دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا
رفتن به کودکستان خوب است یا بد؟
من یك پسر كوچولو دارم كه سه ساله است وتمامی فكر و ذهن من معطوف به تربیت صحیح اومی باشد. در این راه از هیچ كوششی فروگذاری نكرده ام و حالا او در سنی است كه گفته می شود بایدبه كودكستان برود. من مردد هستم كه آیا واقعا رفتن به كودكستان برای او ضروری است یا نه؟
برای یافت پاسخ به سراغ كتابهای روانشناسی كودك و در جهت تكمیل خوانده هایم به ملاقات دوستی رفتم كه كارشناس روانشناسی كودك می باشد.حرفهایی كه او راجع به كودكستان گفت برایم بسیاردلگرم كننده و آموزنده بود. او گفت: حتی بهترین كودكستانها هم نمی توانند جای منزل را برای بچه بگیرد اما والدین باید بدانند كه رفتن به كودكستان تكمیل كننده تربیت و رشد بچه است. كودكستان خوب برای بیشتر كودكان سودمند ومفید است اما رفتن هر بچه ای به كودكستان ضروری نیست. كودكستان برای عده ای از بچه ها مثل بچه های تك فرزند در خانواده، بچه هایی كه وسایل بازی ندارند،بچه هایی كه در آپارتمان های كوچك زندگی می كنند یا بچه ای كه مادرش قادر به كنترل شیطنت های اونیست بسیار مفید است.
هر بچه ای از سه سالگی به بعد به دوست هم سن وسال خود نیازمند می باشد، نه تنها برای تفریح وبازی كردن با آنها بلكه برای آن كه طرز رفتار و سازش با بچه های دیگر را بیاموزد. این مسئله در زندگی كودك بسیار مهم است؛ چون تاثیرات آن را به طورغیرمستقیم در بزرگسالی مشاهده خواهیم كرد.بچه ها احتیاج به فضایی دارند كه در آن بتوانند بدوند، فریاد بكشند، از وسیله ای بالا و پایین بروند وخیلی چیزهای دیگر كه در كودكستان پیدا می شود.در ضمن بچه باید طرز سازش و رفتار را با بزرگسالان، بجز پدر و مادرش، را بیاموزد، پس می بینید كه به هر حال كودكستان جای منزل را نمی گیرد بلكه تكمیل كننده آن است. از او پرسیدم پسر كوچولوی من فقط سه سال دارد آیا بهتر نیست او را از سال دیگر به كودكستان بفرستم تا اگر قرار است نقاشی بكشد یا اعداد را یاد بگیرد،درك بهتری نسبت به اینها داشته باشد.او با لبخند گفت: معمولا والدین فكر می كنند كه بچه ها در كودكسان فقط همین چیزها را یاد می گیرنددر حالی كه این نوع هنرها جزؤ كوچكی است از آنچه كه یك كودكستان خوب باید به بچه ها یاد بدهد.
آموزش، تعلیم، طریق استفاده كردن از مصاحبت، دوستی، معاشرت با بچه های دیگر، همكاری كردن، طرح كردن بعضی از برنامه ها و انجام دادن آنها و داشتن آزادی عمل برای دویدن، بازی كردن، آواز خواندن و لذت بردن از زندگی بسیار مهم تر از یادگرفتن شمارش اعداد است. كودك هر چه دیرتر با این امور آشنا شود سهولت كسب و یادگیری آنها را از دست خواهد داد.باید گفت كه میزان ابتلا به سرماخوردگی دربچه های كودكستانی زیاد است و كودكی كه ضعیف است و دایما مریض می شود وضعیتش با یك كودك قوی كه كمتر دچار بیماری می شود، فرق می كند. درمورد كودكان ضعیف تر باید برنامه ریزی دیگری كرد. پس از این گفتگو با خوشحالی پسرم را در یك كودكستان خوب ثبت نام كردم. روز اول كمی از دورمراقب او بودم. احساس كردم همه چیز آنجا برایش جالب است و او احساس راحتی می كند، از این رو با خیال راحت به خانه آمدم. وقتی برای آوردنش رفتم، مربی او گفت یكی، دو ساعت بعد از رفتن شما دلتنگی كرد ولی فعلا همه چیز مرتب است. اما فردا صبح او كاملا عوض شد. وقتی فهمید قراراست به كودكستان برود، گریه كرد و شدیدا ناراحت بود. نگران، پریشان و مستاصل بودم كه چه بكنم. اوواقعا می ترسید و مدام اصرار داشت كه من پیش اوبمانم. موضوع را به مربی اش گفتم و او برایم توضیح داد كه چون فرزندم هنوز كوچك است و مستقل نشده نمی تواند ناگهانی محیط كودكستان را بپذیرد پس سعی باید كنیم آرام آرام او را با این محیط مانوس كنیم. او گفت بهترین كار این است كه شما هم درمهدكودك حضور داشته باشید. از این رو من درگوشه ای می نشستم و او مرا می دید و با خیال راحت مشغول بازی می شد. گاهی حتی یك ساعت میگذشت كه او مرا نمی دید و سرگرم بازی با دوستانش بود. كم كم مدت زمان ماندن در مهد را كم كردم و او هم به مربی، معلمان و دوستان جدیدش عادت كرد.
فراموش كردم بگویم در روزهای اول، مربی یك تذكر مهم به من داد كه این قدر با چهره نگران از اوخداحافظی نكن. او فكر می كند بعد از رفتن شما قراراست اتفاق بدی برایش پیش بیاید; به همین دلیل اصرار دارد كه شما پیش او بمانید.
این تذكر در حالی به من داده شد كه من اصلا فكرنمی كردم آنچه كه درذهنم می گذرد در چهره ام نمایان باشد. باید اعتراف كنم روزهای اول واقعا نگران اوبودم كه در مهد چه خواهد كرد.
در هفته های اول او به شدت احساس خستگی می كرد و من باز نگران بودم كه شاید پسرم نتوانسته خود را با محیط كودكستان وفق دهد; به همین دلیل تا این حد عصبی است. دوستی به من توصیه كرد كه این مشكل را با معلم و مربی كودكم در میان بگذارم. این كار را كردم و احساس كردم مربی اش از زاویه دیگری به پسرم نگاه می كند و این گونه مسائل را بسیار دیده است. او به من اطمینان داد كه پسرم در كودكستان با بچه ها مشكلی ندارد. به خوبی با آنها بازی و ارتباط برقرار می كند، دوست می شود، قهر می كند و همین طور با معلمش رابطه خوبی دارد. خستگی مفرط او هم به علت بازی و تقلای بیش تر از قبل اوست. مربی به من توصیه كرد كمی دیرتر او را به كودكستان بیاورم مثلا حدود ساعت ۱۰ صبح كه تا یك بعدازظهر درآنجا باشد. پیشنهاد كردم بهتر نیست زودتر به دنبالش بیایم؟ گفت: نه. او دوست ندارد درست وسط بازی با دوستان و تفریح و شادی از آنها جدا شود ولی اگركمی دیرتر بیاید مطمئنا كمتر خسته خواهد شد.
حالا مدتی است كه او به مهد می رود. در آنجا كاملا به او خوش می گذرد، دلش برای من تنگ می شود كه در این حال مربی اش با من تماس می گیرد و من به كودكستان می روم. وقتی حضور مرا در آنجا می بیند كمتر دلتنگ می شود و این نشان می دهد كه او خود را كم كم با كودكستان منطبق كرده و چیزهای خوبی هم یادگرفته است؛ به ویژه وقتی در جمع
حضور پیدا می كند، بسیار كمتر از گذشته خجالت می كشد و وابستگی اش به من نیز كمتر شده و من همه این اتفاقات را مدیون راهنمایی های خوب و موثرمربی و دوست روانشناسم هستم.
منبع : خانواده سبز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست