|
|
حجةالحق شيخالرئيس شرفالملک ابوعلى حسينبن عبداللهبن سينا، که عادةً 'ابوعلىسينا' يا 'ابنسينا' يا 'پورسينا' ناميده مىشود خاتم حکماء مشرق و از جملهٔ بزرگترين حکماى اسلام و يکى از اجلهٔ علماى عالم و تالى و جانشين ارسطو در تمدن اسلامى است. ولادتش بهسال ۳۷۰ هـ. در قريهٔ خورميثن از اعمال بخارا اتفاق افتاد. پدرش کيش اسمعيلى داشت و از عاملان دولت سامانى بود.
|
|
جد اعلاء اين خاندان ايرانى مردى 'سينا' (اين يک نام معمول ايرانى قديم است که از ريشه Saena (سئن) اخذ شده يعنى 'شاهين' و حتى در قرن سوم و چهارم هجرى هم در مشرق معمول بود.) نام بود و چون نسب خاندان بدو منتهى شد، بوعلى به ابنسينا اشتهار يافت. تحصيلاتش در بخارا انجام گرفت و او بعد از کسب مقدمات نزد ابوعبدالله ناتلى طبرستانى از علماى بزرگ قرن چهارم درس خواند و بهسرعت کتب منطق و اقليدس و المجسطى را، قسمتى نزد آن استاد و قسمتى را به هوش و ذکاوت خداداد، فرا گرفت تا ناتلى از بخارا به خوارزم رفت. آنگاه ابوعلى تنها به تحقيق و مطالعه در علم الهى و طبيعى و طب و رياضى پرداخت و در همهٔ اين علوم استوار شد و سپس بر اثر معالجهٔ پادشاه سامانى بهدستگاه سامانيان راه جست و از کتابخانهٔ معتبر آن خاندان استفاده کرد و چون به هجده سالگى رسيد (= ۳۸۸ هـ.) به يارى هوش عجيب و استعداد شگفتىآور خود از تعلم همهٔ علوم فارغ شده بود و چنانکه خود گفته درين هنگام از حيث حفظ و حضور ذهن از ايام بعد پيشتر ولى بعد از آن در پختگى و اتقان برتر بوده است والا در مقدار علم وى بعد از آن تاريخ تفاوتى حاصل نشد.
|
|
از بيست و يک سالگى شروع به تأليف کرد و در بيست و دو سالگى او پدرش درگذشت و او چندى در بخارا متقلد شغل پدر بود و چون در اين اوان بر اثر غلبهٔ آل افراسياب بر بخارا کار آن سامان آشفته بود، او از بخارا بهقصد گرگانج (جرجانيه، اورگنج امروزي) پايتخت مأمونيان خوارزم بيرون رفت و بهخدمت خوارزمشاه علىبن مأمونبن محمد رسيد و چندى در آن ديار بهسر برد و بعد از آن درنتيجهٔ نفوذ محمد غزنوي، از بيم آن پادشاه متعصب، بههمراهى ابوسهل مسيحى پيش از سال ۴۰۳ هـ. از راه بيابان خوارزم به گرگان گريخت و چندى در آنجا ماند و بعضى از کتابهاى خود را در آنجا تأليف کرد و مقارن سال ۴۰۵ به رى رفت و مجدالدوله ابوطالب رستمبن فخرالدولهٔ ديلمى (۳۸۷-۴۲۰ هـ.) را معالجه کرد و سپس به قزوين و همدان شتافت و در حدود نه سال در شهر اخير بماند و همانجا بعد از سال ۴۰۶ و پيش از سال ۴۱۱ وزارت شمسالدوله ابوطاهر شاهخسرو ديلمى پسر ديگر فخرالدولهٔ ديلمى را يافت که از سال ۳۸۷ تا ۴۱۲ بر همدان و جبال سلطنت مىکرد. ابوعلى در مدت وزارت از تعليم و تأليف فارغ نبود و قسمت طبيعيات کتابالشفاء را در همين مدت نوشت.
|
|
بعد از مرگ شمسالدوله پسرش سماءالدوله به جايش نشست و با بوعلى تکليف وزارت کرد ولى او نپذيرفت و با تمام قسمت طبيعيات و الهيات شفا پرداخت و شروع به تحرير علم منطق از آن کتاب مود تا به اتهام مکاتبه با علاءالدولهٔ کاکويه امير ديلمى اصفهان در قلعهٔ فردجان (واقع در ناحيهٔ فراهان کنوني) محبوس شد و چهار ماه در آن قلعه زندانى بود و در اين مدت کتابالهدايه و رسالهٔ حىبنيقظان و کتاب القولنج را تأليف نمود و بعد از رهائى از حبس با شاگرد خود ابوعبيد جوزجانى و برادر و دو غلام خود ناشناس و در جامهٔ صوفيان از همدان به اصفهان گريخت و در خدمت علاءالدولهٔ کاکويه به حرمت تمام پذيرفته شد و همواره در سفر و حضر با او بود و به تأليف و تصنيف و تعليم اشتغال داشت تا در سال ۴۲۸ که با علاءالدوله به همدان مىرفت بيمار شد و در آن شهر درگذشت و همانجا مدفون شد و اينک قبر او آنجا است.
|
|
ابنسينا در همهٔ علوم عهد خود مطلع و ذيفن و در هر باب از ابواب آن دانشها داراى تحقيق و تأليف بود، در ادب نيز مقام او بلند و در نظم و نثر پارسى و عربى صاحب مهارت و مرتبه است. با آنکه در قرن چهارم و اوايل قرن پنجم هجرى نوشتن کتابهاى علمى به زبان فارسى درى تازه آغاز شده و هنوز اين زبان چنانکه بايد آمادهٔ بيان مقاصد علمى نگرديده بود، ابنسينا از تأليف و تصنيف بدين زبان غافل نماند و در جمعآورى و احياناً ايجاد اصطلاحات علمى و فلسفى به زبان مادرى خود پيشرو نويسندگان بعدى ايران گرديد. از اين گذشته ابنسينا در يکى ديگر از فنون يعنى شعر هم وارد شده و اشعارى به تازى و پارسى از خود باقى گذاشته است. از اين اشعار قسمتى منظومههاى علمى يا ارجوزههاى اوست و قسمتى ديگر قصايد عربى وى که از همه معروفتر قصيدهٔ عينيهٔ روحيه است در ذکر کيفيت هبوط روح و حلول آن در جسم و بازگشت آن به عالم مجرد روحاني، و مطلع آن چنين است:
|
|
هبطتاليک من المحل الارفع |
|
ورقاء ذات تعزّز و تمنع |
|
|
اشعار پارسى منسوب به شيخالرئيس جمعاً بيست و دو قطعه و رباعى و عدد همهٔ ابيات آنها شصت و پنج است و از آن ميان اين سه رباعى نقل مىشود:
|
|
دل گرچه درين باديه بسيار شتافت |
|
يک موى ندانست ولى موى شکافت |
اندر دل من هزار خورشيد بتافت |
|
وآخر بکمال ذرهاى راه نيافت |
|
|
کفر چو منى گزاف و آسان نبود |
|
محکمتر از ايمان من ايمان نبود |
در دهر چو من يکى و او هم کافر |
|
پس در همه دهر يک مسلمان نبود |
|
|
رفت آن گهرى که بود پيرايهٔ عمر |
|
و آورد زمانه طاق سرمايهٔ عمر |
از موى سپيدم سر پستان اميد |
|
بنگر که سياه مىکند دايهٔ عمر |
|
|
آثار و تأليفات بوعلى سينا بسيار است و بهحدود ۲۳۸ کتاب و رساله و نامه بالغ مىشود و او تنها حکيم بزرگى است که نزديک به تمام آثارش باقى مانده و بسيارى از آنها به طبع رسيده و به زبانهاى مختلف ترجمه شده است و بر بسيارى از شرحها و تفسيرها نوشتهاند. تنوع آثارش هم از مسائل قابلتوجه است و از تنوع اطلاعات و معلوماتش حکايت مىکند. ذکر همهٔ اين آثار فلسفى و طبى و طبيعى و رياضى و عرفانى و تفسير قرآن و غيره و غيره در اينجا دشوار است و ما فقط بهذکر امهات آنها اکتفاء مىکنيم:
|
|
- الاشارات والتنبيهات حاوى خلاصهٔ جامعى از مقاصد شيخ در حکمت که در منطق و علم طبيعى و الهى نوشته و از مهمترين شروح آن شرح خواجه نصيرالدين طوسى (م ۶۷۲ هـ.) بهنام حل مشکلاتالاشارات است.
|
|
- کتابالشفا، که مهمترين و مفصلترين کتاب ابنسينا در حکمت و شامل چهار قسمت منطق و طبيعيات و رياضيات و الهيات است و هريک از اين قسمتها خود به فنون و مقالات و فصول تقسيم مىشود و از آن و اجزائش ترجمههائى به عربى و لاتينى و آلمانى و فرانسوى و فارسى در دست است.
|
|
- کتابالنجاة خلاصهاى است از شفا که شيخ ترتيب داده و بدين سبب حاوى خلاصهاى جامع از اطلاعات و عقايد شيخ در منطق و فلسفه است. قسمت رياضى اين کتاب را ابوعبيد جوزجانى شاگرد شيخ از قسمت رياضى کتابالشفاء تلخيص کرده و بر آن افزوده است.
|
|
- دانشنامهٔ علائى به پارسى در حکمت که شيخ آن را به خواهش علاءالدولهٔ کاکويه نوشته و خود فقط فرصت نگارش منطق و طبيعيات و الهيات را يافته و قسمت رياضى آن را شاگردش ابوعبيد جوزجانى از کتابهاى شيخ ترجمه کرده و بر آن افزوده است.
|
|
- رسالهٔ نبض به فارسى دربارهٔ شناخت رگها و نبض و انواع و کيفيت آن.
|
|
- رسالهٔ معراجيه يا معراجنامه به فارسى که شيخ آن را به خواهش يکى از دوستان نگاشت و در آن اثبات کرد که معراج روحانى است نه جسماني.
|
|
- کتابالقانون در طب که مهمترين کتاب از تأليفات متعدد ابنسينا در پزشکى و از جملهٔ مهمترين کتب طبى اسلامى و از ارکان اين علم در دنياى قديم است. القانون در پنج کتاب و هر کتاب در چند 'فنّ' است. از آن به تمامى يا به اجزاء ترجمههائى به لاتينى و ساير زبانها شده که چندين بار به طبع رسيده است. شرحهاى متعددى بهوسيلهٔ علماى بزرگ ايرانى بر آن نوشته شده و مختصراتى از آن تنظيم گشته و حواشى متعدد بر آن نگارش يافته است.
|
|
اهميت ابنسينا در تاريخ فلسفه و علوم انسانى در آن است که او با هوش و استعداد خارقالعادهاش توانست نخست همهٔ اطلاعات علمى دوران خود را به انضمام آنچه از فرهنگ اسلامى ايرانى تا عهد وى فراهم آمده بود در ذهن وقّاد و حافظهٔ نيرومند خود گرد آورد و در مغز منطقى خود آنها را نظم و ترتيب علمى بخشد و سپس به تنظيم و ترتيب و تحرير و تأليف آنها بهنحوى که شايستهٔ فراگيرى باشد مبادرت جويد و در هر باب، مخصوصاً در حکمت و طب، به تأليف کتابهاى مجمل و مفصل بپردازد بهنحوى که در درجات مختلف تعلّم در دو زبان فارسى و عربى بهکار آيد. او جامعترين و منظمترين و خوشبيانترين عالمى بود که تمدن اسلامى تا عهد حياتش بهخود ديده بود و بعد ازو هم، چون علوم عقلى در تمدن اسلامى راه انحطاط پيمود، کسى بالادست او در آن دانشها نيامد مگر در روشهاى ديگرى از تفکر که اکنون مطرح نيست. نکتهٔ ديگر دربارهٔ ابنسينا آنکه او در تلفيق ميان انديشههاى اسلامى و يونانى در مسائل مابعدالطبيعى کوشش وافى کرد و اين کوششهاى خود را حتى به قرآن و تفسير بعضى از سورهها و آياتش کشانيد تا مگر دوگانگى شديدى را که در اين دو نحوهٔ تفکر وجود دارد از ميان بردارد. درست است که او در اين کار دور از توفيق نبود ولى زمانه کارش را نپسنديد و تقريباً يک قرن بعد از حيات او بازتاب آن ناخرسندىها در آثار کسانى مانند غزالى و فريد غيلانى که سخنگويان فرهنگ واقعى اسلامى و ايرانى عهد خود بودند، مشاهده شد.
|
|
از خوشبختىهاى پورسينا داشتن شاگردان مبرز وفادارى بود مانند: ابوعبيد عبدالواحدبن محمد جوزجانى (از گوزگانان خراسان) که از سال ۴۰۳ هـ. تا پايان عمر استاد پاکبازانه در خدمت او بود. و بهمنياربن مرزبان که از زردشتيان آذربايجان بود و هنگامى که پورسينا به عراق آم به خدمتش پيوست. وفاتش در سال ۴۵۸، سى سال پس از مرگ استاد بود، او بزرگترين شاگرد ابنسينا است و تأليف مهم و معتبرش 'التحصيل' يا 'التحصيلات' در منطق و طبيعيات و الهيات است بهنام بهرامبن خورشيدبن يزديار که دائى بهمنيار بود. اين کتاب در قرن پنجم و ششم از جملهٔ کتب مهم درسى بود. او کتابهاى ديگر نيز در ابواب حکمت دارد که همهٔ آنها بتازى است.
|
|
ديگر از شاگردان معروف ابنسينا ابوعبدالله معصومى است که مىگويند در غلبهٔ محمود غزنوى بر رى و کشتار وحشيانهٔ حکما و پيشوايان معتزله و شيعه، شهيد شد (۴۲۰ هـ.). اثر معروفش 'اثباتالمفارقات' در قرن پنجم و ششم شهرت بسيار داشت.
|
|
ترجمه و شرح فارسى رسالهٔ حىبن يقظان بوعلى سينا را بعض محققان از او مىدانند.
|