یکشنبه, ۱۹ اسفند, ۱۴۰۳ / 9 March, 2025
مجله ویستا
گویاترین زبان جهانی

در اینجا ذکر این نکته ضروری است که در ارتباط میان فرهنگها، هیچ گاه عقاید ملی، مذهبی، زبان و آرمانهای اجتماعی آنها تحت تهدیدات انقراض فرهنگ جهانی قرار نمیگیرد و فرهنگهای گوناگون با ارج نهادن بر باورهای دینی و پیشینههای تاریخی و ملی سایر جوامع، در کنار هم و متاثر از یکدیگر قرار میگیرند. جهت دستیابی به این تعامل مثبت فرهنگی، باید از افراد صاحب نظر در عرصه فرهنگ و هنر بهره گرفت، زیرا عالمان فرهنگی و هنرمندان، مصالح جامعه بشری را در نظر میگیرند و این نقطه مقابل عملکرد سیاستمداران است و در نتیجه این هماندیشی نظری و عملی، در سطح بین الملل، شاهد ارتقاء دانش کلی جهان در تمامی زمینهها خواهیم بود. در میان هنرها و وسایل ارتباط فرهنگی، سینما از اهمیت بسزایی برخوردار بوده و تاثیر مخاطبین از سینما و فرهنگها از یکدیگر نشاندهنده جایگاه مهم سینما در روابط بین المللی است.
در دنیای امروز سینما برخلاف سایر هنرها، نفوذ بسیاری بر مخاطبین خود دارد. سینما به عنوان هنر هفتم به دلیل استفاده از صدا، تصویر و بهره گیری شایسته از دیگر هنرها توانسته است گویاترین و قویترین زبان جهان بشود. از مصادیق بهرهگیری سینما از سایر هنرها میتوان به استفاده از موسیقی و حرکات موزون در فیلمهای موزیکال، نقاشی در فیلمهای کارتون و انیمیشن، معماری در طراحی صحنه و دکور، مجسمه سازی در فیلمهای فانتزی و تئاتر در فیلمهای داستانی اشاره کرد.
از نقطه نظر دیگر میتوان از سینما به عنوان یک ژورنال تصویری نام برد که در قالبهای گوناگون ظهور کرده است، از آن جمله میتوان به فیلمهای خبری همانند پیام رسان و روزنامه، فیلمهای داستانی مانند رمان، فیلمهای مستند به مانند تابلو، فیلمهای آموزشی و تربیتی در جایگاه استاد و آموزگار، فیلمهای تبلیغاتی همانند مبلغ و فیلمهای سیاسی مانند اسلحه اشاره کرد که حقایق،آرمانها و تفاوتها را به زبان تصویر بیان کرده و بدینسان در کلیه شئون فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جوامع تاثیر میگذارند.
حال اگر بخواهیم به اهمیت سینما بیشتر پی ببریم لازم است در اینجا به این نکته اشاره کنیم که با توجه به تحقیقات، نظرات و آراء جمع شده از کارشناسان، منتقدین و مخاطبین این هنر، مسلم شده است که تصاویر متحرک بر روی پرده نقرهای رنگ سینما، حداقل پاسخگوی چهار نیاز فطری ( حس زیبادوستی، حس در جمع بودن، حس کمالجویی و حس کنجکاوی ) در انسان است، که نحوه پاسخگویی به این امیال فطری را میتوان براساس مراحل تاثیرگذاری فیلم در مخاطبین به صورت زیر تشریح کرد؛
در مرحله نخست در سالن تاریک سینما، مفاهیم و پیام های فیلم که بازتاب عینی اندیشهها و تمایلات درونی و برونی فیلمساز است از طریق دو حس پرقدرت بینائی و شنوایی بر ارگانیسم مخاطبین تاثیر میگذارد، که ابتدا به صورت کلی و مبهم بوده، به آن احساس گفته میشود. سپس جهتگیری کرده و شکل مشخص به خود میگیرد و ادراک نامیده میشود، که بعد از اتمام فیلم از میان میرود. ولی این ادراک موجب ایجاد نقش و نگارهایی در لوح سفید ذهن مخاطبین میشود، که به آنها تصاویر ذهنی میگویند. این تصاویر ذهنی با توجه به شرایط محیطی و بیرونی به صورت یادآوری و یا تخیل موجب ایجاد دگرگونی بر بینندگان فیلم میشوند و مخاطبین سینما این تصاویر ذهنی را با سایر پیش فرضهای ذهنی خود مقایسه، سنجیده و رتبه بندی کرده، نکات فرعی آن را از ذهن خارج و نکات اصلی و مهم آن را نگاه میدارند و به عبارت بهتر، مخاطبین سینما از هر صحنه فیلم برداشت خاص کرده و در آخر مفهوم آن را به صورت عمل در جامعه بروز میدهند، همان طور که در ریاضیات، استدلال استقرایی با استفاده از مجموعه محدودی از مشاهدات، به یک نتیجه گیری کلی میانجامد. اگر بخواهیم به مورد ملموس تری در جهان خارج بپردازیم، میتوانیم به تاثیرات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زیاد فیلم تایتانیک، مصائب مسیح، سهگانه ماتریکس و فارنهایت ۹/۱۱ در بعد جهانی اشاره کنیم.
بعضیها معتقدند که با اختراع تلویزیون از اهمیت سینما کاسته شده است. در جواب این اشخاص باید گفت سینما دارای نفوذ بسیار تاثیرگذار و کارآمدتری نسبت به تلویزیون است. دلیل اول اینکه، با درصد بالایی، احتمال دارد در حین تماشای تلویزیون هر آن توجه فرد به صحنهها و صدای طبیعی دیگر، که در محیط اطراف وجود دارد جلب شود و ارتباط پیام و مخاطب قطع گردد ولی در سینما چون به جز پرده، همه فضای سالن تاریک و هیچ صدایی به جز صدای فیلم در سالن به گوش نمیرسد و به طور کلی تمامی عوامل مزاحم، تحت کنترل میباشد، لذا پیام در سینما به نحو مطلوب در مخاطب اثر خواهد کرد، که این امر نیز با توجه به علم روانشناسی قابل اثبات میباشد. دلیل دیگر بر رد این مدعا تحقیقات اخیر دانشمندان در کشورهای اروپایی است که نشان دهنده کاهش مخاطبین شبکه های تلویزیونی میباشد که خود بیانگر این مطلب است که شبکههای تلویزیونی نتوانسته اند آنطور که شایسته است به خواسته مخاطبین خود جامه عمل بپوشانند.
تعدادی دیگر از افراد معتقدند که با انقلاب دیجیتال و شبکه جهانی اینترنت، حضور تماشاچی به صورت جمعی در سالنهای سینما منتفی است. در جواب این عده میتوان گفت به لحاظ روانشناسی و جامعه شناسی انسان فطرتا نیاز به در جمع بودن را در خود حس میکند. به عنوان مثال در حال حاضر در تمامی منازل در سراسر جهان، تلویزیون وجود دارد و مسابقات ورزشی مانند فوتبال به طور مستقیم و زنده، به کمک امواج با کمترین تاخیر، برای بینندگان پخش گشته و مردم به راحتی میتوانند این رویداد ورزشی را از دریچه دوربین تلویزیون مشاهده کنند. ولی چه میلی باعث میشود که با وجود این تکنولوژی، باز هم عده بسیار زیادی، از ساعت ها قبل از برگزاری مسابقه، به ورزشگاه رفته تا از نزدیک شاهد برگزاری مسابقه فوتبال باشند؟
این همان میل باطنی در جمع بودن است که قبلا به آن اشاره شد و از میان این هنرها، هنر هفتم یعنی سینما به خوبی از این میل باطنی استفاده کرده و با توجه به این فطرت انسانی است که در انقلاب دیجیتال نیز از اهمیت سینما کاسته نمیشود.
سینما با استفاده از علوم اجتماعی و تکنولوژی توانسته، میان هنر و مخاطب عام پل ارتباطی بزند و اکثر مردم را جذب سالنهای سینما کند. زیرا که سینما از جذابیت حضور و نزدیکی برخوردار بوده، و این امر با احساس واقعیت در سینما ارتباط داشته و دارای بیان و اساس روانشناختی است.
فرهنگ به مجموعه معانی و اعتقادات مشترک که مبنای عمل افراد در یک گروه یا جامعه قرار میگیرد، گفته میشود که از دو بعد انتزاعی و جهانی میتوان به آن نگاه کرد. سینما در چهار شکل مختلف میتواند در فرهنگ تاثیر بگذارد. اول به عنوان فرهنگ ساز، یعنی میتواند یک سری معانی تازه را که تاکنون وجود خارجی نداشتهاند را به مخاطبین خود معرفی کند و در سطح بالاتر ممکن است موجب تولد یک آرمان اجتماعی در سطح جامعه خود شود. دوم به عنوان اشاعه دهنده فرهنگی عمل کند. یعنی سینما خود به خود میتواند معانی را به فراتر از مرزهای جغرافیایی جوامع انتقال دهد و ورود عناصر فرهنگی را از یک جامعه به جامعه دیگر تسهیل و آن را به صورت امری روزمره تبدیل کند. سینما به عنوان اشاعه دهنده فرهنگی یکی از عوامل مهم و با اهمیت در تغییر و تحول نظام فرهنگی جوامع است. زیرا افکار، نظرات و اعتقادات و خواستههای جدید، در قالب فیلم موجب تغییر معانی و در نتیجه تغییر نظام فرهنگی شده که به موجب این تغییر فرهنگی در نظامهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز تغییراتی انجام میگیرد. سوم، سینما میتواند مبادله فرهنگی را در روابط بین الملل ایجاد کند. این وجه تاثیرگذاری سینما بر فرهنگ که از آن میتوان به عنوان بهترین وجه نیز نام برد، به این صورت عمل میکند که سینما با کمک تکنولوژی و برنامهریزی تهیهکنندگان و محافل سینمایی جوامع مختلف، با زبان تصویر موجب انتقال معانی فرهنگها و شناساندن آنها به یکدیگر میشود و بدین ترتیب این مبادله فرهنگی و هماندیشی دو طرفه موجب نزدیکی فرهنگها و رفع نارساییها، تبعیضات و سوءتفاهمهای بین آنها میگردد. به عبارت دیگر اگر فرهنگ بومی هر ملتی را به کشتی و حکومت حاکم بر آن ملت را به ناخدا تعبیر کنیم، از سینمای آن جامعه میتوان به عنوان بهترین نقشه دریایی نام برد که راز مسیرها و سختیها و مشکلات راه، به شکل فرهنگ در آن نقش بسته است. لذا هماندیشی و بررسی این نقشههای دریایی توسط ناخدایان موجب تسهیل عبور بشریت از اقیانوس پرتلاطم حیات خواهد شد.
چهارمین و آخرین وجه تاثیرگذاری سینما در فرهنگ که مخرب و بسیار هولناک نیز هست، سینما در نقش مهاجم فرهنگی یا به تعبیری در نقش مهاجم بیفرهنگی است. در این سینما با استفاده از تکنولوژی برتر و شیوههای نوین ارتباطی و نیروی انسانی ماهر با هدف رشد سرمایه داری و حمله به فرهنگهای بومی، دینی و ملی و مقاصد خاص سیاسی، اجتماعی و حتی نظامی کوشیده میشود تا ارزشهای اصلی جوامع را مورد حمله قرار داده و فرهنگ آن ملت را حذف یا در خود هضم کند که در نهایت این امر موجب بیهویتی و بردگی فرهنگی مخاطبین، میگردد. ماحصل تمامی مطالب ذکر شده تاکنون را میتوان در یک جمله خلاصه کرد که، رابطه سینما و فرهنگ یک رابطه طولی است نه یک رابطه عرضی. در تعامل میان فرهنگها، مهمترین هدف، گفتگو و تبادل فرهنگی انسانهاست. به همین دلیل به انسان که جزئی از جهان بیکران هستی است، به عنوان مهمترین عنصر در این نظریه نگریسته میشود که خود وابسته به سایر اجزای هستی است. در جریان زندگی انسان، روابط فراوانی وجود دارد که انسانها را به یکدیگر و طبیعت پیوند میدهد و چون در ارگانیسم انعکاس مییابد ذهن نام میگیرند، که در این میان بازتابهای فطری از اهمیت بسزایی برخوردارند که از آن به عنوان واقعیت درونی نام برده میشود. فیلمسازان با تکیه بر تصاویر ذهن خود، واقعیت درونی را تا اندازهای از واقعیت بیرونی تجرید و به زبان تصویر بیان میکنند.
بنابر این در سینما بیشتر به واقعیت درونی تکیه میشود تا بر واقعیت بیرونی و به دلیل اینکه فیلمسازان در متن جامعه زندگی میکنند لذا موافق با مقتضیات و نیازهای زمان جهتیابی کرده و خواهان به تصویر کشیدن واقعیت منطبق بر تجربه، با روشن ترین و رساترین صورت ممکن هستند و از آنجا که انسان همواره خواستار دگرگون کردن محیط و روابط انسانی است، لذا فیلمسازان با توجه به ایدئولوژی و باورهای ملی - مذهبی خود به شناسایی امیدها، آرزوها یا امکانات تازهای که این دگرگونیها را در انسان برانگیزد، پرداخته و بدین ترتیب با شناختن واقعیات بالقوه، مسیر فعالیتها و زندگی اجتماعی را تغییر میدهند. فیلمسازان بر میراث فرهنگی خود و یا احیانا جامعه دیگر تکیه داشته و همواره میکوشند که به کمک این میراث فرهنگی - سنن، علوم، هنر، فلسفه، دین و... منظور و هدف خود را به توده مردم بفهماند و برای بیان اندیشه خود از شیوهها و وسایل مختلف از قبیل علوم انسانی، تکنولوژی، رایانه و .. سود جسته و با کمک این ابزار، فرهنگها را دگرگون ساخته و بدین سان بر میراث گذشتگان میافزایند. به عبارت دیگر از آنجا که سینما به وسیله حواس ادراک میشود، پس بنیان سینما حسی، مردم پسند و تشریحی است؛ بنابراین فیلمساز میکوشد که فیلم او نماینده تام و تمام فرهنگ، تمدن و اندیشه اجتماعی او باشد.
ولی متاسفانه سینما در سالهای اخیر این رسالت اصلی خود را از دست داده است. به طوری که ما در حال حاضر با تعداد زیادی از فیلمها روبرو هستیم که از نظر محتوا حرفی برای گفتن ندارند و در قید و بندهای سیاسی و اقتصادی در آمدهاند. ( البته همواره استثناهایی وجود داشته و دارد.) در سینمای عصر حاضر دیگر برای شخصیت آدمی احترامی قائل نیستند، ارزشهای معنوی و والای انسانی جای خود را به ارزشهای مصرفی و مادی داده، و خشونت و ابتذال بیدلیل و علت است که به صورت رایگان در سطح جهان عرضه میشود. در سینمای تخریبگر امروز نقد فرهنگی جای خود را به سرکوب و هضم فرهنگی داده است. در سینمای بیهویت امروزی که آزادانه در جهان به تاخت و تاز میپردازد، تمامی جوانب مختلف یک فیلم از دیالوگها، تصاویر، مفاهیم و صحنهها گرفته تا کوچکترین محاسبات اجتماعی و سیاسی مورد مطالعه و بررسی دقیق کارشناسانه قرار میگیرد، ولیکن در مراحل فوق هیچ تلاشی در جهت ترقی و افزایش بینش مخاطبین صورت نمیگیرد و ارزشهای عالی در این مطالعات و تحقیقات جای خود را از دست داده است، زیبایی همان زشتی است چرا که سازندگان این گونه فیلمها معتقدند که هر چه باعث جذب و فروش بیشتر شود همان اعتبار و هنر است و به همین دلیل آرایش غلیظ و بی بندباری به جای زیبایی و شادابی به خورد مخاطبین داده میشود و اختلاف زن و مرد و روابط میان آنها که نشان دهنده حکمت و لطف خداوند است ملعبه سینماگران بی هویت گشته ( و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ا سوره روم آیه ۲۱ ) و احساسات و روابط سطحی و نازل جای عشق حقیقی را گرفته است. سینما که کاملترین هنر جهان است و باید آیینه عالم معنی باشد، اکنون آیینه تمام نمای ابتذال شده، گویی خاصیت عدسی دوربینهای فیلمبرداری این است که جز این گونه مناظر را عبور نمیدهند.
از طرف دیگر در هزاره سوم که تکنولوژی ماهواره ای، دیجیتال و اینترنت، جهان را به سوی جهانی شدن سوق میدهد، به نظر میرسد که سینمای هالیوود نقش تک صدایی گرفته و به صورت مونولوگ در آمده است و از آن به عنوان سینمای جهانی نام برده میشود، ولی هنگامی که از سینمای شرق سخن به میان میآید علی رغم اینکه ارزشهای کلاسیک و هنری آن مورد توجه و تحسین قرار میگیرد، اما به صورت خارج از زمان، فلکلور و بیگانه با زندگی نشان داده میشود و هنگامی که صحبت از معنویت و احساس در سینمای شرق به میان میآید، معنویت و احساسی متصور است که هیچ واقعیت حقیقی ندارد و از آن به عنوان روابطی که دیگر فعلیتی ندارند یاد میشود. یا در وجه دیگر که از این هم بدتر است سینمای شرق به صورت نموداری از فرهنگ عامه (فولکلور)، که تنها در خور توجه کسانی است که دنبال چیزهای بومی و غرابت در جوامع دیگری میگردند، جلوه میکند. در جشنوارهها هنگام پخش فیلمهای شرقی به سازنده آن درود فرستاده میشود، ولی قبول نمیکنند که این سینما که بیانگر تمدن و فرهنگ شرقی است، در تمدن غرب که خصوصیت آن روح تکثر و تنوع است، اعتباری داشته باشد.
این نوع نگاه، نه تنها به سینمای شرق، بلکه در مورد کل تمدن شرقی عینیت پیدا کرده است و تمدن غرب در مقام داور تمدن شرق قرار گرفته است. در سینمای هالیوودی تمدن غربی به علت قرار گرفتن در جاده پیشرفت، توسعه خطی و صعودی دارد، ولی در این سینما به تمدن شرقی بدبینانه نگریسته میشود. برای اینکه، تمدنهای شرقی محکوم به حرکت تاریخی معکوس و توسعه نزولی هستند. امروزه سینمای غالب نیز میکوشد تا یک جامعه توده وار جهانی به وجود آورد که درآن تمامی فرهنگهای بومی، باید خود را به شکلی درآورند که مورد نظر تهیه کنندگان این گونه فیلمهاست. در این سینما به مخاطبین جهانی این گونه القا میشود که تمدن ارائه شده در این فیلم، تمدن استثنایی است و باید از آن سرمشق گرفت و فلان و بهمان.
متاسفانه کمتر کسی تا کنون به این فکر افتاده است که چرا سینمای هالیوود بر فرهنگ جهانی تاثیر گذاشته، و این تاثیر چه نتایجی ممکن است به بار بیاورد؟ هیچ گاه در شرق خواسته نشده است تا هالیوود در مورد ظرافتها و نکات مثبت فرهنگ و تمدن شرقی فیلم بسازد و هیچ وقت نیز هالیوود از سینماگران مولف شرقی نخواسته است تا او را در ساخت پروژهای که بیانگر نکات مثبت تمدن شرقی است یاری کنند. در سینمای هالیوودی جهان همواره از دید ابرقدرتها نگریسته میشود. آفریقا از دیدگاه آمریکا نگریسته میشود و نه آفریقا از دید آفریقاییها و آمریکا از دید آسیاییها.
سینمای واقعی یا سینمای مولف، سینمایی است که از دید همگان به جهان هستی بنگرد. باید یک فیلمساز مولف به عنوان یک شهروند دهکده جهانی به دنیا نگاه کند و از این به بعد انسانها باید خود را شهروند دهکده جهانی تصور کنند که بنیان آن بر اساس گویاترین زبان جهان، یعنی زبان تصویر، با پشتوانه فرهنگ ها و تمدن های بشری نهاده شده است. سینمای مولف جهانی، سینمایی است که دارای هویت باشد و با استفاده از تکنولوژی و علوم مختلف، موجب شناساندن فرهنگها به یکدیگر و ارتباط و هماندیشی آنها گردد. سینمای مولف جهانی، سینمایی است که ترویجکننده مفاهیم آرمانی و ارزشهای والای انسانی باشد. سینمای فارغ از خشونت و ابتذال ( البته لازم است ابتدا تعریف صحیح از خشونت و ابتذال انجام دهیم .) سینمایی که متفکر و مستقل است، سینمایی که برای همه نسلها موثر و دارای جاودانگی مضمون و محتواست. سینمای مولف جهانی باید مخاطب جهانی داشته باشد یعنی باید دو بعد اقتصادی و تاثیرگذاری به موازات هم، در این سینما مورد توجه قرار گیرند. نمیتوان از سینمای خاص در جشنوارهها به نام سینمای جهانی نام برد. زیرا در حد جشنواره خلاصه میشوند و مخاطب عام ندارند. باید کاری کرد که جشنوارهها پلی شوند برای جهانی تر شدن مخاطبین سینما و ایجاد ارتباط گسترده در میان فرهنگها، لذا در جشنوارهها باید یک فیلم از تمامی ابعاد مورد قضاوت قرار گیرد؛ هم بعد تکنیکی، هم وجه مخاطب و هم وجه هنری آن، برای دستیابی به این سینما یعنی سینمای مولف جهانی نمیتوان فرمول خاصی ارائه کرد ولی باید به این نکته توجه داشت که این گونه سینما باید یک دستگاه تربیتی باشد و مخاطبین خود را متفکر و پیشرو تربیت کند، لذا برای دستیابی به این هدف؛ باید اشخاص مولف، خلاق، فهیم و آشنا به مسائل اجتماعی و علوم انسانی، در این سینما صحبت کنند. و همواره به این نکته توجه داشته باشند که احترام به فرهنگ بومی هر ملتی اعم از این که قدرت سیاسی بزرگ باشد یا نباشد به عنوان مهم ترین عامل پاسدار صلح و تفاهم میان ملتها، از اهمیت ویژهای برخوردار است و به عبارت دیگر کلید سینمای مولف جهانی در راستای تعامل سازنده میان فرهنگها، پذیرفتن هویت ایشان در گفتمان بینالمللی است. لذا یک فیلمساز مولف جهانی باید ترمینولوژی (اصطلاح شناسی ) جهانی را در یابد و با استفاده از هویت فرهنگی و سنتی خود که همان سینمای بومی خوانده میشود، به زبان شیوا و قابل فهم با استفاده از تکنولوژی و پیشرفتهای علوم با مخاطب عام ارتباط برقرار کند.
در سینمای مولف جهانی باید به زبان فطرت صحبت کرد، زیرا خداوند تمامی انسانها را بر اساس فطرت یکسان آفریده است واگر فیلمسازی با این زبان حرف بزند تمامی مردم فارغ از نوع دین و مذهب، رنگ پوست و زبان در سراسر جهان نظرات او را در قالب فیلم درک میکنند و قطعا این سینما میتواند مخاطب جهانی داشته باشد و نقطه آغازین سینمای مولف جهانی همینجاست. سینمایی که این گونه جهانی میشود، قطعا میتواند تاثیرگذار باشد و سینمای صلح و دوستی را در جهان بر پا کند.
به طور کلی میتوان گفت اگر ما سینمای جهان را به درخت زیبایی تشبیه کنیم، باغی که این درخت در آن رشد و نمو پیدا میکند همان جهان است، ریشه های درخت هویت فرهنگی ملتهای مختلف است و تنه درخت، مبانی و اصول سینما در بعد تکنیکی و محتوایی است؛ شاخههای این درخت نحوه بیان و شیوه استفاده از زبان تصاویر برای بیان اندیشههای فیلمساز در سینما را شکل میدهد. میوههایی که بر این درخت سینمایی میرویند، افکار و عقاید افراد بشر است. حال اگر این درخت به جای رشد کردن در راستای عمودی و به سوی خورشید در جهت افقی پراکنده شود؛ اینجاست که این درخت ممکن است پرده ای در برابر نور بیفکند و بدینسان به جنگل انبوهی میرسیم که بشریت با گام نهادن در آن گم میشود. زیرا خورشید را در بالای سر خود نمیبیند تا او را راهنمایی کند؛ که این خورشید همان خدامحوری، معنویات و اعتقادات دینی بشریت است.
با توجه به مطالب فوق و از آنجا که سینمای قرن بیست ویکم، ادبیات و زبان مشترک قرن بیست ویکم میباشد، پس پرداختن به سینمای آرمانی، بدون شعارزدگی نقش اساسی را در دستیابی انسان به کمال و همزیستی مسالمت آمیز ایفا میکند، که امیدواریم همواره اهالی سینما و دوستداران سینما به آن توجه لازم را مبذول نمایند.
شراره گل محمدی
منبع : روزنامه رسالت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست