|
|
اعمال مذهبی و کار کشاورزی
|
|
زمانى که کشاورزى و نظام توليدى آن بهعنوان شيوهٔ زندگى و بهعنوان وسيلهاى براى امرار معاش تلقى شود. مذهب و کار کشاورزى از يکديگر جدائى ناپذير هستند، زيرا اعمال مذهبى جزئى از فعاليتهاى روزانه تلقى مىشود و انجام آن به روزهاى خاصى از قبيل جمعه، شنبه، يکشنبه غيره موکول نمىگردد، انجام امور مذهبى را براى بازده کار خود مفيد مىدانند. مالينفسکى گفته است که براى اين افراد سازمان و الگوى زندگى يکسان است و اعمال مذهبى جزئى از اصول کار کشاورزى تلقى مىشود. پس سازمانهاى اجتماعى موجود در نظام کشاورزى از آن جهت بهوجود نمىآيند که کارکرد خاصى بهجزء آنچه که نياز امروز مردم را برآورده مىکند، داشته باشد.
|
|
به علاوه اين سازمانها در کنار و بخشى از زندگى آنها را تشکيل مىدهد. بهعنوان مثال معابد، جزء اينکه محل عبادت است، محل تصميمگيرى براى انجام دادن امور کشاورزي، حل اختلافات، جشنها، برداشت محصول، کشت و شخم زمين، ازدواج، عزادارى و غيره نيز مىباشد.
|
|
به اين ترتيب در سازمانهاى اجتماعى سيستمهاى زراعى هيچگونه پيچيدگى وجود ندارد. از اينرو شيوهٔ زندگى نسلهاى مختلف بهصورت يکنواخت و بدون تحول چشمگيرى استمرار يافته است چه، فرهنگ و زندگى آنها به همان ميزان که وابسته به زمين است، به شيوه زندگى گذشتگان نيز وابسته است، و به تبع آن هرگونه تغييرى را غيرممکن و غير مفيد مىدانند.
|
|
|
خانواده-فرهنگ اطلاعات و تسلیم پذیری
|
|
خانواده نيز در شيوهٔ زندگى کشاورزى گسترده است و حاکميت خانواده با مرد و جنس مذکر است. ساخت خانواده مبتنى بر نظام پدر نسبى است و گاهى به ندرت مادر نسبى مىشود که ممکن است ريشه در توانائىهاى اقتصادى يا سياسى تبار مادر داشته باشد. به دليل اقتدارى که مرد در اين شيوه زندگى در خانواده دارد آزادى و رشد طبيعى توانائىهاى افراد تحت تأثير آن است. فرهنگ اطاعت تسليمپذيرى در اين نظام اجتماعى جزئى از زندگى مردم را تشکيل مىدهد و اين نيز در شيوهٔ سياسى و ادارهٔ جامعه منعکس است، زيرا اکثريت مطلق جوامعى که زندگى آنها متکى بر زمين و اطاعت از قوانين طبيعى است داراى نظام سياسى متمرکز و قدرت مدارانه است. مردم در اين سيستم خود را صاحب هيچگونه اختيارى نمىدانند تبعيت کورکورانه از فرمان فرماندهان، که بعضى از آنها خود را مرتبط با نيروهاى ماوراءالططبيعه مىدانند، اجتنابناپذير و غيرقابل ترديد است.
|
|
در اين سيستم روابط مردم مبتنى بر تعلق خاطر و علاقهمند بودن به مردم دهکده و محله و خانواده و خويشاوندان است و همبستگىهاى خوني، محلى و غيره بر شدت اين انسجام افزوده است. از اينرو خانوادهها، افراد بيمار، نابينايان، ديوانگان، سالمندان، ناتوانان و غيره تا پايان عمر در ميان خانواده نگهدارى مىشوند و مورد مراقبت قرار مىگيرند و اين امر را جزئى از وظايف مذهبى و اعتقادى خود تلقى مىکنند و انجام دادن آن را ضامن خوشبخت شدن خود مىدانند. شايد به همين سبب است که مردمانى که تحتتأثير نظام تکنولوژى زراعى هستند کمتر و شايد هرگز دچار اضطراب و ناراحتى روانى نمىشوند.
|
|
بديهى است که اين شيوه زندگى با مشخصات فرهنگى آن، که بهعنوان يک سيستم تکنولوژيک مطرح شد، ثابت نمانده و نخواهد ماند، تغيير پذيرفته، تحول يافته، منقلب شده و فرهنگ مردم نيز دگرگون شده است. با اين تفاوت که تحولات و تغييرات به راحتى و به سادگى انجام نپذيرفته و موانع اعتقادي، اقتصادي، سياسي، قومي، ابزاري، جغرافيائى و... در سر راه اين تحول بوده است، که هر يک از اقوام و ملل با روشهاى خاصى که قاعدتاً مىبايستى با ساختار زمينهاى آنها مرتبط بوده باشد، به تعديل يا حذف اين موانع پرداختهاند و بهتدريج از زمينههاى فرهنگى ديرينهٔ خود دور شده و پا به مرحلهٔ تازهاى گذاشتهاند که در واقع سرآغازى بر حذف آرامش و پيدايش فضائى از تضاد ارزشها و جادوها به شمار مىرود.
|
|
|
نظر ه.و.سینگر در مورد موانع خروج مردم از شیوه زندگی دیرینه و
پا گذاشتن به مرحله تازه زندگی
|
|
اگر مردمانى را که به شيوه کشاورزى زندگى مىکنند در مقايسه با کشورهائى که مرحله توليد ماشينى و انقلاب صنعتى را آغاز و پشت سر گذاشتهاند، فقير بشماريم، بعضى از پيامدهاى سيستم تکنولوژيک آنها جزء موانعى بوده است که از خروج آن مردم از شيوهٔ زندگى ديرينه و پا گذاشتن به مرحلهٔ تازه زندگى جلوگيرى کرده است. بهنظر هـ.و سينگر، اين موانع عبارت هستند از:
|
|
۱. مردمى که در شيوه زندگى و نظام تکنولوژيک کشاورزى سنتى به سر مىبرند، از تندرستى کامل برخوردار نيستند، از اينرو عدم کفايت انرژى سبب تنزل ميزان توليد مىشود که در نتيجه سطح زندگى آنها را نازلتر خواهد کرد.
|
|
۲. چون شيوهٔ زندگى کشاورزى نظام بزرگ مالکى را بهتدريج اشاعه خواهد داد، از اينرو اين شيوه مالکيت و دورنشينى مالکان سبب توليد يک نوع محصول مىشود که در نتيجه به بازار و عدم ثبات آن متکى مىگردد و پيدايش سازمانهاى اعتبارى و وام دهنده را، اعم از دولتى و خصوصي، موجب مىشود که فرآيند وابستگى مالکان به اين مؤسسات و تقليل توانائىهاى توليد و فشار بيشتر آنها به کشاورزان است.
|
|
۳. توسعه و رشد مستلزم برخوردارى از سرمايه است، که منبعث از پساندازها است، و پسانداز نيز ناشى از توليد مازاد است. در حالى که در شيوهٔ زندگى کشاورزى غيرتوليدى کالا همانجا مصرف مىشود که توليد مىگردد، و هماناندازه توليد مىشود که نياز روزمرهٔ مردم را تأمين نمايد. از اينرو پسانداز و سرمايهگذارى مفهومى نخواهد داشت. فراگرد اين جريان ضعف مالى نظام سياسى است که نمىتواند براى تأمين هزينههاى عمومى و انجام دادن کارهاى زيربنائى عوارض يا مالياتى از مردم دريافت نمايد.
|
|
۴. انجام دادن برخى از اقدامات عمراني، رفاهي، بهداشتى و غيره سبب تنزل نرخ مرگ و مير و افزايش جمعيت مىشود، که با روند رشد اقتصادى ناهماهنگى خواهد داشت. از اينرو به سبب ضعف مالى عمومى که در نظام توليد کشاورزى وجود دارد، رشد جمعيت سطح زندگى مردم را تنزل خواهد داد و سبب پيدايش مسائل و بحرانهاى اقتصادى - اجتماعى خواهد شد.
|
|
۵. در کشورهاى کم توسعه دورنماى رشد اقتصادى وقتى کاملاً روشن خواهد شد که در زمينهٔ انگيزشهاى انسانى و نظام ارزشها، ترکيب اجتماعى و سياسى آنان تغييرات عميقى صورت گيرد. بر اين اساس سنتها و وابستگى به آنها از جملع عوامل مهمى است که در روند رشد سيستم تکنولوژيک جوامع کشاورزى مانع ايجاد خواهد کرد. تکنولوژى و صنعت در صدد آن است که امکانات لازم را براى توزيع ثروت و ايجاد رفاه عمومى فراهم سازد. از اينرو امروزه ميزان رفاه عمومى و توزيع مناسب درآمدها با سطح تکنولوژى کشورها رابطه دارد، که نيل به ان نشيب و فرازهائى را در پى خواهد داشت که نخستين گام آن حذف فرهنگ و ارزشهائى است که با تغيير و تحول مخالفت مىورزند (ساينتيفيک امريکن، تکنولوژى و رشد اقتصادي، ترجمه غلامرضا کيانپور، ص ۱۶۲).
|
|
بهنظر مىرسد که دورنماى تاريخى انقلاب تکنولوريک عبارت از گسترش و ادامه انقلاب صنعتى است که پديدهٔ تاريخى ملتهاى غنى را بهوجود آورده است و در جريان آن سراسر جمعيت آن ملتها از رفاه روزافزونى بهرهمند شدهاند. بيشتر افراد جهان هنوز در خارج از محوطهٔ تمدن صنعتى به سر مىبرند و مانند پيشينيان خود در شيوهٔ زندگى کشاورزى به سر مىبرند که مواجه با نيازهاى فراوان هستند.
|