چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

اگر الطاف شمس الدین بدیده برفتادستی


اگر الطاف شمس الدین بدیده برفتادستی    سوی افلاک روحانی دو دیده برگشادستی
گشادستی دو دیده پرقدم را نیز از مستی    ولی پرسعادت او در آن عالم نزادستی
چو بنهادی قدم آن جا برفتی جسم از یادش    که پنداری ز مادر او در آن عالم نزادستی
میان خوبرویان جان شده چون ذره‌ها رقصان    گهی مست جمالستی گهی سرمست باده ستی
رخ خوبان روحانی که هر شاهی که دید آن را    ز فرزین بند سوداها ز اسب خود پیادستی
چو از مخدوم شمس الدین زدی لطفی به روی دل    از این‌ها جمله روی دل شدی بی رنگ و سادستی
بدیدی جمله شاهان را و خوبان را و ماهان را    کمربسته به پیش او نشسته بر وسادستی
اگر نه غیرت حضرت گرفتی دامن جاهش    سزای جمله کردستی و داد حسن دادستی
نه نفسی رهزنی کردی نه آوازه فنا بودی    دل ذرات خاک از جان و جان از شاه شادستی
اگر در آب می‌دیدی خیال روی چون آتش    همه اجزای جرم خاک رقصان همچو بادستی
ایا تبریز اگر سرت شدی محسوس هر حسی    غلام خاک تو سنجر اسیرت کیقبادستی


همچنین مشاهده کنید