|
بيمارى مالاريا از قديم در ايران وجود داشته و پزشکان ايرانى با آن آشنائى داشتهاند. در کتاب اوستا به تبولرز اشاره شده است. اصطلاح تب تايب، تب نوبه، تب و لرز در کتاب 'قانون' ابن سينا و 'ذخيرهٔ خوارزمشاهي' بارها ذکر شده است. در ايران اين بيمارى بهعلت فراوانى فوقالعاده، موارد ايجاد ضعف، کمخوني، کاهش قدرت کارائى افراد، بروز بيمارى در ايام کار کشاورزى و آمادگى بيشتر بيماران مالاريائى براى ابتلاء به ديگر بيمارىها، مورد توجه بوده، به عنوان يک مسئله مهم بهداشتى تلقى گرديده است.
|
|
در سال ۱۳۰۳ بنا به تقاضاى دولت ايران، سازمان جهانى بهداشت دکتر ژيلمور را براى مطالعه بيمارى مالاريا و بيمارىهاى عفونى به ايران اعزام کرد. اين فرد گزارش جالبى راجع به انتشار بيمارىهاى عفونى در ايران تهيه کرد که در مجلهٔ جامعهٔ ملل سال ۱۹۲۴ چاپ و منتشر شد.
|
|
دکتر ژيلمور درخصوص مالاريا مىنويسد:
|
|
مالاريا شايعترين بيمارى کشور ايران بوده، هرسال ۴ تا ۵ ميليون نفر از مردم ايران به اين بيمارى مبتلا مىشوند. (در سال ۱۳۰۳، جمعيت ايران حدود ۱۳ ميليون نفر بود)
|
|
حداقل ۷۵% از جمعيت کشور در مناطقى زندگى مىکنند که به شدت مالارياخيز است.
|
|
حدود ۴۱% از کل مرگومير سالانهٔ کشور در اثر مالاريا مىباشد.
|
|
به طور کلى در بررسىهاى انجامشده، اندميسيتهٔ بيمارى در مناطق مختلف ايران در شمال و جنوب کشور بصورت فرابومى (هيپرآندميک) و در فلات مرکزى و شرق ايران مزوآندميک يا زيربومى (هيپوآندميک) بوده است.
|
|
در سالهاى قبل از جنگ جهانى دوم اقدامهاى اوليهٔ مبارزه با مالاريا بصورت توزيع قرصهاى کينين و نفتپاشى روى آبهاى راکد، و در حد محدود، بهسازى محيط در مناطقى از کشور که ميزان آلودگى در سطح بالاترى بوده، در دست اجراء قرار گرفته است، ولى به علت فقدان امکانات و کمبود تجربهٔ عملى و بروز جنگ جهانى دوم اين برنامه به حال رکود درآمد. پس از جنگ جهانى دوم در سال ۱۳۲۹ بارديگر مبارزه با مالاريا با استفاده از حشرهکش د.د.ت شروع شد. ابتدا قسمتهاى کوچکى از نقاط آلودهٔ کشور سمپاشى شد و در سالهاى بعد بتدريج گسترش يافت. در سال ۱۳۳۶ برنامهٔ ريشهکنى مالاريا طبق توصيههاى سازمان جهانى بهداشت با تصويب دولت و جهت خاتمهدادن به انتقال مالاريا و پاککردن مخازن آلوده، بصورت سمپاشى مکانهاى استراحت آنوفل و از بينبردن محلهاى تخمريزىآن، بيماريابي، درمان بيماران و ديگر اقدامهاى جنبى شروع شد. اين برنامه تا سال ۱۳۴۰ ادامه يافت، ولى در اين سال به علت بروز مقاومت مضاعف آنوفل استنفنسى (A stenphensi) (ناقل مهم مناطق جنوبى کشور) به د.د.ت و ديلدرين و ديگر مشکلهاى فني، اجرائى و اداري، عمليات ريشهکنى در مناطق جنوبى کشور قطع گرديد. در سال ۱۳۴۷ براى اولينبار با انتخاب حشرهکش مالاتيون و استفاده عوامل کمکي، مانند اجراء عمليات لاروکُشي، توزيع ماهى گامبوزيا و توزيع همگانى دارو تمام کشور تحت برنامهٔ ريشهکنى مالاريا قرار گرفت. اين اقدامها موجب گرديد که در سال ۱۳۵۲ بيش از دوسوم جمعيت کل کشور ساکن در شمال رشتهکوههاى زاگرس بکلى از نظر ابتلاء به مالاريا ايمن شوند و در قسمت جنوبى کشور نيز بيمارى مهار گردد. در سال مذکور تعداد کل بيماران در کل کشوربه شانزده هزار نفر رسيد. به علت وجود نقايص و رکودهائى در برنامه مبارزه با مالاريا در سالهاى ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴، ميزان آلودگى به مالاريا در قسمتى از مناطق جنوبى کشور، بويژه استانهاى هرمزگان، بلوچستان و قسمت گرمسيرى کرمان افزايش يافت و بيمارى بصورت اپيدمى درآمد. علاوه بر اين، مسافرت افراد آلودهٔ مناطق جنوب به نواحى پاک شدهٔ شمال کشور موجب شد که تعدادى کانون انتقال مالاريا در آن نقاط ايجاد شود.
|
|
با توجه به ميزان بروز انگلى سالانه، وضعيت ناقلان و نحوهٔ انتشار بيمارى و آمارهاى دريافتى و درجهبندى که بين استانها صورت گرفت، کشور به سه منطقه ازنظر شاخصهاى پيشگفت تقسيم مىشود.
|
|
- منطقهٔ شمال رشتهکوههاى زاگرس:
|
اين منطقه داراى جمعيتى معادل ۴۳ ميليون نفر با ۸۸۸/۴ مورد بيمارى در سال ۷۲ و بروز سالانهٔ انگل (API) برابر ۱۱۷/۰ در هزار و ۸۳۹/۵ مورد در سال ۷۶ و بروز سالانهٔ انگل برابر با ۱۳۷/۰ در هزار مىباشد.
|
|
- منطقه جنوب و جنوب غربى کشور:
|
اين منطقه داراى جمعيتى معادل ۱۵ ميليون نفر با ۴۹۹/۴ مورد بيمارى در سال ۷۲ و بروز سالانهٔ انگل برابر ۳۱/۰ در هزار و ۶۷۹/۲ مورد در سال ۷۶ و بروز سالانهٔ انگل برابر ۱۷۶/۰ در هزار مىباشد.
|
|
- منطقه جنوب شرقى کشور:
|
استانهاى سيستان و بلوچستان، هرمزگان و کرمان با جمعيتى معادل ۵/۳ ميليون نفر از نقاط آلودهٔ کشور و منطقهٔ مشکل ازنظر بيمارى مالاريا محسوب مىشود.
|
|
در يک جمعبندى کوتاه و با توجه به تقسيمبندى کشور از نظر ميزان بروز انگلى سالانه مىتوان اظهار نمود که در منطقهٔ يک (شمال رشتهکوههاى زاگرس) حدود ۷۰% جمعيت زندگى مىکنند و اين منطقه بهتقريب از مالاريا پاک شده و خطر آلودگى محدود است. در سال ۷۶ در اين منطقه تعداد ۸۳۹/۵ مورد مالاريا گزارش شده است که ۷۷% آن وارده از کشورهاى افغانستان، پاکستان، عراق، جمهورىهاى ارمنستان و آذربايجان بوده است. در سال ۷۶ بروز سالانهٔ انگلى در اين منطقه ۰/۱۳۷ در هزارنفر جمعيت بوده است. بيمارى مالاريا در جنوب و جنوب غربى کشور يعنى منطقهٔ ۲ که ۲۵% کل جمعيت کشور را دارا است بصورت تحليل رونده درآمده و بخوبى به عمليات مبارزه پاسخ داده است. در سال ۷۶ در اين منطقه ۲/۶۷۹مورد مالاريا گزارش شده که ۴۸% آن وارده از کشورهاى افغانستان، عراق و کانونهاى آلودهٔ داخل کشور بوده است. در اين سال بروز سالانهٔ انگلى در اين منطقه ۱۷۶/۰ در هزار بوده است.
|
|
منطقهٔ سوم يعنى جنوب شرقى کشور که منطقهٔ مشکل کشور از نظر بيمارى مالاريا محسوب مىشود، شامل استانهاى سيستان و بلوچستان و هرمزگان و قسمت گرمسيرى استان کرمان است و بنا به دلايل مختلف از جمله تعداد ناقلان، مقاومت ناقلان به حشرهکشها، ظهور و توسعهٔ مقاومت انگل فالسيپارم به کلروکين، نبودن راههاى ارتباطى مناسب، آبوهواى گرمسيري، فصل انتقال طولاني، ناپايدارى وضع اکولوژيک منطقه و جغرافيائى انسان، وجود ساختمانهاى موقت و تغييرهاى زيست محيطي، مالاريا به عنوان يک مشکل بهداشتى باقى مانده است. در سال ۷۶ در اين منطقه ۹۰۶/۲۹ مورد مالاريا کشف و بروز انگلى سالانهٔ آن ۷۴۴/۸ در هزار نفر جمعيت بوده است. قابل ذکر است که تعداد ۲۲۴/۲۲ مورد يعنى ۷۴% از موارد مذکور متعلق به استان سيستان و بلوچستان بوده است. به يقين کنترل بيمارى در اين مناطق بدون مشارکت مردمى امکانپذير نيست، بنابراين استفاده از شوراهاى بهداشت کشور، استان، شهرستان و بخش و روستا که تجسمى عينى از همکارىهاى بين بخشى و مشارکتهاى مردمى است، مىتواند مسؤولان بهداشتى را در رفع يا دستکم کاهش معضلها و مشکلهاى بهداشتى موجود يارى نمايد تا جامعه را به سوى سلامتى کامل هدايت و هدف 'بهداشت براى همه' را هرچه سريعتر محقق سازد.
|
|
در حال حاضر برنامهٔ کنترل مالاريا در مناطق آلودهٔ کشور با توجه به سه اصل عمده بنيان گذاشته شده است. اين سه اصل عبارتند از: استفادهٔ هرچه کمتر از مواد حشرهکش؛ استفادهٔ
کنترل شده از دارو جهت درمان بيماران؛ و حداکثر تلاش براى بيماريابى و درمان موارد مثبت.
|
|
| آيندهٔ بيمارى مالاريا در ايران
|
|
اهميتى که اين بيماري، از نظر ناتوان کردن نيروى انسانى مولد و انهدام مبانى اقتصادى و اجتماعى کشور دارد، مقامهاى بهداشتى کشور را موظف مىسازد که به از بين بردن کامل اين بيمارى اقدام کنند. ريشهکنى مالاريا، به عوامل مختلفى بستگى دارد که اهم آنها به شرح زير است:
|
|
- گسترش و استقرار شبکهٔ بهداشتى - درمانى در سراسر کشور و رعايت اصول بيماريابى و درمان بيماران و اجراء روشهاى پيشگيرى توسط شبکه بهداشتى کشور.
|
|
- اجراء برنامههاى صحيح کشاورزى و آبياري، بهگونهاى که امکان رشد و نمو براى ناقلان مالاريا به کمترين ميزان برسد.
|
|
- اجراء برنامههاى بهسازى محيط بهمنظور تأمين تسهيلات بهداشتى مناسب و کاهش منابع محيط زيست لارو آنوفلها.
|
|
- ايجاد تحولات اساسى در مناطق مسکونى و بهبود وضع ساختمانها و اماکن، به طورى که تماس اهالى با ناقلان بيمارى مالاريا قطع شده، يا به حداقل برسد.
|
|
- اجراء برنامههاى آموزش همگاني، جهت بالابردن سطح آگاهىهاى بهداشتى مردم.
|
|
- انجام پژوهشهاى عملى صحرائى در زمينهٔ انگل مالاريا، داروهاى ضد مالاريا و روشهاى درماني، اکولوژى و مبارزه با ناقلان، اکولوژى انسان و مشارکت مردم در برنامهٔ مبارزه با مالاريا و پژوهشهاى عملى صحرائى در زمينهٔ همهگيرى شناختى بيماري.
|
|
- آموزش دقيق و کامل مالارياشناسان و ديگر نيروهاى انساني، به ويژه افرادى که در سطح بالاى عمليات اجرائى قرار دارند.
|
|
| بعضی علتهای عدم موفقیت و کنترل و ریشه کنی مالاریا در ایران
|
|
|
| اشکالهاى فنى (Technical problems)
|
|
بروز و توسعهٔ مقاومت آنوفلهاى ناقل بيمارى نسبت به حشرهکشهاى مصرفي؛ بروز و توسعهٔ دامنهٔ مقاومت انگل پلاسموديوم فالسيپارم به کلروکين و ساير داروها؛ اکولوژى خاص
ناقل و ميزبان با تعدد ناقلان و متفاوت بودن ويژگىهاى زيستشناختى آنان؛ خاصيت تحريکپذيرى (Irritability) و فرار ازسم (Repellency) برخى آنوفلهاى ناقل بيماري؛ خاصيت برونزيستى و برونگزى در
بعضى از ناقلان؛ متنوع و پراکنده بودن لانههاى لاروى و طولانى بودن فصل انتقال بيمارى و ...
|
|
| شکلهاى اجرائى و مالى (Administrative and financial problems)
|
|
ضعف مديريت؛ عدم برنامهريزىهاى دقيق و منظم؛ ضعف قدرت اجرائي؛ ضعف نظارت و ارزشيابى برنامههاى اجرائى در شرايط صحرائي؛ کمبود نيروى انسانى کارآمد؛ تعويض مکرر مسؤولان
برنامه؛ کمبود وسيلهٔ نقليه و ديگر امکانات؛ عدم رغبت و همکارى مردم جهت سمپاشى اماکن؛ عدم رعايت مسائل بهداشتى.
|
|
| اشکالهاى اجرائى و فرهنگى
|
|
عدم توسعهٔ کلى شبکهٔ مراقبت اوليهٔ بهداشتى در نقاط مالارياخيز کشور؛ پائين بودن ميزان سواد و سطح آموزش بهداشت مردم؛ گسترش شهرنشيني؛ توسعهٔ فعاليتهاى کشاورزي، صنعتى و
بندرى در اين مناطق؛ ضعف عمليات بيماريابى و درمان موارد کشفشده؛ عدم پوشش مکانى و زمانى سمپاشىهاى ابقائي؛ توسعهٔ محيط زيست لاروى بهعلت فعاليتهاى کشاورزي، ازجمله
آبيارى سنتى و کشت برنج در فصل انتقال بيماري؛ سدسازي؛ ورود مهاجران خارجى و بيماران مالاريائى از مناطق آلوده به داخل کشور؛ جابجائى جمعيت؛ فراوانى مکانهاى زيست موقت انسان و
عدم استفادهٔ کامل از پشهبند و عادت بيرون خوابيدن مردم در فصل گرما؛ نداشتن راههاى ارتباطى در مناطق صعبالعبور کوهستانى و ...
|