اهل علم گمان مىکنند که طوايف عرب داراى خط مخصوص نبودهاند، و بعضى گمان دارند که عرب قبل از اسلام به هيچوجه صاحب خط و فرهنگى خاص به خود نبوده است.
|
|
|
|
مورّخان اسلامى مىگويند که عرب، در زمان بسيار نزديک به اسلام، خط را از مردم حيره و نبطيان آموخت، و خط از حيره به حجاز رفت، و اين روايات را به عبداللهبنعباس و بعضى به ابناسحق صاحب السيرةالنبويه منسوب مىدارند. و واقدى و مسعودى و حمزةبنالحسن و ديگران در اين باب يکسان روايت کردهاند و خلاصهٔ روايات چنين است.
|
|
ابنعباس گويد: نخستين کسانى که خط عربى را بنياد نهادند سه کس بودند، از قبيلهٔ طى که ساکن شهر 'انبار' بودند و مردم را خط مىآموختند و نام آن سه 'مُرامِربن مرة' و 'اَسلَمْبن سدرة' و 'عامربنِ جدرة' بود که اولى حروف را اختراع کرد و دومين حروف را به فصل و وصل افکند و سه ديگر نقطه گذارى نمود و آن را خط 'جَزْم ـ خط 'جزم گويند خط کوفى است (ادبيات اللغةالعربيه طبع قاهره)' - نام نهادند و گفتند خط مزبور از خط حِميْرى جدا شده است!
|
|
و باز روايت ديگر از ابنعباس آوردهاند که مردم انبار خط را از مردم حيره آموختند: مسعودى گويد فرزندان مُحَصنبن جندلبن يعصببن مدين خط عربى را بهوجود آوردند״ (اين روايت را از ابنهشام هم نقل کردهاند) باز روايت است که اول واضح خط اسمعيل عيلهاسلام است... ابن هشام گويد: واضح خط حميرين سبا است .... باز عبدالرحمن بن زياد بن انعم از پدر خود روايت مىکند که از ابنعباس پرسيدم که شما قريشيان اين خط را از کجا آوردهايد؟ ... گفت ما از 'حرببناميه' فرا گرفتيم. پرسيدم او از کجا گرفت؟... گفت:عبدالله بن جدعان. پرسيدم عبدالله از کجا گرفت؟ گفت: از مردم انبار. پرسيدم آن مردم از کجا آوردهاند؟ ... پاسخ داد از مردم حيره. پرسيدم حيره از کجا آورد؟... گفت: مردى از يمن از بنىکنده به آنان آموخت، گفتم اين مرد از کجا آموخته بود؟... گفت: از خفلجان کاتب وحى هُود پيامبر و روايات ديگر از اين قبيل (۱).
|
|
(۱) . نقل اين روايات نه از روى اعتماد به حقيقت آنها است، بلکه براى آن است که ذهن خوانندگان وسيع شود و گمان نکنند که در روايان اختلافى موجود نيست و به حقايق زيادتر از روايات اعتماد کنند و نيز بدانند که ميانهٔ خط حميرى و خط حيرى ارتباط مستقيمى نيست و هر دو خط از فنيقى (کنعانى قديم) گرفته شده است. و نيز از جملهٔ روايات بىاساس روايت هشام کلبى است (به نقل الفهرست) که گويد: اول مردمى که خط عربى را آوردند قومى بودند از عرب عاربه که بر عدنانبن اُدّ نازل شدند و اسماء آنان، ابوجاد، هواز، حطي، کلمون، صعفص، قريسات بود و اعراب کتابت را بهنام آنان وضع کردند. بعد از آن حروفى يافتند که از اسامى آن مردم نبود و آن حروف: ث، خ، ذ، ظ، شين و غين بود. و اينها را 'روادف' ناميدند. به روايت ديگر اسامي: ابجاد، هواز، حاطى کلمان، صاعفص، قرست بوده است ـ (رجوع کنيد: الفهرست ص ۶ ـ ۷ )
|
|
مسعودى در مروجالذهب گويد که گويند اولين واضع حروف معجم عربى 'عبدضخمبنارم بنسام بن نوح' بوده است (جلد ۱ صفحه ۲۲۲ طبع مصر)
|
|
|
دانشمندان امروزى از خاورشناسان و علماى محقق مشرق برآن هستند که خط اسلامى از خط نبطى تازه گرفته شده است که در شبهجزيرهٔ طور سينا منتشر بوده است.
|
|
قديمىترين سندى که بهدست آمده است کتيبهٔ معروف به 'نقش نماره' است که تاريخ آن ۳۲۸ بعد از ميلاد است، دومين سند کتيبهٔ معروف به 'نقش زبد' است متعلق به ۵۱۱ بعد از ميلاد و سند سوم کتيبهٔ 'نقش حران' است که تاريخ آن ۵۶۸ بعد از ميلاد مسيح مىباشد.
|
|
لذا محققان بر اين عقيدهاند که خط اسلامى در سالهاى بين ۳۲۸ و ۵۱۱ بهوجود آمده و آن قرن ۴ يا ۵ بعد از ميلاد است.
|
|
بالجمله گويند که خط اسلامى از شبهجزيرهٔ طور سينا نشأت کرده و در بادى امر فرقى بين آن خط و خط نبطى نبوده است و در صحراى سوريه در منطقهٔ دولت بنىغسان بين تجار متبادل گرديده و تغييراتى يافته و بهوسيلهٔ تجار به مراکز تجارى و فکرى حجاز منتقل شده و منتشر گرديده است. و بعيد هم نيست که در اين تغييرات مردم حيره و ابتاع دولت آلمنذر که با مکه و مدينه روابط تجارى داشتهاند نيز سهيم باشند.
|
|
بعضى معتقد هستند که اعراب خط بنطى را از 'حوران ' در اثناء مسافرت خود به شام و بهوسيلهٔ تجار آموختهاند. عقيدهاى هم ديده شد که گويد عربان و نبطيان هر دو خط را از يمن اخذ کردهاند و اين عقيده هنوز پيروى نيافته است و عقيدهٔ نخستين صحيح است که خط عربى از خط نبطى و خط نبطى از خط آرامى مأخوذ است و يمنىها هم مستقيماً خط مُسند را از آراميان گرفتهاند.
|
|
خطى که در قديمىترين اسناد ديده مىشود مانند نقش زبد و نقش حران و سنگ قبر عبدالرحمنبنجبر به تاريخ ۳۱ هجرى که در مصر کشف شده است. مبدأ دو خط اسلامى کوفى و نسخ است، و از طرف ديگر هم به خلاف عقيدهٔ معروف که گويند خط ثلث و نسخ را ابنمقله از خط کوفى استخراج کرده است. اطلاع داريم که خط نسخ از خطوط قديم اسلامى است و اين خط و خط کوفى هر دو در يک عرض قرار دارند.
|
|
چنين بهنظر مىرسد که ابتدا، خطى بين نسخ و کوفي، از خط بنطى اخذ شده است. سپس اين دو خط بهعلل مختلف و به سبب معاشرت با مردم کوفه که بهجاى حيره ساخته شد و غيره هم از آن خط قديمى جدا گرديد و در هر کدام از طرف خوشنويسان و کُتّاب تفننهائى بهکار رفت و اصلاحاتى شد تا بدين صورت درآمد و چنانکه بيايد، به اين دو خط نيز بسنده نکردند بلکه اقلام و شيوههاى ديگرى هم پيدا شد.
|
|
چيزى که از آثا اسلامى بهدست مىآيد آن است که خط کوفى زودتر مشق شده و اصلاح گرديده و در آن استادانى پيدا شدهاند ـ و اين خط به واسطه اينکه حروف آن بهتر از حروف نسخ (که آن روزها تا ديرى هر دو بىنقطه و اعراب نوشته مىشدند (۱)) بود يعنى حروف متشابهه کمتر داشت، خاص نوشتن قرآن و کتيبهها و کتب علمى قرار گرفت، همچنانکه نسطوريان و سريانيان خط سريانى و سطرنجيلى را و عبريان خط مُرَبّع را مخصوص کتب مقدس دينى و کتابهاى علمى قرار داده بودند ـ و خط نسخ براى مکاتبات خصوصى و رفع حوايج عادى بهکار مىرفته است.
|
|
(۱) . اول کسى که زير و زبر اختراع کرد ابوالاسود معاصر علىبنابيطالب بود که نقطههائى براى نشان دادن حرکت وضع کرد آن هم در خط کوفى در قرآنها ولى نقطه وجود نداشت تا در اواخر بنىاميه نقطه هم اختراع گرديد.
|
|
در اين سالهاى اخير، نامهاى از طرف حضرت رسول صلىالله عليه گردآورى شد به خط نسخ قديم و غيرزيبا که بعض حروف کوفى هم در آن است و به خط اصلى اسلامى شبيه است و مُهر مدور (محمد رسولالله) پاى آن خورده است.
|
|
باز ابنالنديم گويد(الفهرست ص ۸ و ۷): خزانهٔ مأمون نامهاى بود از 'عبدالمطلببنهاشم' که بر پوست نوشته شده بود و گويد خط مذکور مانند خط زنان بود، يعنى بد تحرير شده بود و نامهٔ حضرت رسول که ما بالاتر بدان اشاره کرديم نيز از اين قبيل بوده است و سنگ قبر 'عبدالرحمنبن جبر' هم که در مصر است همچنين بد و کجمج و کودکانه و ابتدائى است(۲) .
|
|
(۲) . رجوع شود به کتاب (تاريخالغات الساميه) تأليف دکتر ولفتسن طبع قاهره ص ۲۰۳ که در ذيل نقش مزبور مىنويسد 'اقدام اثر اسلامى کشف الىالآن' .
|