یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تیغ را گر تو چو خورشید دمی رنده زنی


تیغ را گر تو چو خورشید دمی رنده زنی    بر سر و سبلت این خنده زنان خنده زنی
ژنده پوشیدی و جامه ملکی برکندی    پاره پاره دل ما را تو بر آن ژنده زنی
هر کی بندی است از این آب و از این گل برهد    گر تو یک بند از آن طره بر این بنده زنی
ساقیا عقل کجا ماند یا شرم و ادب    زان می لعل چو بر مردم شرمنده زنی
ماه فربه شود آن سان که نگنجد در چرخ    گر تو تابی ز رخت بر مه تابنده زنی
ماه می‌گوید با زهره که گر مست شوی    ز آنچ من مست شدم ضرب پراکنده زنی
ماه تا ماهی از این ساقی جان سرمستند    نقد بستان تو چرا لاف ز آینده زنی
خیز کامروز همایون و خوش و فرخنده‌ست    خاصه که چشم بر آن چهره فرخنده زنی
سر باز از کله و پاش از این کنده غمی است    برهد پاش اگر تیشه بر این کنده زنی
هله ای باز کله بازده و پر بگشا    وقت آن شد که بر آن دولت پاینده زنی
همچو منصور تو بر دار کن این ناطقه را    چو زنان چند بر این پنبه و پاغنده زنی


همچنین مشاهده کنید