از بررسىهاى مختلفى که تاکنون بهعمل آمده به اين نتيجه رسيدهاند که در خانواده، مادر را بيش از ساير افراد خانوادههاى کوى مىشناسند (۳۳% موارد در مقابل ۲۷% اطفال کمتر از ۱۵ سال و ۲۵% پدران و ۸% جوانان بالاتر از ۱۵ سال که البته تعداد دستهٔ اخير بهعلل پائين بودن سن متوسط خانوارها بسيار کم است). بهطور کلى زنها خيلى بيشتر از مردها در محيط مسکونى جديد مأنوس شده و با آن سازگار مىگردند: دليل آن رفت و آمد به خارج خانه جهت خريد مايحتاج و نيازمندىهاى روزانه و ملاقات با افراد ساکن کوى است. روابطى که مردان برقرار مىکنند از حدود مناسبات حرفه و شغل آنها تجاوز نمىکند يعنى يا همکار هستند و در يک محل کار مىکنند يا در حرفهها و مشاغل مشابه بهکار مىپردازند و تنها در اين صورت است که با هم ارتباط برقرار مىکنند. مجاورت و برخورد در طول راه و مسير حرکت يعنى در قطار يا اتوبوس نيز نقش عمدهاى در روابط و شناسائى افراد دارد در اين بررسى بدون اينکه ارقام مربوطه تعيين شود، يادآورى شده است که ساختمان فضاى کوى و توزيع قشرهاى شغلى در تنوع روابط و شدت تماسهاى اجتماعى بسيار مؤثر است.
تيرگى روابط در زندگى گروهى
اکثريت (۵۵ درصد) ساکنين کوى مخالفت خود را با تصميماتى که هدف آن تقويت و تحکيم روابط بين خانوادهها باشد ابراز داشتهاند، در تأئيد نظر خود دلايل مختلف زير را ابزار داشتهاند 'بهتر است هر کس در خانهٔ خود بماند' به اين وسيله از برخوردها و تشنجات اجتماعى جلوگيرى مىشود. يا به قول يک ضربالمثل فارسي: دلا خو کن به تنهائى که از تنها بلا خيزد (۲۱% در ابزار هر گونه نظرى مشکوک بودهاند) و تنها ۱۶% با چنين تصميماتى روى موافق نشان دادهاند (۷% بدون جواب).
به نظر مىرسد که در کوىهاى جديدالتأسيس عدهاى از مردم از اين وحشت دارند که ممکن است مجبور شوند با اشخاص مختلف يا به اصطلاح عاميانه با 'هر کس و ناکس' تماس گرفته و رابطه برقرار کنند. غالباً همين اشخاص هستند که طرفدار يک دست ساختن و يکنواخت کردن ساکنين کوى هستند ليکن هر دسته ضابطه و ملاک معينى در اين مورد ابزار داشتهاند بعضى ملاک هم سخنى را سطح تحصيلات دانستهاند عدهاى ضابطه را تعداد فرزندان خانواده گرفتهاند در اين ميان بعضىها نيز روابط داخلى خانوادهها را با روابطى سازمانى کوى اشتباه کردهاند.
مهم اين است که در تغيير اين نظرها به اظهارات ظاهرى اشخاص اکتفا نکنيم بلکه سعى کنيم علل عميق آنها را بيابيم. مثلاً در مورد جدا ساختن خانوادههاى پر اولاد از خانوادههاى کم اولاد و کوچک مخصوصاً دستهٔ دوم است که اين تقاضا را دارد و اين امر اختصاصاً در کوىهائى که صدا در خانهها مىپيچد و در خانههائى که ضد صوت تعبيه نشده است تأثير بيشتر مشهود است سر و صدا به شکل نسبتاً پيچيدهاى مطرح مىشود زيرا بهعلت همين سر و صدها است که خانوادههاى کوچک تقاضاى جدائى مکانى مىکنند تا زندگى راحتتر و بىسر و صداترى داشته باشند در حالى که خانوادههاى پرجمعيت مخالف اينگونه جدائى خانوادهها هستند نه بهخاطر اينکه مجبور هستند اين سر و صداها را تحمل کنند بلکه بهخاطر اينکه توازن و تعادل عادلانهاى از اين حيث بين خانوادهها وجود داشته باشد.
با اين همه اگر سر و صدا را علت تيرگى روابط بدانيم و اگر استفاده از جدارها و ديوارها ضد صوت تا حدود زيادى اين منشأ منازعه را از ميان بردارد اين امر به خودى خود موجب و انگيزهٔ برقرار شدن روابط هماهنگ بين خانوادهها نخواهد شد زيرا اين چنين روابطى از يکسو منوط به تعبيهٔ محلهائى است که آگاهانه بر احتياجات گروهى سازگار باشد و از سوى ديگر بين افراد و خانوادههاى ساکن کوى نظر تعاونى که مساعد توسعهٔ روابط اجتماعى باشد برقرار شود. در بسيارى از موارد لازم است وجهه نظر فعلى گروه تغيير يابد زيرا تعداد زيادى از ساکنان نوعى خوددارى در برقرار کردن 'روابط همسايگي' ملاحظه مىشود و اين پديده مخصوصاً در مورد گروههائى که به نظر ساير گروهها متفاوت و حتى پستتر از خود آنها هستند بيشتر صادق است.
اين امر نيز در خور توجه است که نسبت ساکنينى که موافقت خود را با بهوجود آمدن تأسيسات گروهى ابراز داشتهاند (و مخصوصاً در مورد تأسيسات تفريحى به ۶۰% مىرسد) خيلى بيشتر از کسانى است که مخالف توسعهٔ روابط اجتماعى و همسايگى هستند. بنابراين پاسخ مساعد دادن به اينگونه احتياجات و آرزوها مىتواند عامل مهمى در تغيير و تبديل وجهه نظرهاى نامساعد همسايگان باشد.