لكم مما خلق ظلالاً»(نحل، ۱۶ / ۸۱) و <جعل القمر فیهن نوراً(نوح، ۷۱ / ۱۶) (۱۸)و درباره واژه<فطر» می گوید:<اصل این واژه به معنی شكاف طولی است، خداوند می فرماید:<هلتری من فطور»(ملك، ۶۷ / ۳) یعنی اختلال و كاستی چه در جهت صلاح آمدن و چه در جهت به فساد گراییدن و<فطر الله الخلق» یعنی پدید آوردن چیزی و ابداع آن به نحوی كه بتواند عملی را انجام هد. خداوند می فرماید:<الحمد الله فاطر السموات و الأرض»(فاطر، ۳۵ / ۱) و می فرماید:<الذی فطر هن»(انبیأ، ۲۱ / ۵۶) و <الذی فطرنا»(طه، ۲۰ / ۷۲) یعنی ما را پدید آورد و به وجود آورد(۱۹)ز مخشری نیز این تفسیر از واژه(فطر) را مبنا قرار می دهد و برای آن به قول یكی از اعراب استناد می جوید كه درباره چاهی با شخصی دیگر اختلاف داشت و به او می گفت:<انا فطرتها» یعنی من آن را ساختم و پدید آوردم.(۲۰)
درباره آفرینش آسمان و زمین، واژه<خلق» بیشتر از سایر واژههایی كه بر آفریدن دلالت دارد استفاده شده است، شاید علت این باشد كه این واژه بیشتر از واژههای هم معنایش بر پدید آوردن دلالت می كند. مضاف بر این كه بنا به گفته راغب اصفهانی دلالت بر سنجش درست و صحیح دارد/
در واقع واژه<خلق» بیانگر آفرینش دقیق و سنجیده است زیرا ساختار آفرینش، ساختاری در هم و بر هم و آشفته نیست، بلكه ساختاری هنرمندانه و دقیق است كه دست خداوند توانای حكیم آن را روی طرحی حساب شده و سنجیده پدید آورده است، از مواردی كه كمله<خالق» بیانگر ایجاد و پدید آوردن است این آیه است كه می فرماید:<و من آیاته اللیل والنهار و الشمس و القمر لا تسجدوا للشمس و لا للقمر و اسجدولله الذی خلقهن»(فصلت، ۴۱ / ۳۷)/
<و از نشانههای[ حضور] او شب و روز و خورشید و ماه است؛ نه برای خورشید سجده كنید و نه برای ماه، و آن خدایی را سجده كنید كه آنها را خلق كرده است اگر تنها او را میپرستید.»
<و ما خلقنا السموات و الأرض و ما بینهما لا عبین»(دخان، ۴۴ / ۳۸)/
<و آسمانها و زمین و آنچه را كه میان آن دو است به بازی نیافریدهایم.»
پس از واژه<خلق» كه به معنی ایجاد و پدید آوردن است، واژه<فطر» می آید. آن جا كه می فرماید:<الحمدلله فاطر السموات و الأرض»(فاطر، ۳۵ / ۱).<سپاس خدای را كه پدید آورنده آسمان و مین است.»
و آیه<قالت رسلهم افی الله شك فاطر السموات و الأرض»<ابراهیم، ۱۴ / ۱۰)/
پیامبرانشان گفتند:<مگر درباره خدا - پدید آورنده آسمانها و زمین - تردیدی هست؟
و آیه<قل الله فاطر السموات و الأرض عالم الغیب و الشهادْ انت تحكم بین عبادك فی ما كانوا فیه یختلفون»(زمر، ۴۶)
<بگو: بار الها، ای پدید آورنده آسمانها و زمین،[ ای] دانای نهان و آشكار، تو خود در میان بندگانت بر سر آنچه اختلاف می كردند، داوری می كنی.»
واژه<بدیع» یعنی ابداع كننده یا پدید آورنده، دوبار با واژههای<السموات» و<الأرض» تكرار شده است، در سوره بقره می فرماید:
<بدیع السموات و الأرض و اذا قضی امراً فانما یقول له كن فیكون»(بقره، ۲ / ۱۱۷)
<[او] پدید آورنده آسمانها و زمین[ است]، و چون به كاری اراده فرماید، فقط می گوید:<[موجود]باش»؛ پس [فورا موجود] می شود.»
و می فرماید:<بدیع السموات و الأرض أنی یكون له و لد و لم تكن له صاحبْ و خلق كل شئ و هو بكل شئ علیم»(انعام، ۶ / ۱۰۱)
<پدید آورنده آسمانها و زمین است، چگونه او را فرزندی باشد، در صورتی كه برای او همسری نبوده، و هر چیزی را آفریده، و اوست كه به هر چیزی داناست »
همین گونه، استعمال دو فعل<جعل» و<القی» با جبال است، خداوند می فرماید:
<و هو الذی مد الأرض و جعل فیها رواسی و أنهاراً و من كل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین یغشی اللیل النهار ان فی ذلك لایات لقوم یتفكرون»(رعد، ۱۳ / ۳)/
<و اوست كه زمین را گسترانید و در آن، كوهها و رودها نهاد، و از هر گونه میوهای در آن جفت جفت قرار داد. روز را به شب می پوشانید. قطعاً در این[ امور]برای مردمی كه تفكر میكنند نشانههایی وجود دارد /
و میفرماید: <والقی فی الارض رواسی أن تقیدبكم و أنهاراً و سبلاً لعلكم تهتدون» نمال، ۱۶/۱۵)
و در زمین كوههایی استوار افكند تا شما را نجنباند، و رودها و درهها قرار داد) تا شما را خود را پیدا كنید/
كه در موارد یاد شده از آفریدن كوهها از فعل<القی» استفاده شده، زیرا این واژه معنی جعل دارد (۲۱)
نظیر این را در فعل<ساق» و<ازجی» كه به معنای واحدی هستند می بینیم (۲۲)كه با<سحاب» به كار برده شدهاند. خداوند می فرماید:
<حتی اذا أقلت سحاباً ثقالاً سقناه لبلد میت فأنزلنا به المأ فأخرجنا به من كل الثمرات كذلك نخرج الموتی لعلكم تذكرون»(اعراف، ۷ / ۵۷)/
<تا آن گاه كه ابرهای گرانبار را بردارند، آن را به سوی سرزمینی مرده برانیم، و از آن، باران فرود آوریم؛ و از هر گونه میوهای[ از خاك] بر آوریم. بدین سان مردگان را[ نیز از قبرها] خارج می سازیم، باشد كه شما متذكر شوید.»
دكتر محمد احمد الغمراوی، ریشه یابی دقیقی در فرق میان دو واژه<جعل» و<القی» دارد.وی می گوید:
<جعل» یك دلالت كلی دارد كه تمامی انواع كوهها را شامل میشود، اما دلالت واژه<القی» خاصتر است، این عطیه نیز - بنا به نقل<ابوحیان» در تفسیر آیه النحل - این را لحاظ كرده و معتقد است،<القی» بیانگر این است كه خداوند كوهها را نه از زمین بلكه از قدرت ابداع خویش پدید آورده است، البته ابن عطیه، نمیدانسته كه منشأ پیدایش كوهها متفاوت است و فعل<القی» به خلقت كوه هایی كه منشأ رسوبی دارند اشاره دارد، و خداوند بالفعل آن را در زمین قرار داده(افكند ه) و مواد رسوبی آن را با آبرفت رود خانهها فراهم آورده، آن گاه به امر او در كنار ساحل دریا می ریزد، و آن جا این مواد رسوبی، فشرده و متراكم - البته به حد و اندازهای كه خداوند با سنجش دقیق مقرر می فرماید - شده و سپس با فشار این مواد به همدیگر و برخی عوامل دیگر كوههای ساحلی سر بر می آورند. بنابر این خداوند كوهها را از زیر زمین خلق فرموده و نوع دیگر یعنی رسوبی را بر اساس قدرت و ابداع خویش پدید آورده است، اما آنها را مرحله به مرحله خلق كرده، همان گونه كه جنین را در شكم مادر طی مراحل مختلف شكل می بخشد.(۲۳)
خلاصه كلام این كه ما چنانچه بخواهیم در زمینه این واژهها بحث و بررسی بیشتری داشته باشیم، مجال بیشتری می طلبد، در ضمن لازم است روی این نكته نیز تأكید كنیم كه در قرآن واژههای مترادف وجود ندارد، و هیچ واژه مترادفی با واژه قرآنی نمیتواند دقیقاً معنی و مفهوم آن را داشته باشد، از این واژههای قرآنی پیوسته اعجاز و برجستگی خویش را حفظ می كنند
۱- میر صادقی، جمال، عناصر داستان / ۸۳/
۲- ایرانی، ناصر، داستان، تعاریف ابزارها / ۱۸۹/
۳- براهنی، رضا، قصه نویسی / ۲۴۲/
۴- حكیم، سید محمد باقر، القصص القرآنی / ۳۵/
۵- خطیب، عبدالكریم، القصص القرآنی فی منطوقه و مفهومه / ۱۱۳/
۶- .حكیم، سید محمد باقر، القصص القرآنی / ۷۴/
۷- خلف الله، محمد احمد، الفن القصص فی القرآن الكریم / ۲۸۴/
۸- عبدریه، سید عبدالحافظ، بحوث فی القصص القرآن / ۷۲/
۹- خطیب، عبدالكریم، القصص القرآنی فی منطوقه و مفهومه / ۱۱۶/
۱۰- ر. د: ابومنصور ثعالبی، فقه اللغه و سر العربیه / ۳۵۲، چاپ دوم، تحقیق مصطفی السقا/
۱۱- راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ماده<روح»/
۱۲- من بلاغْ القرآن / ۱۳۹/
۱۳- جاحظ، البیان و التبیین، ۱ / ۲۰، تحقیق و شرح عبدالسلام هارون، مصر، مكتبه الخانجی، چاپ دوم ۱۳۸۰ ه/
۱۴- زمخشری، الكشاف، ۲ / ۱۲۵/
۱۵- معجم مفردات الفاظ القرآن، ماده(بجس)/
۱۶- همان ماده خلق/
۱۷- همان، ماده (بدع)/
۱۸- همان، ماده(جعل) و نیز ر. ك: الكشاف، ۲ / ۴/
۱۹- همان، ماده (فطر)/
۲۰- الكشاف، ۳ / ۲۹۷/
۲۱- همان، ۲ / ۴۰۴/
۲۲- همان ۳ / ۷۰/
۲۳- الغمراوی، الاسلام فی عصر العلم / ۲۹۵/
۲- ایرانی، ناصر، داستان، تعاریف ابزارها / ۱۸۹/
۳- براهنی، رضا، قصه نویسی / ۲۴۲/
۴- حكیم، سید محمد باقر، القصص القرآنی / ۳۵/
۵- خطیب، عبدالكریم، القصص القرآنی فی منطوقه و مفهومه / ۱۱۳/
۶- .حكیم، سید محمد باقر، القصص القرآنی / ۷۴/
۷- خلف الله، محمد احمد، الفن القصص فی القرآن الكریم / ۲۸۴/
۸- عبدریه، سید عبدالحافظ، بحوث فی القصص القرآن / ۷۲/
۹- خطیب، عبدالكریم، القصص القرآنی فی منطوقه و مفهومه / ۱۱۶/
۱۰- ر. د: ابومنصور ثعالبی، فقه اللغه و سر العربیه / ۳۵۲، چاپ دوم، تحقیق مصطفی السقا/
۱۱- راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، ماده<روح»/
۱۲- من بلاغْ القرآن / ۱۳۹/
۱۳- جاحظ، البیان و التبیین، ۱ / ۲۰، تحقیق و شرح عبدالسلام هارون، مصر، مكتبه الخانجی، چاپ دوم ۱۳۸۰ ه/
۱۴- زمخشری، الكشاف، ۲ / ۱۲۵/
۱۵- معجم مفردات الفاظ القرآن، ماده(بجس)/
۱۶- همان ماده خلق/
۱۷- همان، ماده (بدع)/
۱۸- همان، ماده(جعل) و نیز ر. ك: الكشاف، ۲ / ۴/
۱۹- همان، ماده (فطر)/
۲۰- الكشاف، ۳ / ۲۹۷/
۲۱- همان، ۲ / ۴۰۴/
۲۲- همان ۳ / ۷۰/
۲۳- الغمراوی، الاسلام فی عصر العلم / ۲۹۵/
منبع : مرکز جهانی اطلاع رسانی آل بیت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست