|
|
همزمان با کوششهاى مفسّران و محدّثان و فقيهان بزرگ شيعى اين دوره، گروهى هم به دانش کلام روى آوردند و به استقلال کتابهائى در اينباره تأليف کردند يا به شرح کتابهاى معروف همکيشان گذشتهٔ خود و گاه به ترجمهٔ آنها به فارسى پرداختند. بيشتر متکلمان اين عهد در عين اشتغال بدين علم به تحقيق و تعلّم و تعليم حکمت مشّاء و يا اشراق نيز سرگرم بودند و در حقيقت دو شيوهٔ تفکر غيردينى (فلسفه) و دينى (کلام) را که در طى دوران اسلامى به يکديگر بسيار نزديکى يافته بود، به همراه يکديگر مورد تحقيق و بررسى قرار مىدادند. دستهٔ ديگرى هم در همان حال که به فقه و اصول فقه مىپرداختند گاه به موضوعهاى کلامى توجه مىکردند و نتيجهٔ اين وضع آن شد که ما در اين مبحث ناگزير نام بعضى از کسان را که در قسمتهاى ديگر از دانشهاى شرعى کار کردهاند، دوباره مىبينيم، و نيز به اسم کسانى در همين جا باز مىخوريم که بايد بعد از اين در ذيل عنوان حکمت و فلسفه هم از آنان ياد کنيم.
|
|
در شمار اين بزرگان مىتوان نام دانشمندان زيرين را که هر يک همراه کارهاى ديگر علمى به تأليف و تصنيف در کلام پرداختهاند، در اينجا آورد: قاضى نورالله شوشترى و شيخ بهاءالدين عاملى و ميرمحمدباقر داماد و شاگرد بسيار مشهور اين دو استاد يعنى ملاصدرا و شاگردان نامبردارش ملامحسن فيض و ملاعبدالرزاق فياض لاهيجى قمى (م ۱۰۷۲ هـ) و عدهاى ديگر که نامشان را در همين مبحث و يا به هنگام مطالعه در سير دانشهاى عقلى خواهيم آورد.
|
|
از کتابهاى پيشينيان، کتاب تجريدالکلام (يا تجريد العقائد) خواجه نصرالدين طوسى بيش از همه در اين دوران محل توجه بود. علامهٔ حلى و شمسالدين محمود اصفهانى و علاءالدين قوشچى، در سدههاى هشتم و نهم شرحهاى اساسى بر آن کتاب نوشتند و اين شرحها در ميان طالبان علم چندانى روائى داشت که در سدهٔ دهم و پس از آن حاشيههاى بسيار بر آنها نگاشته آمد.
|
|
از عالمان عهد صفوى شمسالدين محمد خفرى (م ۹۴۲ هـ) و ميرزاجانِ باغِ نوى شيرازى، و ملاعبدالرزاق لاهيجى و آقا جمالالدين خوانسارى، و قاضى علاءالدين عبدالخالق قاضىزادهٔ کرهرودى و ملاشمساى گيلانى، و احمدبن زينالعابدين عاملى و ديگران حاشيههائى بر شرحها و حاشيههاى پيشين نوشتند.
|
|
در همان حال که شرح نويسى و حاشيهپردازى دربارهٔ علم کلام ميان عالمان دين رواج داشت، برخى از آنان به نوشتن کتابهائى به پارسى و عربى در اين راه سرگرم بودند که البته از حيث مطلبها کم و بيش همانند آن شرحها و حاشيهها و اصلهاى آنها بود و بهعبارت ديگر 'درسهاى از بر شدهاى' هستند که به تحرير درآمدهاند و امتياز آنها بر يکديگر در کيفيت همين 'تحرير' و 'تقرير' است نه در اصل موضوع.
|
|
از مطلبهاى اساسى که در اينگونه کتابها ديده مىشود اثبات پايههاى تشيّع دوازده امامى است. علامهٔ حلى کتاب معتبرى در اين مورد نوشت بهنام 'نهجالحق و کشفالصدق' که فضلالله پسر روزبهان خنجى معروف به 'خواجه ملا' ردّى بر آن دارد موسوم به 'ابطال نهجالباطل و اهمال کشف العاطل' . قاضى نورالله شوشترى ردّى بر اين ردّ نوشته است بهنام 'احقاق الحق و ازهاق الباطل' و بهعلت نوشتن همين کتاب و کتاب مجالس، او را به امر جهانگير پادشاه هند چندان تازيانه زدند تا مرد. کتاب احقاقالحق بعد از قاضى نورالله ميان دوازده اماميان شهرت يافت و در عهد شاه سليمان صفوى (۱۰۷۷-۱۱۰۵ هـ) ترجمهاى در دو جلد از آن بهدست نصيرالدين حسين بن عبدالوهاب بهبهانى انجام گرفت و 'ايضاح احقاقالحق' نام يافت و ترجمهاى ديگر از آن به همت ميرزا محمد نائينى (م ۱۰۳۵) به ترتيب داده شد.
|
|
همين قاضى نورالله کتاب ديگرى دارد بهنام 'مصائبالنواصب' که آن را به سال ۹۹۵ هـ به پايان رسانيد و آن در رد نواقض الروافض ميرزا مخدوم شريفى (م ۹۹۸ هـ) نوشته شده است. اين ميرزا مخدوم ابتدا و گويا بنابر مصلحت دعوى تشيّع مىکرد سپس حنفى شد و منصب قضاى مکّه و عراق يافت. کتاب مصائبالنواصب را يک بار در عهد شاه عباس، محمدتقى حسنى، و بار ديگر محمد اشرف بن عبدالحسيب عاملى شاگرد مجلسى به سال ۱۰۷۰ هـ به پارسى درآوردند. علاءالملک محمدعلى پسر قاضى نورالله هم به دستور سلطان محمد قطب شاه هندى (م ۱۰۳۵ هـ) آن را به پارسى نقل کرد، و ميزا محمدعلى مدرّس رشتى چهاردهى (م ۱۳۳۴ هـ) به همراه نواقض ترجمهاى از آن ترتيب داد. بر کتاب نواقضالرواقض رد ديگرى هم نوشته شد بهنام 'عذابالنواصب على الجاحد الناصب' .
|
|
در ميان آثار عالمان دوازده امامى کتابهائى در بيان اصول اعتقادات اين فرقه داريم که آنها را معمولاً به همين نام 'اعتقادات' مىخوانند. در عهد صفوى نوشتن اينگونه کتابها ادامه داشت. شيخ بهاءالدين عاملى رسالهاى به همين نام دارد؛ و ملامحمدباقر مجلسى هم کتابى بدين نام نوشت. دربارهٔ اين موضوع چند کتاب هم به فارسى داريم که از آن جمله است 'بيان اعتقادات قلبيه' از عزالدين بن جعفر آملى (سدهٔ دهم) و حديقةالشيعه از مقدس اردبيلى (احمدبن محمد م ۹۹۳هـ) و جز آنها.
|
|
از بزرگترين مؤلفان کتابهاى کلامى به فارسى که در اين عهد زيسته و کار کردهاند ملاعبدالرزاق لاهيجى قمى متخلص به فياض (م ۱۰۷۲ هـ) صاحب گوهر مراد و 'سرمايهٔ ايمان' است. پسرش ميرزا حسن قمى (م ۱۱۲۱ هـ) چند کتاب فارسى در مبحثهاى کلامى دارد مانند 'شمعاليقين فى معرفةالحق و اليقين' و 'زواهر الحکم' .
|
|
به دنبال آمد و شدهاى فرنگيان از زمان ترکمانان و خاصه از اوايل عهد صفوى به ايران، پاى مبلّغان نصرانى به اين کشور باز شد. هندوستان نيز که شرکتهاى هلندى و فرانسوى و انگليسى به تدريج در آن رخنه مىکردند، همين حال را داشت. ترجمه و نشر انجيلها و کتابهاى 'عهد عتيق' و يا تأليف کتابهائى به فارسى دربارهٔ کيش ترسائى که بهدست مبلغان مذکور انجام مىشد، چنان بود که مسلمانان را بر سر غيرت مىآورد و بر آن مىداشت که در نکوهش ترسايان و خوار داشتن دين آنان دست و پائى کنند.
|
|
از جملهٔ کتابهائى که دربارهٔ مسيحيت به پارسى داريم يکى 'مرآتالقدس' است دربارهٔ زندگانى پسر مريم که يک مسيحى يسوعى (ژزوئيت) بهنام ژروم گزاويه (Pere Jerome Xavier) تأليف کرد. 'پدر گزاويه' جلالالدين اکبر را برانگيخت تا دستور دهد که چند کتاب از آثار مسيحيان به فارسى ترجمه شود و خود نيز به همين آهنگ و به خواهش اکبر مرآتالقدس را، بعد از آنکه هفت سال فارسى مىآموخت، تأليف نمود و آن را به سال ۱۶۰۲ ميلادى در شهر اگرا به انجام رسانيد و به يارى عبدالستار پسر قاسم لاهورى به پارسى درآورد. همين پدر گزاويه کتاب ديگرى بهنام 'وقايع حواريان دوازدهگانه' فراهم آورد که به يارى همان عبدالستار لاهورى به پارسى نقل شد.
|
|
کتابهاى ديگرى به فارسى بر همين منوال فراهم آمد مانند 'کتاب انتخاب دين الهى' از 'پدر گابريل' و ترجمهٔ فارسى 'التعليم المسيحى' از نصرانى ديگرى به اسم 'کاردينال بلّارمَن' ؛ و ترجمهٔ فارسى کتاب ديگرى بهنام 'تعليم المسيحى' يا 'تعليم عيسوى' از 'ريشيليو' کشيش 'لوسون' .
|
|
در سال ۱۰۶۶ هجرى يکى از آباء يسوعى که ملازم 'پدر گزاويه' بود کتابى در ردّ بر 'مصقل صفا' تأليف سيد احمد بن زينالعابدين عاملى از عالمان سدهٔ يازدهم هجرى نوشت و بدان عنوانِ 'جواب بر کتاب مصقل صفا در تجليه و تصفيهٔ آئينهٔ حقنما' داد. کتاب مصقل صفا خود ردى است بر کتاب آئينهٔ حقنما که آن خلاصهاى است از مرآتالقدس پدر گزاويه. اين سيداحمد عاملى کتاب ديگرى هم در رد بر کيش ترسائى نوشت بهنام 'اللوامع الربانيه فى رد الشبهات النصرانيه' .
|
|
کشيشى نصرانى، از همعصران شاه سلطان حسين صفوى، که اسلام آورده و على قلى نام يافته بود، کتابى فارسى در رد يهوديان و ترسايان نگاشت به اسم 'سيفالمؤمنين فى قتال المشرکين' و در آن چند گونگىهاى 'سفر پيدايش' را در متنهاى عبرى و يونانى و لاتينى با دستبردهائى که در آنها شده است، نشان داد و گزارش بخشهائى از تورات و حکمت سليمان را که به پندار او گواه درستى کيش شيعه و امامت على بن ابيطالب است، بر آن افزود و ايرادهائى بر آنها وارد دانست.
|