سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

بتی دارم که یک ساعت مرا بی‌غم بنگذارد


بتی دارم که یک ساعت مرا بی‌غم بنگذارد    غمی کز وی دلم بیند فتوح عمر پندارد
نصیحت‌گو مرا گوید که برکن دل ز عشق او    نمی‌داند که عشق او رگی با جان من دارد
دلم چون آبله دارد دگر عشق فدا بر کف    مگر از جان به سیر آمد دلم کش باز می‌خارد
مرا گوید بیازارم اگر جان در غمم ندهی    چگویی جان بدان ارزد که او از من بیازارد
نتابم روی از او هرگز اگرچه در غم رویش    مرا چرخ کهن هردم بلایی نو به روی آرد


همچنین مشاهده کنید