|
|
|
ويژگىهاى نثر و سبک آن در قرن ۹ و ۱۰
|
|
بهترين محلّ بروز و ظهور ضعف و فتورى که در اين عهد در ارکان زبان و ادب فارسى راه جُست نثر فارسى است زيرا در نظم از ديرباز سنت بر پيروى شيوهٔ پيشنيان و پاى نهادن بر اثر گامهاى آنان بوده است، در حاليکه نويسندگان کمتر از شاعران خود را مقيّد به قيدهاى پيشينيان مىکردند و آزادى بيشتر در تأثيرپذيرى از زبان محاوره داشتند و چون زبان محاورهٔ قرن نهم و آغاز قرن دهم بهسرعت اختصاصات قديم فارسى را از دست مىداد، لحن نويسندگان هم به زبان تحول يافتهٔ آن عهد نزديکتر مىشد.
|
|
در ميان نويسندگان اين عهد، بيشتر مترسلان را مىيابيم که همان شيوهٔ قديم ترسّل را حفظ کردند و انشاء دشوار و مزيّن را مىپسنديدند وگرنه ديگران بيشتر به نثر مرسل توجه داشتند. منتهاى تاريخى هم که با انشاء مزيّن در اين زمان تحرير يافته، مثل کتاب ظفرنامهٔ شرفالدين على يزدى، عادتاً حاصل کار منشيان دربارى است و اگر در جستجوى بازگشتى به زبان قرن هفتم و هشتم و شيوهٔ نويسندگى در آن عهد باشيم بايد به آثار اين دسته توجه کنيم.
|
|
بهطور کلى مىتوان گفت که نثر فارسى در اين دوره بهتدريج از مبالغههاى صنعتى و فنّى قرنهاى پيشين آزاد گشت و نگارش به سبک سادهٔ عارى رواج گرفت منتهى نفوذ واژههاى ترکى در برخى از آثار اين عهد بهويژه در متنهاى تاريخى به خوبى مشهود است و علت آن ورود يک دسته از کلمات و اصطلاحات مغولى و ترکى جغتائى در زبان فارسى ديوانى و ادارى آن زمان است و اين خود نظير سستى ديگرى است که از راه ضعف تأليف و عدم توجه به قاعدههاى دستورى زبان در نثر راه يافت.
|
|
اين حال در اشعار گروهى از شاعران عهد تيمورى و آغاز عهد صفوى نيز ديده مىشود و در جاى خود بدان اشاره شد و عجيب آن است که بسى از آن مسامحات لغوى و دستورى که نويسندگان عهد تيمورى و آغاز عهد صفوى داشتهاند هنوز هم در زبان ما جارى است مانند بهکار بردن 'چنانچه' که يک ترکيب مجعول و نادرست است، بهجاى 'چنانکه' ؛ و استعمال افعال وصفى فراوان؛ و حذف افعال بىقرينهٔ لفظى و معنوى؛ و بهکار بردن بعضى از مفردات و مصادر و افعال در غير موضع خود و در معانى ساختگى جديد مانند گرديدن بهجاى شدن و باشيدن و بهجاى بودن؛ و آوردن ترکيبهاى کوتاه و بلند بسيار بهجاى مفردات موجود در زبان فارسى مثل 'قرعهٔ مشورت در ميان انداختن' يعنى 'مشورت کردن' و 'دست در دامان متابعت و فرمانبردارى زدن' يعني 'اطاعت کردن' ؛ و بهکار بردن واژههاى تازى بهجاى پارسى موجود و متداول؛ و عمل کردن به دستورهاى صرفى و نحوى عربى در مورد مفردات فارسى بهويژه در مطابقت داد صفت و موصوف و جز آنها که هنوز هم گرفتار همهٔ آنها در منشآت روزگار خود و حتى در زبان محاورهايم.
|
|
از جمله ويژگىهاى نثر در اين عهد اطناب در بيان مقصود است خاصه در مکتوبها و منشورها و کتابهاى تاريخ. برخى از نويسندگان اين شيوه اطناب را فقط در مقدمه کتاب خود بهکار مىبردند و چون وارد متن مىشدند نوشتن به نثرى ساده را پيش مىگرفتند مانند نويسندهٔ کتاب حبيبالسير؛ و البته در کتابهاى علمى و غير ادبى به اقتضاء موضوع و مطلب، سادگى و روانى نثر بيشتر رعايت مىشد و از بسيارى نقصهاى زبانى که گفتيم خالى بود.
|
|
توجه به نثر مصنوع در اين عهد نه چندان است که در قرون مقدم بود و علت آن عدم توانائى نويسندگان است به ايجاد آن آثار بديع دشوار. با اين حال از آغاز تا پايان اين عهد چند مؤلف و نويسنده و علىالخصوص چند مترسل دربارى داريم که در حفظ قواعد و موازين انشاء بر شيوهٔ مترسلان کوشيده و روش پيشينيان را در اين راه ادامه دادهاند. نظامالدين شنب غازانى معروف به نظام شامى اگر چه کتاب 'رياضالملوک فى رياضات السلوک' خود را به شيوهٔ مزيّن و مصنوع نوشت امّا در ديگر آثار خود آن شيوه را به باد انتقاد گرفت و ساده و بىپيرايه نويسى را توصيه کرد. شايد بتوان نظر شامى را نشانهٔ سرخوردگى نويسندگان پايان قرن هشتم و آغاز قرن نهم از زيادهروىهاى نويسندگان پيش از آنان در استفاده از صنايع و ديگر آرايشهاى کلام دانست و اين نظر تقريباً تا پايان اين عهد همچنان به قوت خود باقى بود، منتهى نفوذ زبان عربى در زبان فارسى به پايهاى رسيده بود که ديگر حفظ سادگى انشاء و سلامت زبان اصيل فارسى حتّى در آثار سادهٔ آن زمان هم ميسّر نمىنمود و نيز مترسّلان و منشيان دربارى ديگر، چون شرفالدين علىيزدى م. ۸۵۸هـ. صاحب انشاء مزّين ظفرنامه و عمادالدين محمود گاوان م. ۸۸۶هـ. صاحب مجموعهٔ منشآت رياضالانشاء و کمالالدين حسين خوارزمى صاحب کتاب زيباى جواهرالاسرار در شرح مثنوى شريف مولانا در آن انشاء مزّين را با کلام صوفيانه درآميخته است، بر مسندهاى خود نشسته بودند و در حفظ شيوهٔ اسلاف مىکوشيدند.
|
|
|
در عهد پايان قرن هشت تا اوايل ده مطالب و موضوعهاى نثر متعدد و متنّوع است. از ميان داستانها و قصص معتبر اين عهد يک داستان عشقى ـ پهلوانى بهنام قصهٔ فيروزشاه از مولانا محمد بيغمى با نثرى شيوا و دلانگيز و در برخى موارد همراه با اوصاف استادانه داريم، چند تحرير از داستان اميرحمزه نيز منسوب به همين دوره است و نظام شامى تحريرى از داستان بلوهر و بوذالف بهدست داد، و ملاّحسين واعظ داستانى حاوى حکايتها و قصّههاى حاتمطائى ترتيب داد و معينالدين محمد معروف به معينالمسکين (م. ۹۰۷هـ). 'قصهٔ موسوى' و داستان يوسف و زليخا و معروف به 'احسنالقصص' را نوشت، و تحريرى از بختيارنامه در اوايل قرن نهم ترتيب يافت که آقاى استاد صفا آن را به سال ۱۳۴۷ شمسى به همين نام در انتشارات دانشگاه تهران به طبع رسانيد، ملاحسين واعظ تهديبى از کليه و دمنه کرد، و فرزندش على ملقب به صفى کتاب دلنيشنى بهنام لطائفالطوايف در حکاياتى کوتاه ترتيب داد.
|
|
در تراجم احوال مشايخ صوفيه از همه معروفتر 'نفحاتالانس من حضرات القدس' از نورالدين عبدالرحمن جامى است شامل شرح احوال ۶۱۴ تن از مشايخ صوفيه معاصر، و خويشاوند جامى يعنى فخرالدين صفى 'رشحات عين الحيات' را در
احوال مشايخ طريقت نقشبندى خاصّه خواجه عبيدالله احرار و جامى نوشت.
|
|
در شرح احوال وزرا و صدور يکى آثارالوزراء نظام عقيلى و ديگر دستورالوزراء غياثالدين خواندمير (م. ۹۴۱هـ) را مىتوان برشمرد.
|
|
در ترجمه احوال شاعران از همه مهمتر تذکرةالشعراى دولتشاه سمرقندى (م. ۸۹۶ يا ۹۰۰هـ) از نديمان خاص سلطانحسين بايقرا است، ديگر 'مجالسالعشاق' منسوب به سلطانحسين است که گويا مؤلف واقعى آن کمالالدين جسين گازرگاهى (م.۹۰۸) بوده است.
|
|
تاريخنويسى در اين عهد همان رونقى را که در قرن هفتم و هشتم داشت حفظ کرد. تيمور و فرزندانش به ثبت وقايع و حوادث عهد خود توجه و علاقه داشتند و کسانى را بدين کار مىگماشند. نظامالدين شنب غازانى 'شامى' از جملهٔ همين کسان بود و کتاب خود ظفرنامهٔ شامى را به اشاره تيمور نوشت. به سبب همين علاقه کتابهاى تاريخ اعّم از تاريخ عمومى يا اختصاصى در اين دوره متعدد است از آن ميان چند تا نام مىبريم:
|
|
۱. اصحّالتواريخ تأليف محمدبن فضلالله موسوى شامل وقايع از آغاز آفرينش تا عهد تيمور.
|
|
۲. مجمعالتواريخ سلطانى تأليف حافظ ابرو در چهار مجلد تا وقايع سال ۸۳۰ هـ.
|
|
۳. ظفرنامه شامى و ذيل آن به قلم تاج سلمانى در وقايع سالهاى ۸۰۷-۸۱۷ هـ.
|
|
۴. ظفرنامه شرفالدين على يزدى با نثرى منشيانه.
|
|
۵. تاريخ مبارکشاهى تأليف يحيىبن احمد سيهرندى دربارهٔ قايع تاريخ پادشاهان هند و سلاطين دهلى.
|
|
۶. فردوسالتواريخ تأليف ابنمعين ابرقوهى.
|
|
۷. منتخبالتواريخ تأليف معينالدين نظنزى.
|
|
۸. مجمل فصيحى تأليف فصيح خوافى شامل وقايع از پيش از اسلام تا سال ۸۴۵.
|
|
۹. مطلعالسعدين تأليف کمالالدين عبدالرزاق سمرقندى شامل وقايع عهد شاهرخ و پادشاهان تيمورى تا سال ۸۷۵.
|
|
۱۰. عالمآراى امينى تأليف فضلاللهبن روزبهان ملقب به امين.
|
|
۱۱. تاريخ ترکمانيه تأليف محمودبن عبدالله نيشابورى.
|
|
۱۲. روضةالصفا تأليف ميرخواند.
|
|
۱۳. حبيبالسير تأليف غياثالدين خواندمير.
|
|
۱۴. روضاتالجنات فى اوصاف مدينة هرات از ميعنالدين اسفزارى در وضع جغرافيائى و تاريخى هرات و عدهاى ديگر از شهرهاى خراسان.
|
|
۱۵. ترجمهٔ فارسى کتاب تاريخ قم (تأليف حسنبن محمدبن حسن قمى) از حسنبن على قمى.
|
|
۱۶. و تاريخ يزد از جعفر بن محمدبن حسن جعفرى و تاريخ جديد يزد از احمدبن حسينبن على الکاتب.
|
|
از ميان کتابهاى صوفيه که در اين دوره نوشته شد غير از نفحاتالانس جامى چند کتاب مهمّ قابل ذکر است:
|
|
۱. جواهرالاسرار تأليف کمالالدين حسين خوارزمى که شرحى است بر مثنوى مولوى و مقدمهاى دربارهٔ مبادى کار اهل تصوف و اصطلاحات آن ارند همانند مقدمه نفحاتالانس.
|
|
۲. اشعةاللمعات در شرح کتاب لمعات عراقى.
|
|
۳. لوايح در اصول تصوف و عرفان از جامى.
|
|
۴. رسالههاى متعدد شاهنعمةالله ولى کرمانى به فارسى مانند سلوک، توحيد، خلوت، توکل و نظاير آن.
|
|
۵. تأليفات خواجه محمد پارسا و خواجه عبيدالله احرار که از مشايخ نقشبنديه بودند.
|
|
۶. شرح گلشنراز شيخ شمسالدين محمدبن يحيى لاهيجى از مشايخ نوربخشيّه.
|
|
در علم اخلاق يکى کتاب لوامعالاشراق فى مکارم الاخلاق معروف به اخلاق جلالى تأليف جلالالدين محمّد صديقى دوانى، و ديگر اخلاق محسنى از کمالالدين حسين کاشفى سبزوارى، و کتاب بحرالسعادة از شيختاجالدين محمد کازرونى، و انوار سهيلى از ملاحسين کاشفى را مىتوان برشمرد.
|
|
در اين دروه کتابهائى در تفسير و مسائل ديگر دينى، ادبى، لغت، قوافى و عروض نوشته شده است که در ضمن بيان احوال و آثار مؤلفان و نويسندگان، به نام بعضى از آنها در ديگر مباحث اشاره خواهد شد.
|