دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
عطار
فريدالدين ابوحامد محمدبن ابوبکر ابراهيم بن اسحق عطار کدکنى نيشابورى شاعر و عارف نامآور ايران در قرن ششم و آغاز قرن هفتم است. ولادت وى به سال ۵۳۷ در کدکن از اعمال نيشابور اتفاق افتاده است. | ||||||||
از ابتداى کار و اطلاعى در دست نيست جز آنکه نوشتهاند پدر وى در شادياخ نيشابور عطارى عظيمالقدر بود و بعد از وفات او فريدالدين کار پدر را دنبال کرد و دکان عطارى (داروفروشى) آراسته داشت. | ||||||||
مسلماً عطار در آغاز حيات و گويا تا مدتى از دورهٔ تحقيق در مقامات عرفانى، شغل داروفروشى خود را که لازمهٔ آن داشتن اطلاعاتى از طب نيز بوده حفظ کرده و در داروخانه سرگرم طبابت بوده است. خود در کتاب خسرونامه گويد: | ||||||||
| ||||||||
و باز در مصيبتنامه گفته است: | ||||||||
| ||||||||
با توجه به اشارهٔ شاعر معلوم مىشود که انقلاب حال او هم در زمان پزشکى و داروگرى دست داده بود و او آثارى در همان ايام پديد آورد. بنابراين افسانهٔ معروفى که دربارهٔ انقلاب حال عطار موجود است ساختگى بهنظر مىآيد. دربارهٔ اين حادثه جامى چنين آورده است: 'گويند سبب توبهٔ وى آن بود که روزى در دکان عطارى مشغول و مشعوف به معامله بود، درويشى آنجا رسيد و چند بار - شيءلله - گفت. وى به درويش نپرداخت. درويش گفت اى خواجه تو چگونه خواهى مرد؟ عطار گفت چنانکه تو خواهى مرد! درويش گفت تو همچون من مىتوانى مرد؟ عطار گفت بلي! درويش کاسهٔ چوبين داشت زير سر نهاد و گفت الله و جان بداد. عطار را حال متغيّر شد، و دکان برهم زد و باين طريقه درآمد' . | ||||||||
عرفا دربارهٔ مشايخ متقدم ازينگونه اقوال بسيار دارند. مسلماً انقلاب حال عطار در همان اوان که از راه پزشکى و داروفروشى به خدمت خلق سرگرم بود، دست داد، و او که سرمايهٔ کثير از ادب و شعر اندوخته بود، انديشههاى عرفانى خود را بهنظم روان دلانگيز درمىآورد و همچنان بهکار خود ادامه مىداد و اين حالت بسيارى از مشايخ بود که وصول به مقامات و مدارج معنوى آنان را از تعهد مشاغل دنيوى و کسب معاش باز نمىداشت. | ||||||||
نورالدين عبدالرحمن جامى، يعنى قديمىترين کسى از متصوفه که به زندگى عطار اشاره کرده، او را از مريدان شيخ مجدالدين بغدادى معروف به خوارزمى از تربيتيافتگان شيخ نجمالدين کبرى شمرده است. اگرچه عطار در ابتداى تذکرةالاولياء به رابطهٔ خود با مجدالدين بغدادى اشاره کرده است، ليکن در آنجا تصريحى نيست بر اينکه از پيروان و تربيتيافتگان وى باشد. بههرحال عطار قسمتى از عمر خود را بر رسم سالکان طريقت در سفر گذراند و از مکه تا ماوراءالنهر بسيارى از مشايخ را زيارت کرد و در همين سفرها و ملاقاتها بود که به خدمت مجدالدين بغدادى نيز رسيد؛ و مىگويند در پيرى شيخ هنگامى که بهاءالدين محمد پدر جلالالدين محمد معروف به مولوى با پسر خود رهسپار عراق بود، در نيشابور به خدمت شيخ رسيد و شيخ نسخهاى از اسرارنامهٔ خود را به جلالالدين که در آن هنگام کودکى خردسال بود، بداد. | ||||||||
عطار مردى پرکار و فعال بود و چه هنگام اشتغال به کار عطارى و چه در دورهٔ اعتزال و گوشهگيرى، که گويا در اواخر عمر دست داده بود، بهنظم مثنوىهاى بسيار و پديدآوردن ديوان غزليات و قصايد و رباعيات خود، و تأليف کتاب نفيس و پرارزش تذکرةالاولياء سرگرم بود. دولتشاه دربارهٔ آثار او گويد: 'و شيخ را ديوان اشعار بعد از کتب مثنوى چهل هزار بيت باشد از آن جمله دوازده هزار رباعى گفته، و از کتب طريقت تذکرةالاولياء نوشته، و رسائل ديگر به شيخ منسوب است، مثل اخوانالصفا و غير ذلک، و از نظم آنچه مشهور است اين است: اسرارنامه، الهىنامه، مصيبتنامه، جواهرالذات، وصيتنامه، منطقالطير، بلبلنامه، حيدرنامه، شترنامه، مختارنامه، شاهنامه. دوازده کتاب نظم است و مىگويند چهل رساله نظم کرده و پرداخته اما نسخ ديگر متروک و مجهول است و قصايد و غزليات و مقطعات شيخ مع رباعيات و کتب مثنوى صد هزار بيت بيشتر است.' | ||||||||
شاعر خود در قسمتى از منظومهٔ خسرونامهٔ خويش مثنويات خود را نام برده و گفته است: | ||||||||
| ||||||||
(۱). مراد منطقالطير است. | ||||||||
غير از آنچه در قول دولتشاه و ابيات عطار ديدهايم آثار متعدد ديگرى را نيز به او نسبت دادهاند و به قول هدايت در رياضالعارفين 'گويند کتاب شيخ يکصد و چهارده جلد است' و اين عدد حقاً اغراقآميز بهنظر مىرسد. | ||||||||
غير از اسرارنامه، الهىنامه، مصيبتنامه، جواهرالذات (يا جوهر ذات)، وصيتنامه، منطقالطير، بلبلنامه، حيدرنامه، (يا حيدرىنامه)، شترنامه، مختارنامه، شاهنامه، خسرونامه (يا گل و خسرو)، ديوان غزليات و قصايد و رباعيات که تاکنون ديده و گفتهايم، منظومهاى ديگرى بهنام مظهرالعجايب، هيلاجنامه، لسانالغيب، مفتاحالفتوح، بيسرنامه (يا پسرنامه)، سى فصل و جز آنها را هم به او منسوب دانستهاند که بعضى از آنها به سبب رکاکت الفاظ و سستى فکر و انديشه و اظهار تمايل شديد و متعصبانه به تشيع، مسلماً از عطار نيشابورى نيست (زيرا عطار در آثار اصلى خود چند بار به دورى خويش از تعصب اشاره کرده و بارها هر چهار خليفهٔ راشد را به يک نحو ستوده و به احترام ياد نموده است.) و از شاعر ديگرى است و به عطار نسبت يافته. مرحوم استاد سعيد نفيسى در کتاب خود دربارهٔ شرح احوال عطار، درين باره بحثى مستوفى دارد و بايد به آن مراجعه کرد. با اينحال بايد متوجه بود که نفى انتساب بعضى از منظومهاى منسوب عطار نيشابورى به او، دليل آن نمىشود که آثار منظوم او را اندک بدانيم زيرا شاعر خود کثرت اشتغال خويش را به شعر و به نظم منظومهاى گوناگون ياد کرده و به اينکه معاصران بههمين سبب وى را 'بسيارگوي' دانسته بودهاند اشاره نموده است و در خسرونامه مىگويد: | ||||||||
| ||||||||
از ميان اين مثنوىهاى عرفانى دلانگيز از همه مهمتر و شيواتر که بايد آن را تاج مثنوىهاى عطار دانست، منطقالطير است که منظومهاى است رمزى بالغ بر ۴۶۰۰ بيت. موضوع آن بحث طيور از يک پرندهٔ داستانى بهنام سيمرغ است. مراد از طيور در اينجا سالکان راه حق و مراد از سيمرغ وجود حق است. از ميان انواع طيور که اجتماع کرده بودند هدهد سمت راهنمائى آنان را پذيرفت (= پير مرشد) و آنان را که هريک به عذرى متوسل مىشدند (تعريض به دلبستگىها و علائق انسان به جهان که هريک بهنحوى مانع سفر او بهسوى حق مىشود)، با ذکر دشوارىهاى راه و تمثل به داستان شيخ صنعان، در طلب سيمرغ بهحرکت مىآورد و بعد از طى هفت وادى صعب که اشاره است به هفت مرحله از مراحل سلوک (يعني: طلب، عشق، معرفت، استغناء، توحيد، حيرت، فقر و فنا)، بسيارى از آنان بهعلل گوناگون از پاى درآمدند و از آن همه مرغان تنها سى مرغ بىبال و پر و رنجور باقى ماندند که به حضرت سيمرغ راه يافتند و در آنجا غرق حيرت و انکسار و معترف بهعجز و ناتوانى و حقارت خود شدند و به فنا و نيستى خود در برابر سيمرغ توانا آگهى يافتند تا بسيار سال برين بگذشت و بعد از فنا زيور بقاء بوشيدند و مقبول درگاه پادشاه گرديدند. | ||||||||
اين منظومهٔ عالى کمنظير که حاکى از قدرت ابتکار و تخيل شاعر در بهکار بردن رمزهاى عرفانى و بيان مراتب سير و سلوک و تعليم سالکان است، از جملهٔ شاهکارهاى جاويدان زبان فارسى است. نيروى شاعر در تخيلات گوناگون، قدرت وى در بيان مطالب مختلف و تمثيلات و تحقيقات و مهارت وى در استنتاج از بحثها، و لطف و شوق و ذوق مبهوتکنندهٔ او در تمام موارد و در تمام مراحل، خواننده را به حيرت مىافکند و بدين نکته اقرار مىدهد که پرگوئى عطار که معاصران او مىگفتهاند، از مقولهٔ گفتار مکثاران ديگر نيست که مهذار و بيهوده گويند. اين مرد چيرهدست توانا و اين عارف و اصل دانا، حقايق فراوان را بهسرعت درک مىکرد و با زبانى که در روانى و گشادگى از عالم بالا تأييدات بىمنتهى داشت، بهنظم درمىآورد. شاعرىکردن درين موارد براى او بهمنزلهٔ سخن گفتن مردى بود که به فصاحت و بلاغت خو گرفته باشد و هرچه گويد فصيح و بليغ باشد. وجود چنين منظومهٔ عالى کمنظيرى است که ما را از قبول منظومهاى سست و بىمايهئى مانند مظهرالعجائب و لسانالغيب بهنام عطار باز مىدارد. غالب منظومههاى عطار و همچنين ديوان قصايد او در ايران و هند بهطبع رسيده و بعضى از آنها مکرر چاپ شده است. | ||||||||
اثر منثور عطار کتاب تذکرةالاولياء او است که از کتب مشهور پارسى و از جملهٔ مآخذ معتبر در شرح احوال و گفتارهاى مشايخ صوفيه است. در اين کتاب سرگذشت نود و شش تن از اولياء و مشايخ با ذکر مقامات و مناقب و مکارم اخلاق و نصايح و مواعظ و سخنان حکمتآميز آنان آمده است. شيوهٔ نگارش اين کتاب برهمان منوال است که در آثار منظوم عطار مىبينيم يعنى نثر آن ساده و دور از تکلف و مقرون به فصاحت طبيعى کلام پارسى است و تأليف آن بايد در پايان قرن ششم يا اوايل قرن هفتم صورت گرفته باشد. | ||||||||
عطار در قتل عام نيشابور بهسال ۶۱۸ بهدست سپاهيان مغول به شهادت رسيد و مزار او هم در جوار آن شهر است. | ||||||||
عطار به حق از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نامآور تاريخ ادبيات ايران است. کلام ساده و گيرندهٔ او که با عشق و اشتياقى سوزان همراه است، همواره سالکان راه حقيقت را چون تازيانهٔ شوق به جانب مقصود راهبرى کرده است. وى براى بيان مقاصد عاليهٔ عرفانى خود بهترين راه را که آوردن کلام بىپيرايهٔ روان و خالى از هر آرايش و پيرايش است، انتخاب کرده و استادى و قدرت کمنظير او در زبان و شعر بوى اين توفيق را بخشيده است که در آثار اصيل و واقعى خود اين سادگى و روانى را که به روانى آب زلال شبيه است، با فصاحت همراه داشته باشد. وى اگرچه بهظاهر کلام خود وسعت اطلاع سنائى و استحکام سخن و استادى و فرمانروائى آن سخنور نامى را در ملک سخن ندارد، ولى زبان نرم و گفتار دلانگيز او که از دلى سوخته و عاشق و شيدا برمىآيد حقايق عرفان را بهنحوى بهتر در دلها جايگزين مىسازد، و توسل او به تمثيلات گوناگون و ايراد حکايات مختلف هنگام طرح يک موضوع عرفانى مقاصد معتکفان خانقاهها را براى مردم عادى بيشتر و بهتر روشن و آشکار مىدارد. | ||||||||
شايد بههمين سبب است که مولانا جلالالدين بلخى رومى که عطار را قدوهٔ عشاق(۲) مىدانسته او را بهمنزلهٔ روح و سنائى را چون چشم او معرفى کرده و گفته است: | ||||||||
| ||||||||
| ||||||||
و جامى شاعر سخنشناس دربارهٔ او گفته است: 'آنقدر اسرار توحيد و حقايق اذواق و مواجيد که در مثنويات و غزليات وى اندراج يافته، در سخنان هيچيک از اين طايفه يافته نمىشود. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست