دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا


۷ دلیل برای راه ندادن شاعران به اتوپیای افلاطونی


۷ دلیل برای راه ندادن شاعران به اتوپیای افلاطونی
در روند طرح دلایل به موارد زیر خواهیم پرداخت:
الف) نظام تعلیم و تربیت و ارتباط با شعر شاعران در یونان
ب) خدایان در شعر شاعران
ج) تفوق اثر ادبی بر اعتقاد دینی
د) انتقاد افلاطون بر نظام تعلیم و تربیت متکی بر شعر
ه) دلایل طرد شاعران از مدینه فاضله
الف) نظام تعلیم و تربیت و ارتباط با شعر شاعران در یونان
نظام تعلیم و تربیت یونانیان در زمان افلاطون از سه منبع تغذیه می شد:
۱) آداب و رسوم نیاکان
۲) حکمت شاعران
۳) آموزش سوفسطائیان
مورد بحث در این مقاله تاثیر شاعران و شعر بر تعلیم و تربیت است که بر محتوای شعری آن زمان که بیشتر دو نوع ادبی حماسه و تراژدی است، استوار بوده است. سرآمد شاعران یونان هومر با دو منظومه ایلیاد و ادیسه است که گذشته ادبی، دینی و فرهنگی یونانیان را به رشته نظم درآورد. به تعبیر افلاطون ، هومر مربی یونانیان است. هر یونانی کلیه معارف خود را در زمینه هاهی مختلف با ارجاع به هومر تعبیر و توجیه می کرده است. سنت تعلیم و تربیت در یونان ، حقایق اخلاقی ای بود که که از الگو های ساخته شده هومر نشات می گرفت. در واقع به بیان کلی تر :
۱) هومر در حماسه ها مجموعه الهیات یونان را مدون نمود.
۲) هومر هویت ملی و وحدت یونانیان را از طریق شعر مسبب گردید.
۳) تمدن یونان نیز به مانند دیگر تمدنها هستی را به زبان شعر فهم می نمود.
ب) خدایان در شعر شاعران
محتوای شعر یونانیان بخصوص در حماسه و تراژدی ، سرگذشت و سرنوشت خدایان و پهلوانان یونان است. جامعه یونان جامعه اس بود که خدایان بسیاری در آن حضور داشتند و بر اعمال آدمیان ناظر بودند.
کارل بورمان می گوید : " در نزد یونانیان ، خدا و خداین به معنی هر چیز فوق بشری و سرمدی است. آنها بیشتر نیروهایی که پیش از تولد ما و پس از مرگ ما وجود داشته و یا خواهند داشت را خدا یا خداوندی معنا می نمودند . پدیده های طبیعی مانند باران ، رعد و برق وطوفان ، روشنائی خورشید ، بیماری و مرگ را نیز خدا می دانستند. حتی محرکهای روحی را هم که آدمی را متوجه می سازند که اختیارش در دست چیزی یا نیرویی است که نمی تواند بر آن چیره شود به عنوان شخص تصور می کردند.
خدایان یونان را می توان سه دسته تقسیم نمود : خدایان زیر زمینی ، خدایان زمینی و خدایان آسمانی. در زمان هومر پرستش خدایان زیر زمینی و زمینی در میان عامه مردم و فقرا همچنین پرستش خدایان آسمانی که در کوه المپ مستقر بودند در میان اشراف رایج بود. هومر در حقیقت سراینده سرگذشت خدایان هر طبقه بود که دغدغه تعلیم و تربیت فرزندان خود را داشتند. سخن هومر برای یونانیان دست کم تا زمانی که با نقد فلسفی روبرو نشده بود، سخنی تام و کامل بود چرا که سخنان او یکی از منابعی بود که بیشترین اطلاعات را درباره خدایان ارائه می داد.بطور کلی در زندگی یونانیان سه کنش مهم وجود داشت: کنش جنگ ، کنش عدالت و کنش پاداش و جزا.در کنش جنگ آنچه اهمیت دارد فضایلی مانند شجاعت ، دلیری و در کنش عدالت ، تعادل ، میانه روی ، تعقل و توازن و همچنین در کنش پاداش و جزا نیز مجموعه همه فضائل انسانی مورد بحث و بررسی و موثر است. یونانیان الگوهای مناسب در مجموعه باورهای اسطوره ای خود و دینی خود داشتند که به نقش اشعار و شاعران در آن اشاره کردیم. به نظر می رسد افلاطون به دلیل اینکه هومر و هسیود ، چهره خدایان را مخدوش می کردند از ایشان انتقاد می کرد چراکه او به ارتباط تنگاتنگ میان نظلم تعلیم و تربیت و شعر را درک نموده بود.
ج) تفوق اثر ادبی بر اعتقاد دینی
برخی را اعتقاد بر این است که اساطیر یونان در سه مرحله ظهور کردند:
۱) مرحله اول : خدایان فاقد صفت انسانی بودند که در واقع این خدایان همان حوادث طبیعی مانند زلزله ، طوفان، آتشفشان و ... بودند. انسان باستان بیشتر از این خدایان ترس داشت و نه امید.
۲) مرحله دوم : خدایان چهره انسانی تری به خود می گیرند و با انسان در رابطه داد و ستد قرار می گیرند.آدمها در زندگی خدایان حضور داشته و زندگی انسانها نیز مملو از حضور خدایان است.
۳) مرحله سوم : اساطیر معنا و نقش خود را از دست می دهند و تا حد افسانه های کودکان تنزل می یابند. در این مرحله میتوس تبدیل به قصه شده و معنای امر دروغین می یابد.
برخی معتقدند اولین کسانی که میتوس را خالی از تذکر کردندن هومر و مسیود بودند.زیرا در نزد ایشان "اثر ادبی" بر " اعتقاد دینی" تفوق می یابد.
د) انتقاد افلاطون بر نظام تعلیم و تربیت متکی بر شعر
افلاطون در جوانی در برخورد با سقراط سرودن شعر را کنار گذاشت.گادامر می گوید:" واقعیت این نیست که افلاطون دریافت نمی تواند شاعری بزرگ باشدبلکه او دریافت که این خواست را نباید داشته باشد. زیرا در مواجهه با سقراط بعنوان تجلی فلسفه او به این نتیجه رسید که وجود یک شاعر ارزش چندانی ندارد. " در واقع افلاطون شیوه تعلیم و تربیت شاعران را نفی به روش جدیدی از آن روی می آورد. در واقع با توجه به شرایط زمانی نقد افلاطون بر دو موضوع ایراد گردیده است: اولا تاسیس دقیق مدینه آرمانی و ثانیا نقد هجو آمیز مدینه موجود. قصد افلاطون از طرح مدینه ، قصدی فرهنگی برای تعلیم و تربیت انسان سیاسی در درجه اول و همه شهروندان در درجه دوم است. گادامر معتقد است نقد افلاطون از شاعران ، در حقیقت نقد اشکال مختلف تعلیم و تربیت است. او صور مختلف تعلیم و تربیت را نقد می کند. در دولیت ایده آل افلاطون باید سنت شعری که همان سنت تعلیم و تربیت است باید پالایش شود به طوری که که اصلا سیستم جدیدی بوجود می آید. مدینه افلاطون، متکی بر این سیستم جدید تعلیم و تربیت است. شهروند مدینه افلاطون نباید به وسیله سنت شعری و دنیای سنتی هداست شود و بهیچوجه از برنامه تعلیم و تربیتی که بوسیله سنت شعری و جکمت شاعران و عادات و آداب عرفی شکل گرفته اند چیزی کسب کند. تعلیم و تربیت پیشنهادی او مبتنی بر دو محور موسیقی برای پرورش نفس و ورزش برای پرورش بدن است. گادامر می گوید : " تعلیم و تربیت افلاطونی روشی است برای گردآوری همگان در یک اخلاق و خوی و آداب واحد." پایدیای افلاطونی برای ایجاد تعادل در ذات انسانی است. توازن و هماهنگی در درون و نفس آدمی با توجه به آموزش انسان سیاسی با مسئولیت های خاص .چراکه او زمینه پرورش سیاسی آدمیان را در شخصیت موزون آنها می دانست. انسان در مدینه افلاطون باید طبیعت فلسفی خود را دریابد و مطابق این طبیعت حرکت کند. پایدیای افلاطونی افلاطونی ایجاد وحدت و یگانگی بین قدرت و دوست داشتن دانائی است. افلاطون حل معضلات اجتماعی و سیاسی گریبانگیر جامعه را در پرتو حل معضل تربیتی می دید و از آنجا که روح غالب اخلاقی جامعه بر سنت شعری و حکمت شاعران شکل گرفته بود ، افلاطون معتقد بود باید بر این سنت ایراداتی روا باشد.
ه) دلایل طرد شاعران از مدینه فاضله
۱) بی دانشی شاعر بر آنچه می گوید .
افلاطون نیز مانند سقراط بر این اعتقاد بود. سقراط می گوید :" بدینسان دریافتم که شاعران در سرودن شعر از دانائی مایه نمی گیرند بلکه آثارشان زاده استعدادی طبیعی و جذبه ای است که گاهی به آنان روی می آورد. همچینین پی بردم که شاعران جوان چون شعر می سرایند گمان می برند که همه چیز را می دانند ، حال آنکه هیچ نمی دانند. " می توان بی دانشی شاعران ذیل عناوین زیر نیز بر شمرد :
الف)شاعر آنچه می گوید نمی شناسد.
او درونمایه کلام خود را در نمی یابد و بر دلالت کلماتش وقوف ندارد . او نمی تواند حکمی راستین درباره گفتار خود ابراز نماید.شعر در حالت شور و وجد سروده می شود و مبهم و معماوار باقی می ماند.
ب) شاعران خوب و بد را تشخیص نمی دهند.
شاعری که نمی داند ثروت حقیقتا چیست ، ممکن است در اشعار خود سخنی را بگنجاند که سبب زیان جامعه گردد.
ج) آثار شاعران بر خلاف قوانین است.
آنچه در استقرار و ثبات مدینه برای افلاطون مهم است ، حاکمیت قانون است. اگر چیزی آن را نفی کند باید طرد شود. افسانه ای کهن می گوید شاعر هنگامیکه الهامی خدائی در درونش پرتو می افکند آگاهی به حال خویش را ازدست می دهد و آنچه در ضمیرش راه می یابد به زبان می آورد و چون هنرش تقلید است، هنگامیکه که دوکس را با دو اخلاق متضاد معرفی می کند ، سخنانی از زبان آنان می راند که مخالف عقایدش هستند.
د)شاعران نسبت به اندازه گیری حقیقی اشیا جاهل هستند.
۲)شعر شاعران ، فهم مخاطبان را ضایع می کند.
الف) بر انگیختن شور و احساس : شاعر به جای بر انگیختن آدمیان به تعقل و تفکر درباره پدیده ها ، احساسات و شور آنها را بر می انگیزد. در مدینه باید احساسات مهار شده و تحت ضابطه درآید و حاکمیت عقل را بپذیرد.
ب) تقلید مانع از فهم درست می شود. افلاطون می گوید : شاعر مقلد امور تحریف شده توسط قانونگذار نافیلسوف است و کسی که از شاعر تقلید می کند از حقیقت فاصله بسیاری دارد.
۳) شاعران دروغ می گویند.
سخن های شاعرانه را نمی توان با معیارهای صدق و کذب خصوصا بدلیل عناصر برجسته سازی ، مبالغه ، ایهام ، ابهام ، اغراق ، آشنائی زدائی و تصاویر شاعرانه ، داوری کرد. هنر عرصخ نسبیت است ولی عقل افلاطونی عرصه کمال است. افلاطون در جمهوری دروغگوئی را به میراث یونان آثار هومر و هسیود نسبت می دهد.
۴) شاعران چهره خدایان را نیک جلوه نمی دهند.
شاعران تحریفگر چهره خدایان هستند و اصول اخلاقی یونان نسبت زیادی با باورهای دینی داشت و شاعران رفتار و کردار خدایان را دستمایه کار قرار می دادند.شاعران خدایان را کینه کش ، بی ازرم و ناسپاس معرفی می نمودند. شاعران از اختلافات خدایان سخن می گفتند. خدایان در اشعار شاعران تغییر ذات و ماهیت می دهند. شاعران جوانان را از مرگ می ترسانند.شاعران مروج بی عدالتی هستند.
۵) شاعران عدم هماهنگی ، تشویش و رخوت در نفس مخاطب ایجاد می کنند.
زیرا که با دل سپردن و همدردی با شعر و شاعر ، عنان اختیار و عقل را به دست او سپرده و در پی آن روان می شویم و احساساتمان تحریک می شود.
۶) شاعران مخاطبان خود را افسون کرده و فریب می دهند.
افلاطون از ورود هومر به خاطر استادانه بودن اشعارش به مدینه جلوگیری می کند و از او می خواهد که از موضعگیری افلاطون نارحت نشود: مقصود ما این نیست که اینها ( شعر شاعران نامی) فاقد جنبه های شعری است و منکر آن هیم نیستیم که مردم از آنها لذت می برند ، بلکه هر چه اینها شاعرانه تر باشند ، کمتر شایسته آنست که بگوش اطفال و مردانی برسد که می خواهیم آزاد بار بیایند و مرگ را بر اسارت ترجیح دهند.
برخی منظور او را فریبکاری و تحریفگری شعر را در وهله اول نقد واقعیت زیبایی شناسی آثار هنری در مقابل مفهوم واقعیت حقیقی می دانند. شاعران با انواع پیرایه ها ، لفافه ها و زبان آوری های ادبی و صنایع بدیع ، حقایق را تحریف کرده و مخاطبان را افسون می کنند.
۷) شعر برای مقاصد تعلیم و تربیت مضر است.
همه موارد بالا را می توان در همین جمله خلاصه کرد. حکمت شاعران در نزد یونانیان یکی از منابع تعلیم و تربیت بود. افلاطون ادعای آموزشی بودن شعر را مورد نقد قرار می دهد. مجکومیت مرگ سقراط و استهزای آریستوفان به سقراط یکی از عوامل نقد افلاطون به این سیستم بوده است.
رضا رفیعی راد