اگر کار تبليغ را در بافت آموزشي-انگيزشى بررسى کنيم اصول زير کيفت کار آن را مشخص مىکند:
|
|
|
|
نظام تبليغ کشور بايد بهعنوان يک وظيفهٔ اساسي، در جهت مشکليابى و مشکلگشائى حرکت کند. مشکلگشائى بدون مشکليابى امکانپذير نيست، ولى مشکليابى بدون مشکلگشائى دستگاه تبليغاتى کشور را به سيستم پخش نااميدى مبدل مىسازد. تبليغات بايد مشکلات را به دقت ريشهيابى کند و در ارائه راهحلهاى منطقى و عملى بکوشد. اينجا است که يکبار ديگر اهميت ارتباط بخشهاى اجرائي، تحقيقات و تبليغات روشن مىشود. بدون وجود چنين ارتباطي، نظريهپردازىهاى تبليغاتى جنبهٔ غيرعملى و خيالپردازانه پيدا خواهد کرد. مبلّغين بايد مشکلات نامحسوس و محسوس را دريابند و با تحليل روابط علت و معلولى به مردم کمک کنند تا خود راهحلهاى عملى براى حل مسائل و مشکلات خويش را بهکار بندند.
|
|
|
تبليغات بايد سعى کند تا استعدادهاى ملى شکوفا شوند و مردم را چنان پرورش دهد تا امکانات و منابع و توانائىهاى خود را بشناسند و قدرت اتکاء به خويش را پيدا کنند. چنين روند تبليغاتى بايد در تمام عرصههاى آموزش رسمى و غيررسمى بهکار گرفته شود. تبليغات در کشورهاى استعمارزده دقيقاً در جهت عکس اين هدف حرکت مىکند. در کشورهاى استعمارزده، نفى هويت ملى و تضعيف ارادهٔ ملى هدف اساسى تبليغات است.
|
|
در کشورهاى انقلابى نيز مدتها طول مىکشد تا 'اتکاء به خويش' اساس برنامهريزى تبليغاتى منظم و منسجم گردد. چنين است که در کشورهاى انقلابى حتى زمانىکه مقاومت در نيروهاى نظامى وابسته به رژيم گذشته در مقابل انقلاب از بين مىرود و اين نيروها به صفوف انقلابيون مىپيوندند، مقاومت در بخشهاى تبليغاتى رژيم گذشته کمابيش ادامه پيدا مىکند و مدتى طول مىکشد تا اين مقاومت رواني، کنترل و هضم گردد.
|
|
يکى از مسئولين کشور نيکاراگوئه در گفتگو براى تبادل برنامه با صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران مىگفت: 'ما هنوز از وجود طرفداران سوموزا در داخل ارگانهاى تبليغاتى رنج مىبريم و نتوانستهايم به توليد برنامههاى مطلوب انقلاب در اندازههاى قابل قبول بپردازيم. به اين دليل که اتکاء به غرب اساس برنامههاى تبليغى استعمارى است و سالها انديشهها بر پايهٔ اين تبليغات شکل گرفته است اساساً در برنامههاى رشد و توسعه ايمان و اعتماد بهنفس نقش کمترى پيدا مىکند و بهجاى آن در کشورهاى استعمارزده اعتماد به غير محور تمام برنامهريزىها مىشود. در حالىکه اتکاء به نفس و پرورش عزم ملى يکى از وظايف مهم تبليغات است.
|
|
وقتى که مردم امکانات و منابع و توانائىهاى خود را شناختند، مىتوانند در جهت استفادهٔ صحيح از اين امکانات راهنمائى و هدايتشوند؛ و يا زمانىکه اين امکانات در معرض خطر قرار گرفت، مىتوان راههاى مقابله با خطر و يا کاهش مخاطرات را براى مردم مطرح کرد. بهرهبردارى صحيح از منابع طبيعى و ذخاير داخلى در معماري، حمل و نقل، سوخت و تلاش براى جلوگيرى از تخريب محيط زيست، خطرات شهرگرائي، صنايع مونتاژ، واردات تکنولوژى از طريق توسعهٔ صنايع مونتاژ و نه از طريق اصلاح کيفى و کمى دانشگاهها و غيره همه از مواردى هستند که در تبليغات تحت عنوان ترويج خوداتکائى قابل طرح و بررسى هستند.
|
|
|
تبليغ بايد صرفنظر از نابرابرىهاى نژادي، طبقاتى و اوضاع اجتماعى و يا هرگونه توجه مخصوص به يک اقليت، در خدمت عامهٔ مردم باشد و براى عامهٔ مردم حرف بزند و حرف عامهٔ مردم را بزند؛ و اين البته به معنى عوامزدگى در تبليغات نيست. تبليغات قبل از انقلاب، متأسفانه، زبان مردم نبود و خواست و آرمانهاى اکثريت مردم در آن جائى نداشت. بلکه زبان قشر خاصى بود و مسائل قشر بهخصوصى را مطرح مىکرد.
|
|
| توجه به آرمانها و فرهنگ ملى
|
|
شيوهها، قالبها و محتويات پيام تبليغات بايد اساساً منطبق بر آرمانها و ايدهآلهاى اسلام و از طرف ديگر با فرهنگ ملى نيز متناسب باشد. بهعبارت ديگر مبلّغين بايد هم ارزشهاى اسلامى را در تبليغات لحاظ کنند و هم آداب، رسوم و سنتهاى اجتماعى مردم را در نظر بگيرند. چه بسا قالبهاى تبليغى که از نظر دينى مشروع باشند ولى از نظر عرفى مطلوب نباشند. البته عکس قضيه نيز صادق است. اگر مبلّغين يک عادت اجتماعى را مغاير با پيشرفت و رشد جامعه بدانند، با مطالعهٔ کافى و احتياط فوقالعاده بايد در کماثر گرداندن و يا رفع موانع از طريق تفهيم تدريجى حقايق اقدام کنند.
|
|
|
شيوهها و برنامههاى وسايل ارتباط جمعى بايد با توجه به فرهنگ و امکانات جامعه استوار باشد. بهعبارت ديگر، روشها و توصيههاى تبليغى بايد از لحاظ روانى قابل پذيرش، از لحاظ اجتماعى قابل انعطاف و از لحاظ اقتصادى امکانپذير و از نظر سياسى مطلوب و از نظر دينى مشروع باشد.
|
|
|
نظام تبليغ به تنهائى اولاً عملاً قادر نيست به تمام سطوح جامعه رخنه کند. ثانياً نمىتواند مشکلات مردم را آنچنان که هست توجيه و تبيين کند. ثالثاً پيام خود را براى تکتک آحاد جامعه تفهيم کند. بنابراين، توجه به منظومهاى فعال از شخصيتهاى اجتماعى در زمينههاى هنري، فرهنگي، و سياسى و نهادهاى مردمى از قبيل مساجد، هيئتها، تکايا، انجمنهاى اسلامي، انجمنهاى ادبى و فرهنگي، انجمنهاى دانشجوئى و شوراهاى محلى در تبليغات ضرورى است. تبليغات بايد شخصيتها و بنيادهاى مطلوب خود را در جامعه کشف و آموزههاى خود را از زبان اين منابع نقل و تنفيذ کند.
|
|
اين اقدام که سخن گفتن از زبان مردم و براى مردم و در جهت نيازها و آرمانهاى مردم است، سبب تقويت رابطهٔ مردم با ارگانهاى تبليغى و تنفيذ آموزههاى تبليغى مىشود.
|
|
| پرهيز از روزمرگى و قالبهاى کليشهاى
|
|
تراکم درگيرىهاى ادارى و اجرائى نبايد سبب روزمرگى در تبليغات شود. عملزدگى و روزمرگى سبب کليشهاى شدن تبليغات مىشود، در حالىکه نفى کليشه و نوآورى سبب افزايش جاذبهٔ تبليغات مىگردد. در بعضى مواقع بهنظر مىرسد کاهش سطح بوروکراسى سبب افزايش کيفيت برنامههاى تبليغى مىشود و نه کاهش آن.
|
|
|
آموزش پيگير مبلّغين در سطوح مختلف موجب افزايش درجهٔ آگاهى و کارآئى آنان مىگردد. مبلّغ به معنى اعم کلمه (مدير گروه توليد تلويزيوني، تهيهکننده، کارگردان، سردبير و غيره) بايد اشراف جامعالاطرافى به مسائل فرهنگي، هنرى و اجتماعى داشته باشد تا بتواند در قلمرو مسئوليت خود بهعنوان جزئى از يک کليت زنده و متحرک فعاليت مثبت و سازنده داشته باشد.
|
|
گذشته از همهٔ اينها، رويدادهاى مستمر در عرصههاى سياسي، فرهنگي، اجتماعى و اقتصادى اين الزام را بهوجود مىآورد که مبلّغين را همواره در جريان تحولات جارى قرار داد. اين کار مانع رکود فکرى آنان و تکبُعدى انديشى و افزايش حساسيت و سرعت عمل آنان در مقابل رخدادهاى اجتماعى مىشود.
|