پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


نمایشنامه ‌نویسان دهه ۹۰


نمایشنامه ‌نویسان دهه ۹۰
هلن ادموندسون نمایشنامه‌نویس، دراماتورژ، بازیگر و کارگردان تئاتر، متولد انگلستان و دانش‌آموخته دانشگاه منچستر، اولین نمایشنامه‌اش به نام «پرواز» در سال ۱۹۹۰ به صحنه رفت. نمایشنامه دیگرش به نام «پاکسازی» که اولین‌بار در سال ۱۹۹۳ در «بوش تیه تر» لندن به صحنه رفت، برنده جایزه «جان وایتینگ» و «تایم اوت» شد.
داستان این نمایشنامه در قرن هفدهم در ایرلند اتفاق می‌افتد. در جامعه کوچک ایرلند، رابرت پرستون، زمیندار پروستانی اهل انگلیس، با مادلین، یک مسیحی کاتولیک اهل ایرلند ازدواج می‌کند و در همانجا نیز زندگی می‌کنند. بر خلاف فضای بیرحمانه استعماری حاکم بر ایرلند سده هفدهم، آنها برای پسرشان جشن تولد می‌گیرند؛ نمادی از امید به آینده. مدتی بعد دوست صمیمی مادلین به دست سربازان انگلیسی دستگیر و شکنجه می‌شود.
این حادثه باعث می‌شود مادلین و شوهرش در دو راهی انتخاب بین زندگی و عشقشان و وطن‌پرستی و میهن‌دوستی قرار بگیرند. در پایان این زوج در دو جبهه مخالف قرار می‌گیرند. این نمایشنامه از ماجراهای پاکسازی قومی در بوسنی الهام گرفته شده است و در زمان اجرا بسیار مورد توجه قرار گرفت. نمایشنامه بین پرداخت شخصیت و تمرکز بر طرح، جنگ و درگیری و روابط انسانی می‌چرخد و در پایان به‌واسطه برتری سیاست بر روابط انسانی، رابطه بین شخصیت‌های نمایشنامه از هم پاشیده می‌شود. نمایشنامه پاکسازی جزء نمایشنامه‌های تاریخی محسوب می‌شود.
یکی از منتقدان در این‌باره می‌نویسد:«این نمایشنامه پژواک تاریخ است در گستره زمان حال، نمایشنامه‌ای تاریخی که بر روابط انسانی بنا شده است، نمایشنامه‌ای درباره عشق، محبت و خیانت. هلن ادموندسون مخاطب را به سمت کشف ویژگی‌های ملی و در عین حال انسانی می‌کشاند. او در نمایشنامه‌هایش روایتگر تاریخ است؛ تاریخی که همیشه بر انسان سنگینی می‌کند.
نمایشنامه پاکسازی فضایی تاریک دارد و هر چه جلوتر می‌رود، تاریک و تاریک‌تر می‌شود، اما لحظاتی انسانی دارد که مخاطب را درگیر می‌کند و آن جایی است که نقش آفرینشگری انسان در تاریخ برجسته می‌شود.» هلن ادموندسون خودش را در زمره نویسندگان تجربه‌گرا می‌داند. او به‌واسطه کارهای تجربی‌اش و اقتباس‌هایی که از آثار ادبی کلاسیک برای صحنه انجام داده است، معروف است. او می‌گوید به این دلیل به اقتباس آثار ادبی بزرگ می‌پردازد که معمولا شخصیت‌پردازی‌های قدرتمندی دارند، به‌خصوص زن‌های این آثار، داستان‌های عمیق و تم‌های بیشماری که دامنه انتخاب را برای اقتباس باز می‌گذارند. او بر این باور است که با اقتباس از شاهکارهای ادبیات جهان، شجاعت بیشتری برای نوشتن نمایشنامه‌های خودش پیدا می‌کند و درام را بهتر می‌شناسد.
او در اقتباس‌هایش خود را از قید و بند سبک نوشتاری نویسندگان رها می‌کند و معتقد است که: «در اقتباس نباید برده آثار و آرای متن اصلی و نویسنده آن شد. حتی می‌توان به موضوعات و تم‌هایی پرداخت که دغدغه نویسنده اثر اصلی نبوده است. اگر مدام در این فکر باشیم که او چه می‌خواسته بگوید، شکست می‌خوریم. ما باید در اثر به سفر خودمان ادامه دهیم. دوباره آن را کشف کنیم، دوباره آن را تخیل کنیم و دوباره شکل روایت اثر را تغییر دهیم.» می گوید: «برایم مهم نیست که ایده قصه‌هایم از کجا بیاید، تا جایی که تماشاگر را مشتاق، هیجان‌زده و منتظر نگه می‌دارد، باید نوشت. خواه از یک رمان کلاسیک ایده بگیرم، خواه از یک نمایشنامه کلاسیک و خواه قصه‌ای باشد که خودم آن را تخیل کرده باشم.» او می‌گوید «بسیاری از نمایشنامه‌نویسان ما، امروزه از آثار ادبی بزرگ اقتباس می‌کنند، بدون اینکه به این نکته اشاره کنند.
آنها بی‌شرمانه آثار شکسپیر، چخوف، نمایشنامه‌های یونان باستان و بسیاری دیگر از آثار کلاسیک قدرتمند در حوزه نمایشنامه و رمان را به صحنه می‌آورند، بدون اینکه نامی از شکسپیر، چخوف و دیگران ببرند.» او معتقد است که رمان، یک اثر ادبی درونی و یک رسانه روان‌شناختی است، در صورتی که تئاتر یک اثر ادبی بیرونی و یک رسانه دراماتیک و این دو با هم در تضادند و اقتباس از یک رمان برای صحنه نمایش، چیزی بیش از سازش بین این دو گونه ادبی نیست.
از او می‌پرسند که چگونه‌تئاتری را دوست دارد، می‌گوید تئاتری را دوست دارد که به احساسات انسان نهیب بزند و این کار را از راه غریزی انجام دهد. تئاتری که عنصر غالبش احساس باشد، بعد تفکر. نمونه‌ای از اقتباس‌های او، اقتباس از رمان‌هایی مانند«آنا کارنینا» و «جنگ و صلح» و نمایشنامه «اورستس» اثر «اوریپید» هستند. هلن ادموندسون با اینکه در تئاتر اروپا دارای جایگاه ویژه‌ای است اما مخالفان سرسخت خودش را نیز دارد. تعدادی از مخالفانش دیدگاه خوش‌بینانه او را در نمایشنامه‌هایش، افراطی می‌دانند. او در پاسخ به آنها می‌گوید:«بله، من، نویسنده خوش‌بینی هستم و بر این خوش‌بینی تاکید دارم. خوش‌بینم که انسانیت می‌تواند به جای بهتری برسد.» یکی از منتقدان دیگرش می‌گوید: «مشکلی که ادموندسون در نمایشنامه‌هایش دارد این است که نظرگاهش زود به زود تغییر می‌کند؛ از موضع روشنفکری به ناسیونالیسم و از آنجا به نگرش تاریخی و تقدیر محتوم انسان می‌رسد.» برخی دیگر گفته‌اند؛ شخصیت‌های آثار ادموندسون، سیاه و سفید هستند؛ قهرمانانش همه دوست داشتنی، مهربان و زیرک و شخصیت‌های منفی همه سر تا پا منفی و بد هستند.
تعدادی دیگر او را نویسنده‌ای فمینیست می‌دانند که به تاریخ و اسطوره نیز علاقه‌مند است و در کارهایش همیشه قضاوت اخلاقی می‌کند. بسیاری از منتقدان با دیدگاه تاریخی او و تعمیم آن به صحنه نمایش و استفاده زیاد از آن موافق نیستند و دلیلشان این است که شکلی که او از تاریخ در درام‌هایش استفاده می‌کند، باعث می‌شود که تنها نفرت زائیده شود. منتقدی دیگر در نقد دیدگاه تاریخی و وفاداری ادموندسون به واقعیت نوشته است:«پرداخت بیش از حد به واقعیت، عنصر دراماتیک اثر نمایشی را تضعیف می‌کند.
تئاتر جای طرح سوال است نه جواب دادن به معضلات و ارائه راه حل. تئاتر مکانی است که به ما اجازه می‌دهد حرف خودمان را بزنیم و حرف دیگران را بشنویم، اما تمام این حرف‌ها باید مهم باشند، نه پیش پا افتاده و مبتذل؛ چیزهایی مانند واقعیات تاریخی که جای طرحشان در کتاب‌های تاریخ است. مردمی که به تماشای تئاتر ما می‌نشینند، آدم‌های باهوشی هستند که بعد از دیدن نمایش، می‌توانند درباره ما قضاوت کنند و این چیزی است که امروزه یک نمایش را به پیش می‌برد و آن را در جایگاه مناسبی قرار می‌دهد.» آثار ادموندسون در کشورهایی نظیر فنلاند، ژاپن و آمریکا ترجمه شده و به صحنه رفته است. لطفا فرم زیر را پر کنید. فیلد های الزامی با ستاره مشخص شده اند.
سکینه عرب‌نژاد
منبع : روزنامه کارگزاران