|
|
با پيشرفتهاى بهدست آمده در پزشکى پيشگيرى و کارهاى بهداشت عمومي، در کشورهاى پيشرفته الگوى بيمارىها کمکم دگرگون شده و بسيارى از دشوارىهاى مربوط به بيمارىهاى حاد، مهار شده است. ولى پس از حل مشکلات قديمى دشوارىهاى مربوط به بيمارىهاى مزمن سر برآوردهاند، مانند: سرطان، بيمارى قند، بيمارى قلبى عروقي، الکليسم، اعتياد داروئى و ... که بهخصوص در کشورهاى مرفه ديده مىشوند. با روشهاى سنتى بهداشت عمومى مانند جداسازي، ايمنسازى و گندزدائى نمىتوان با اين دشوارىها درگير شد و با فرضيهٔ ميکروبى ايجاد بيمارى هم نمىتوان آنها را توجيه کرد. مفهوم عوامل خطر - که يک نظريهٔ تازه است - بهعنوان عوامل تعيينکنندهٔ اين دسته از بيمارىها بهوجود آمد. پىآمدهاى بيمارىهاى مزمن - برعکس مرگ سريع که بهعلت بيمارىهاى حاد بهوجود مىآيد - تحميل بار سنگين و طولانى بر جامعهاى است، که بيمارى در آن ايجاد شود. اين دشوارىها ضرورت اقدام اساسى تازهاى را براى بهداشت عمومى بههمراه آورد و آن نياز به بازنگرى و تجديد نگرش بيشتر در جهت اهداف اجتماعى بود. در سالهاى دههٔ ۱۹۶۰ بهداشت عمومى به مرحلهاى تازه به نام مهندسى اجتماعي وارد شد که در آن به جنبههاى رفتارى و اجتماعى بيمارى اولويت تازهاى داده شد. بهداشت عمومى بهسوى روشهاى پيشگيرى و بازتوانى بيمارىهاى مزمن و دشوارىهاى رفتارى حرکت کرد. در اين فرآيند، اهداف بهداشت عمومى و پزشکى پيشگيرى که روىهمافتادگى (Overlap) قابل ملاحظهاى داشتند يکسان شد: مانند پيشگيرى از بيماري، ارتقاء بهداشت و افزايش طول عمر.
|
|
خلاصه آن که هر چند اصطلاح بهداشت عمومي هنوز هم بهکار مىرود ولى معناى اصلى آن دگرگون شده و با توجه به دگرگونى معنى و حيطهاى فعاليت آن، اصلاح بهداشت جامعه (Community Health) از آن برتر شمرده مىشود. بهداشت جامعه در برگيرندهٔ جمعيتى چنان بزرگ است که متفاوت با پزشکى پيشگيرى يا پزشکى اجتماعى است.
|
|
|
با گذشت سالها و سدهها؛ تفاوت خيرهکنندهٔ سيماى بهداشت در کشورهاى پيشرفته و رو به پيشرفت با وجود پيشرفتهاى علم پزشکى - بيش از پيش واضح شده است. بسيارى از مردم کشورهاى پيشرفته و طبقهٔ برگزيدهٔ کشورهاى رو به پيشرفت - برخوردار از همهٔ مشخصات بهداشت جامع هستند و در مقابل تنها ده تا بيست درصد مردم کشورهاى رو به پيشرفت دسترسى آسان به نوعى خدمات بهداشتى دارند. در کشورهاى رو به پيشرفت ۶۰ تا ۲۵۰ در هزار کودکان زنده بهدنيا آمده در طى نخستين سال زندگى خود مىميرند. و اميد زندگى ۳۰ درصد کمتر از کشورهاى پيشرفته است. آقاى جان برايان (J.Bryant) در مقدمهٔ کتاب خود به نام بهداشت و جهان رو به پيشرفت تصويرى دلتنگکننده از نابرابرىهاى اساسى سلامتى ارائه کرده و مىنويسد: گروه کثيرى - و شايد بيش از نيمى - از مردم جهان به هيچ نوع مراقبت بهداشتى دسترسى ندارد و عدهٔ بسيارى از آنها هم که دسترسى دارند، خدمات ارائه شده پاسخگوى دشوارىهاى آنها نيست. تحرکات وجدان جهانى منجر به جنبش تازهاى شد که فاصلهٔ بين فقير و غنى در بين کشورها و نيز درون هر کشور بايد کمتر شود و در نهايت از بين برود. مسلم است که هشتاد درصد مردم از ياد رفتهٔ جهان هم حق دارند از خدمات بهداشتى برابر، براى محافظت در برابر بيمارىهاى کشندۀ دوران کودکي، خدمات بهداشتى اوليهٔ مراقبتهاى مادر و کودک و درمان بيمارىهائى که انسان از مدتها پيش مبارزه با آنها را آموخته است (ولو نتواند کاملاً بهبود بخشد)، برخوردار شوند. با توجه به اين زمينه، در سال ۱۹۸۱ کشورهاى عضو WHO خود را به هدف بلندپروازانهٔ تأمين بهداشت براى همه تا سال ۲۰۰۰، يعنى دسترسى سطحى از سلامتى که امکان دهد مردم جهان به يک زندگى اجتماعى و اقتصادى بارور برسند متعهد کردند. بهداشت عمومى کنوني، همراه با ديگر علوم پزشکى و بخشهاى مرتبط با بهداشت درگير کار در اين زمينهٔ گسترده (HFA / 2000 AD) است.
|