شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام


حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام    تفاوتی نکند گر دعاست یا دشنام
حریف دوست که از خویشتن خبر دارد    شراب صرف محبت نخوردست تمام
اگر ملول شوی یا ملامتم گویی    اسیر عشق نیندیشد از ملال و ملام
من آن نیم که به جور از مراد بگریزم    به آستین نرود مرغ پای بسته به دام
بسی نماند که پنجاه ساله عاقل را    به پنج روز به دیوانگی برآید نام
مرا که با توام از هر که هست باکی نیست    حریف خاص نیندیشد از ملامت عام
شب دراز نخفتم که دوستان گویند    به سرزنش عجبا للمحب کیف ینام
تو در کنار من آیی من این طمع نکنم    که می‌نیایدت از حسن وصف در اوهام
ضرورتست که روزی بسوزد این اوراق    که تاب آتش سعدی نیاورد اقلام


همچنین مشاهده کنید