|
|
در میان نسل سوم کارگردانهای پس از جنگ لهستان، که مجموعاً 'سینمای سوم لهستان' خوانده میشود، کریشتف انوسی (متولد ۱۹۳۹) مهمترین آنها است و بین فیلمسازهائی که هنوز بهطور مرتب در لهستان فیلم میسازند، او تنها رقیب آندرهای وایدا شناخته میشود. زانوسی در رشتهٔ فیزیک تحصیل کرده بود از این رو اعتقادی جبری و زیستشناختی نسبت به نظم اجتماعی دارد، اما در عین حال روزانهٔ امیدی برای رهائی انسان از این جبر باز میگذارد.
|
|
|
|
|
فیلمهای او گرایش به آن دارند که حول یک مسئلهٔ واحد معاصر متمرکز شوند مثلاً نقطهٔ تمرکز فیلم ساختار بلورها (۱۹۶۹) دیدار دو همشاگردی قدیمی دانشگاه است - یکی فیزیکدانی فوقالعاده موفق و دیگری مسئول یک مرکز هواشناسیِ پرتافتاده. این فیلم در واقع مسئلهٔ این دو مرد را کالبدشکافی میکند که قادر نیستند تفاوت دیدگاهها و ارزشهائی را که به آن معتقد هستند به یکدیگر تفهیم کنند.
|
|
| زانوسی در دههٔ ۱۹۷۰ نیز فیلمهای بحثانگیز مشابهی ساخت: زندگی خانوادگی (۱۹۷۱)؛ پشت دیوار (۱۹۷۱)؛ اشراق (۱۹۷۳)؛ موازنهٔ فصلی/تصمیم یک زن (۱۹۷۵)؛ استتار (۱۹۷۷)؛ مارپیچ (۱۹۷۸)؛ و گذرگاههای شب (آلمان غربی، ۱۹۷۹). در همهٔ این فیلمها از منابع متنوع از جمله سینما، درام و زبان (حتی زبان ریاضی) استفاده شده تا جنبههائی از لهستانِ معاصر و موقعیت افراد در این نظام را زیر ذرهبین ببرد. زانوسی در دوران جنبش همبستگی بهعنوان سرپرست واحد سینمائی 'تور' نمایندهٔ واقعی 'سینمای دغدغهٔ اخلاقی' بود و فیلم عامل همیشگی (کنستانس، ۱۹۸۰) از او که جایزهٔ ویژهٔ هیئت داوران جشنوارهٔ کن در ۱۹۸۰ را بهدست آورد، از نمونههای این سینما است. |
|
|
پس از اعلام حکومت نظامی در ۱۹۸۱ او نیز ناچار شد به دلایل سیاسی در خارج از لهستان فیلم بسازد، هر چند بعدها به کشور خود بازگشت و چند فیلم ساخت، از جمله سال خورشید آرام (۱۹۸۴)، درامی جنجالی از جنگ جهانی دوم، که شیر طلائی جشنوارهٔ ونیز را بهدست آورد و در سطح محدودی پخش شد؛ و هر جا که باشی (۱۹۸۸)، با درونمایهای مشابه، محصول مشترک بریتانیا - لهستان - آلمان غربی.
|
|
|
این فیلمها با نیمنگاهی به افسانههای ترسناک سوررئالیستی ساخته شدهاند، از جمله فیلم خانه، (۱۹۵۸)،
ماجرای خیالپروریهای بیمارگونهٔ دختر جوانی که شبی را در خانه تنها مانده اس. بوروچیک در ۱۹۵۹ به پاریس مهاجرت کرد (لنیکا در ۱۹۶۳ رفت) و در آنجا یک سلسله نقاشی متحرک کوتاه ساخت و در آنها دنیای خشونتهای بیمعنا و کابوسهای شخصی را ترسیم کرد، که فیلم رنسانس (۱۹۶۳) یکی از نمونههای بارز آنها است. در این فیلم انبوهی از اشیاء شکسته پاره خود را بازسازی میکنند و در عین حال نحوهٔ شکسته شدن آنها نیز نشان داده میشود - در پایان فیلم یک بمب ساعتی منفجر میشود و اشیاء را بهصورت اول بازمیگرداند.
|
|
بوروْچیک در یک فیلم دوازده دقیقهای بهنام بازیهای فرشتگان (۱۹۶۴) ما را در سفری انتزاعی به اردوگاه مرگ میبرد که صحنههای هولانگیز مسخشدهاش با تصویرهای آثار هیرونیموس بوش پهلو میزند. او با حدود بیست و پنج فیلم کوتاهِ استعاری و رعبآور و یک فیلم بلندِ نقاشی متحرک (تئاترِ خانم و آقای کابال، ۱۹۶۷)، که بین سالهای ۱۹۵۹ و ۱۹۶۷ با قالبهای شناختهشدهٔ نقاشی متحرک ساخت، موفق شد جهانی کنائی و در عین حال خیالپردازانه را بر فیلم ضبط کند. بوروچیک گاه تصاویری را مستقیماً روی فیلم خام نقاشی کرده و گاه تصاویر زنده را با نقاشی متحرک آمیخته و در غالب آثار خود از تکنیکهای تکهگذاری (کُلاژ)، پرش نمائی (پیکسیلِیشن یا فیلمبرداری قاب به قاب از مدلها) و لوپ استفاده کرده است.
|
|
بوژوْچیک حتی هنگامیکه در ۱۹۶۶ با فیلمهای رُزالی و گاووت به سینمای زنده روی آورد، همچنان بهطور عمده هنرمندی گرافیست باقی ماند با ظرافت تمام قساوتِ زندگیِ مدرن را به نمایش گذاشت. نخستین فیلم زندهٔ او، گوتو، جزیرهٔ عشق (۱۹۶۷)، قصهای است ابسوردیستی (پوچانگارانه) از یک دیکتاتوری وحشیانه در جزایر بهشتگونهٔ استوائی که سرشار از خشونتهای ابلهانه و ویرانگیهای خودسرانه است. پس از این فیلم به ناهنجاریهای جنسی، همچون تمثیلی از نابسامانیِ دنیای مدرن، گرایش یافت. از جمله فیلمهای قصههای غیراخلاقی (۱۹۷۴)، مجموعهای از تصاویر دلنشین با چهار قصهٔ مستقل در باب انحراف جنسی، که در سال پخش خود دومین فیلم پرفروش فرانسه شد، و داستان گناه (۱۹۷۵) که در لهستان ساخت و محبوبترین فیلم لهستانی در سال ۱۹۷۵ شد.
|
|
داستان گناه استعارهای است سوررئالیستی دربارهٔ دختر جوان معصومی که در گرداب وحشتناک جنایت، انحراف و قتل گرفتار میشود. اخیرترین فیلمهای بلند داستانی بوروچیک عبارتند از جانور (۱۹۷۶)، تمثیلی از وسوسههای سیریناپذیر جنسی میان حیوانی کریه و دخترکی دوستداشتنی؛ کمدی منطقهٔ آتش (۱۹۷۸)، ماجرای یک کشتار جمعی در سدهٔ پانزدهم توسط ژیل دوره؛ و فیلم لولو (۱۹۸۰)، پرداختی گرافیکی از تراژدی نفسپرستانهٔ جعبهٔ پاندورا اثر فرانک وِدِکیند، که پایست هم در ۱۹۲۹ از آن اقتباس سینمائی کرده بود. لولو امروز یک اثر کلاسیک شناخته میشود. با نگاهی به نقاشی متحرکها و فیلمهای زندهٔ بوروچیک بروشنی میتوان دریافت که او نیز مانند معاصرانش نگاهی تقدیرگرایانه و ایسوردیستی به زندگی دارد. آثار او با اشاره به اضمحلال، نابسامانی و انحطاط، بدبینی عمیقی را نسبت به میراث بشر در جهان منعکس میکنند.
|
|
اما باید گفت بدبینی او کلبیمسلک و نیستانگارانه نیست و راه به ناامیدی نمیبرد. خشم عظیمِ بوروچیک نسبت به فلاکتِ انسان و وحشتِ او از نادانیهای موجدِ این فلاکت، به آثارش جنبهای اثباتی میبخشد. در بهترین آثار او نقاط مشترک بیشتری با سگ آندُلُسی، عصر طلائی، زمین بینان از بونوئل میتوان یافت تا آثار وایدا، پُلانسکی و اسکولیمفسکی و حتی زانوسی. اما بوروْچیک در دههٔ هشتاد به سطح کارگردانِ فارسهای سبُکِ جنسی، مانند هنر عشق (۱۹۸۳) و اِمانوئل ۵ (۱۹۸۷) سقوط کرد. با این حال با چهار فیلم داستانی خود در دههٔ ۱۹۷۰ مشخصاً سهم عمدهای در ارتقاء سینمای لهستان به عرصهٔ جهانی ادا کرد. این امتیاز به آثار مشابهی که آندرهئی زولاوسکی (متولد ۱۹۴۰) ساخت - بخش سوم شب (۱۹۷۱) و شیطان (۱۹۷۲؛ پخش در ۱۹۸۸) ـ نیز تعلق میگیرد.
|
|
پس از بحرانهای سیاسی که تظاهرات دانشجویان در مارس ۱۹۶۸ را به دنبال داشت، موقعیت ممتاز سینمای لهستان موقتاً تضعیف شد. رژیم گومولکا در کوششی برای پیشگیری از ایجاد فضای باز سیاسی، که در آن زمان چکسلواکی را دربر گرفته بود، بر ممیزی و نظارت نیروهای انتظامی افزود و در میان رهبران صنعت فیلمِ لهستان دست به یک پاکسازی گسترده زد. این اقدامات صراحتاً رنگی ضدصهیونیستی داشت. در ۱۹۶۸ تنها بیست فیلم در لهستان تولید شد که بیشترشان طبق دستور از آثار ادبی اقتباس شده بودند؛ و نمایش تعدادی از فیلمهای قدیمیتر، از جمله سامسُن (۱۹۶۱) از وایدا، ممنوع شد. اما در ۱۹۷۱ گومولکا جای خود را به شخص معتدلتری بهنام ادوارد گیرِک سپرد و نامبرده بهنوبهٔ خود ممیزی را برداشت و واحدهای تولید دولتی را سازماندهی کرد و استقلال بیشتری به آنها بخشید، و همین امر موجب پیدایش استعدادهای تازهای مثل زانوپسی شد. در اواخر دههٔ ۱۹۷۰ بحران اقتصادی در لهستان بحرانهای اجتماعیِ گستردهای را به همراه آورد، و از این میان در تابستان ۱۹۸۰ اتحادیهٔ آزاد کارگری سر برآورد و به پیدایش نهضت همبستگی در ۸۱-۱۹۸۰ به رهبری لخ والِسّا (متولد ۱۹۴۳) منجر شد.
|