پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا
مفهوم شهر و توسعهٔ شهری و تغییرات آن
هر شهر فضائى را اشغال مىکند که در طول زمان و برحسب سير تاريخى و حوادث گوناگون دائماً تغيير يافته است. در مقابل رشد کنونى توسعهٔ شهرى جستجو براى شناخت گرايشهاى گذشته و تحولات تاريخى شهرها ممکن است کار بىثمر به نظر رسد. زيرا هرگونه راهحلى که مربوط به گذشته شود در نظر بىفايده و باطل جلوه مىکند. بهعلاوه اگر در عصر معيني، يک الگوى شهرسازى همگانى در چندين جا مشاهده شده آن مدل متعلق به همان عصر و زمان است و بنابراين مانند يک موجود ذىحيات جانشين خود را نمىسازد. به نظر نمىرسد که در اين زمينه پيوستگى و ارتباطى الزامى بين گذشته و آينده وجود داشته باشد و پيشرفت تراکمى و متوالى ملاحظه شود. معهذا اگر نگاهى به گذشتهٔ شهر مفيد به نظر رسد بهعلت حوادث عمدهاى است که در قرون اخير و مخصوصاً از قرون ۱۹ تاکنون در شهرها پديدار گشته است: جهش از واقعيت شهرى به واقعيت ديگرى که اولى را شهر و دومى را توسعهٔ شهرى مىناميم. (حتى اگر لحظهٔ دقيق جدائى ميان آن دو شکل را نتوان به آسانى روشن ساخت)، در تاريخ طولانى شهرهاى کنوني، مراکز تراکم و تجمعى را بهوجود آورده است که سرعت پيشرفت و توسعهٔ شهرنشينى در عصر جديد به تدريج آن را بهصورت مناطق جدا از هم درآورده و نتايج حاصل از آن در شرايط فعلى نه به درستى شناخته شده و نه تحت تسلط و کنترل ما درآمده است. شايد اشتباه نباشد که پديدهٔ اول را 'محيط شناخته شده يا مأنوس شهر' (بهجاى اصطلاح فرانسه Comprehension بهکار رفته است) و پديدهٔ دوم را 'گسترش يا محيط نامأنوس' (بهجاى اصطلاح Extension بهکار رفته است) تعبير کنيم. |
به اين ترتيب مفهوم واحدى مانند مرکز شهر موقعيت و عملکرد سابق خود را از دست داده است و اين مفهوم ديگر معرف و سمبل گذشته نيست و روابط آن با کل جامعه دگرگونى پذيرفته است. شهرهاى معمولى قديم با محدودهاى که بهطور مصنوعى و بر طبق نقشهٔ معينى بهوجود آمده بود در چارچوب نسبتاً ثابت، محورها و خطوط ارتباطى که بخشهاى مختلف شهر را به يکديگر مربوط مىساخت، تثبيت مىکرد. محلههاى شهرى در پيرامون يک مرکز که چارچوب کاملاً معينى پيدا کرده بود سازمان مىيافت، توسعهٔ شهر بدون اينکه به روابط قبلى شهر صدمهاى بزند ادامه پيدا مىکرد، ممکن بود توسعهٔ جديد شهر موجب جابهجائى برخى مراکز داخلى گردد ولى در استخوانبندى شهر تغييرى حاصل نمىگرديد و برحسب خواستهها گرايشهاى جديد ادامه داشت ليکن حد و حدود خود را همچنان حفظ مىکرد. محدودهٔ اين فضاها تصويرى از يک واحد اجتماعى مستقل بود. جمعيت شهرنشين با استفاده از توليدات محلى زيست مىکرد و شديداً در فضاى مسکونى خود جايگزين و در جامعهٔ پيرامون خود ادغام شده بود. اختصاص يافتن نواحى مشخص و معين به قشرهاى مختلف صنفى مىتواند مثال جالبى براى چگونگى توزيع اجتماعى داخل شهرها باشد زيرا نظام موجود در آن جنبهٔ جدائى طبقاتى به خود مىگرفت. اين نظم در داخل سازمان کلى جامعه شهر را در درجهٔ و طبقهٔ معينى قرار مىداد. اگر شهر از روستا متمايز بود و اگر عادات روستائى مدتهاى مديد در شهرها حفظ شده بود و اگر نقش هر يک از دو پديدهٔ شهر و ده از نظامهاى متفاوتى تبعيت و پيروى مىکرد اين دو نظام مکمل يکديگر بودند و رابطهٔ آنها مبتنى بر تابعيت بود. |
به محض اينکه نابرابرى در ميزان ثروت بهوجود مىآمد و داد و ستدهاى تهاترى و وضع مبادلات بر هم مىخورد هيچ چيز ديگر نبود که جانشين آن گردد و آنجا بود که اختلاف بين شهر و ده با تضاد ميان دو سبک زندگى و دو گروه اجتماعى متمايز بهصورت فاحش ظاهر مىگشت. 'شهرى' و 'روستائى' هر کدام نوع زندگى معينى داشتند که از آن دفاع مىکردند. يک واحد شهرى که در آن توليدکننده و مصرفکننده از يکديگر متمايز و جدا بودند بهوجود مىآمد و پيوستگى محل اقامت و محل کار موجب يک نوع همبستگى ارگانيک و علاقهٔ طبيعى نسبت به اين نوع زندگى مىشد. با اين همهٔ توسعه و رشد شهر، متحدالشکل و يکنواخت نبود لکن بررسى دقيق هر دوره از تحول، سهم ميراث گذشته را که کم و بيش در عمران و توسعهٔ شهر مورد استفاده قرار گرفته بود نشان مىداد. حصارهاى متوالى شهر طورى با بافتهاى مختلف شهر جوش خورده بود که از همگسيختگىهاى احتمالى چيزى از موجوديت شهر بهعنوان يک واحد يکنواخت نمىکاست. از آغاز صنعت اين تعادل شهر بههم خورد. با توسعهٔ اقتصادى شکل و پيدايش صنعت به شکل انکارناپذيرى شهر يک محصول يا يک توليد صنعت محسوب مىگردد (۱). تجمع انسانها در محل معين بيش از آنکه حاصل چشمداشت مزايائى باشد که اقامت در آن محل ايجاد کرده است زائيدهٔ يک صفت محرک است. |
(۱) . بهترين نمونهٔ اينگونه شهرها را مىتوان در نوع شهرهاى معدنى ملاحظه کرد که حاصل توليد خاص معدنى است که در آنجا مورد بهرهبردارى واقع شده است. |
به اين ترتيب نوآورى که حاصل موفقيت تازهٔ شهرنشينان بود به تدريج موجوديت مجزائى از شهر پيدا کرد و از آن جدا شد و موجب پراکندگى هستههاى شهرى گشت. کارخانهها عملاً در خارج از مراکز شهرى مستقر شدند و اين وضعيت در جوامع صنعتى قرن ۱۹ کاملاً مشهود است. |
شهر که به اين ترتيب عامل سرعت بازدهى مىشود خود منبع و منشأ توليداتى است که ساختمان شهر را در کام خويش فرو مىبرد. فىالمثل اتومبيل يا تلويزيون بافت گذشته شهر را در خود مستحيل مىکند و بهجاى فضاهاى مجزا و بستهٔ سابق که در کنار هم قرار داشتند و به يکديگر پيوسته بودند شبکهٔ ارتباطى بهوجود مىآورد که مرزهاى آن خود به خود تا سرحدات نامحدودى ممکن است عقب رانده شود. گسترش شهر خطوط قديمى را پشت سر گذاشته روابط را با مرکز قطع مىکند. جدا شدن نقاط ثابت زندگى شهرى مانند محل اقامت و محل کار که بهصورت مراکز تجمع درمىآيد بهصورتى جابهجا مىشود که نظام اقتصادى براى توسعهٔ دامنهٔ فعاليت خود در جستجوى آن است بدون اينکه مسئلهٔ جدائى از مرکز عملى شود. |
شهرنشينى تنها در چارچوب شهر مرکزى خلاصه نمىشود بلکه منطقهاى را که شهر براى آن قطب مسلط محسوب مىشود نيز دربر مىگيرد. در حالىکه توليدات شهر همه جا پخش و توزيع مىگردد توسعهٔ دامنهٔ شهر نمىتواند تنها به شهر مرکزى محدود گردد و مآلاً فضاهاى اطراف خود را که جنبهٔ روستائى و ييلاقى دارد به تصرف خود درمىآورد. شايد همين امر است که تضاد اساسى توسعهٔ شهرى را با شهر قديمى و مرکزى نشان مىدهد و اين خود پيش از آنکه رهآورد شهر باشد ناشى از اقتصاد کشور است. توسعهٔ شهرى به آنجا منجر مىشود که هم روستاها و هم شهر را دربر مىگيرد و ميان اين دو رابطهٔ جديدى مستقر مىسازد. از آنجا که اقتصاد شهر و روستا بيش از پيش نظام و سازمان مشترکى پيدا مىکند ادغام و پيوستگى آنها به يکديگر روز به روز تشديد مىگردد. به اين ترتيب شهر ديگر يک واحد مستقل باقى نمىماند بلکه با درجات و شدتهاى متفاوت در يک سلسلهٔ روابط جزئى و کلى به موجوديت خود را آشکار مىسازد. بهطورى که اصطلاح 'شهر اصلى' ، 'حومهٔ نزديک' ، 'سلسلهٔ مراتب شهرى' و امثال آن در موارد مختلف مورد استعمال پيدا مىکند. اصالت و استقلال شهر از عامل توليد يا بهرهدهى اهميت کمترى پيدا مىکند. با مسئلهٔ شهرنشينى شايد بتوان گفت که سر و کار ما با يک 'پديدهٔ اجتماعى کامل' يا تام است که صورت گذشتهٔ شهر را که خود بهعنوان يک 'پديدهٔ اجتماعى تام' سالها دوام داشته منفجر ساخته است تا از آن پديدههاى اجتماعى جزء بهوجود آورد، البته تجمع و تمرکز موجب اين انفجار شده است. |
بدينسان، آثار و فرآوردههاى شهر، مراکز شهرى را در خود حل کرده و نشانههاى زندگى درون شهرى را دچار تغيير کرده است. اين تغييرات نارسائىها و نقايصى را نيز بهوجود آورده است. مثلاً هستهٔ اصلى و مراکز قديمى شهر جاذبهٔ گذشتهٔ خود را از دست داده و بهعلت گسترش نامنظم و کنترل نشده ساير موارد دچار يک نوع رکور و فرسودگى مىشود. |
وظيفهٔ الزامى ديگرى نيز به توسعه و شکوفائى محيطهاى شهرى افزوده شده و در آن تجديد بنا و نوسازى است که خطر از هم پاشيدن قسمتى از بافت شهر را که هنوز هم جنبهٔ اساسى دارد تا حدى رفع مىکند. بهعلاوه گسترش شهرها غالباً شبيه به ساخت قديمى شهر ادامه مىيابد. توسعهٔ حومهٔ شهرها با انتخاب زمينهاى غنى يا فقير همراه است و جادههاى آسفالته بر روى کوره راههاى کهنه ساخته مىشود. غالباً نوسازى همراه با يک نوع سازش با محيط موجود که ممکن است قابل قبول باشد همراه است. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست