سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

ترانه‌های اجتماعی ـ انتقادی (۲)


- تصنيف ميرزا کوچک‌‌خان:
چقدر جنگل خوسى، ملّت واسى، خسته نو بستى
تره گوماى ميرزا کوچک خاناى
مى جان جاناناى
تره گوماى سردار گيلاناى
خودار دنه، از ترس دوشمن، از ترس دوشمن، نتانم خوفتن
تره گوماى ميرزا کوچک خاناى
مى ديل آويزاناى
تره گوماى سردار گيلاناى
چره زودتر انائى، توندترا نائى، تنها بنائى ملت گيلاناى
تره گوماى، ميرزا کوچک خاناى
مى جان جاناناى
تره گوماى سردار گيلاناى
بيادى اى روح روان، تى ريش قوربان، به هم نوانان، تى کاس چوماناى
تره گوماى ميرزا کوچک خاناى
مى جان جاناناى
تره گوماى سردار گيلاناى
اما رشت جغلان، ايسيم تى فرمون، يى شيم تى قوربان، مى جان جاناناى
تره گوماى ميرزا کوچک خاناى
مى جان جاناناى
تره گوماى سردار گيلاناى
ديرا بوسته، پاووشه دکون، اسب زين بکون جنگل مياناى
تره گوماى ميرزا کوچک خاناى
مى جان جاناناى
تره گوماى سردار گيلاناى
ترجمه:
چقدر در جنگل مى‌خوابى، به خاطر ملّت، و خسته نمى‌شوى
با تو هستم، ميرزا کوچک خان
جان جانان منى
با تو هستم سردار گيلانى
خدا مى‌داند از ترس دشمن، از ترس دشمن، نمى‌توانم بخوابم
با تو هستم ميرزا کوچک‌خان
دلم آشفته است
با تو هستم سردار گيلانى
چرا زودتر نمى‌آئى، تندتر نمى‌آئى، تنها گذاشته‌اى، ملّت گيلان را
با تو هستم، ميرزا کوچک‌خان
جان جانان منى
با تو هستم سردار گيلانى
بيا اى روح روانم، قربان ريشت بروم، چشمان آبى‌رنگ را بر هم مگذار
با تو هستم ميرزا کوچک خان
جان جانان منى
با تو هستم سردار گيلانى
ما بچه‌هاى رشت به فرمان تو هستيم، جان خود را فداى تو مى‌کنيم
جان جانان منى
با تو هستم ميرزا کوچک‌خان
با تو هستم سردار گيلانى
دير شده، کفش‌هايت را بپوش، اسبت را زين کن، در ميان جنگل
با تو هستم ميرزا کوچک خان
جان جانان منى
با تو هستم سردار گيلانى. (هر تصنيف از ميرزا کوچک‌خان را گويا خواهر ميرزا سروده است . مجلهٔ فيلم، ش ۷۶، سال هفتم، ص ۱۹، ۱۳۶۸)
(نقل از: مجموعهٔ سرود کوهستان، سازمان کوهنوردى دانشکدهٔ ادبيات دانشگاه تهران دى‌ماه ۱۳۵۹، صص. ۳۲۴ـ ۳۲۵)
- ترانهٔ کلنل محمدتقى خان پسيان:
بيرسنون تک هله دو غمز ننه اوغلان، کلنل
و ير ميوب سن کيمى ميهن يولنه جان، کلنل
ايستدون خدمت ايدوب ميهنه دينين ويره‌سن
وطنى هم، وطن اهلينى سن آزاد ايده‌سن
اجنبى نوکرينون اللرينى قطع ايده‌سن
سنى خائن ايله‌دى قصدينه قربان، کلنل
سن خراسانده تمام ياغى لرى قلع ايلدون
هر نه خان و بيگ و طاغى واريدى خلع ايلدون
والى نون اللرينى مسندينّن قطع ايلدون
تا اولا هموطنون دردلرى درمان، کلنل ...
ترجمه:
اى کلنل، مثل تو پسرى هنوز مادر نزائيده
و مثل تو هنوز کسى جان خود را چنان در راه وطن فدا ننموده
تو خواستى با خدمت صادقانه دين خود را به ميهن ادا کنى
و وطن و اهل وطن را از قيد اسارت اجنبى آزاد سازى
و دست نوکران بيگانگان را قطع کنى
ولى ترا خائنين قربانى مقاصد خود نمودند
تو در خراسان تمام ياغى‌ها را قلع و قمع نمودى
و هر چه خان و بيگ و طاغى بود خلع سلاح و مطيع کردى
و دست استاندارد مقتدر را از مسند فرمانروائى قطع نمودى
تا درد هموطنانت درمان شود...
(نقل از: ايلات و طوايف در گز)
- دربارهٔ کلنل محمد تقى خان پسيان:
کلنل در اواخر سال ۱۲۹۸ شمسى از سوى قوام‌السلطنه والى خراسان، به فرماندهى کل ژاندارمرى خراسان منصوب و به مشهد اعزام شد. وى در مدتى کوتاه ژاندارمرى را به واحدى نيرومند و کارساز نظامى بدل ساخت. پس از کودتاى ۱۲۹۹، حکومت کودتا در بازى‌هاى سياسى خود به قوام مظنون شد و دستور توقف و اعزام او را به تهران، به کلنل صادر کرد. بازى‌هاى پشت‌پرده، که کلنل از آن بى‌خبر بود، به تصور او اقداماتى انقلابى و در جهت پاک‌سازى دستگاه‌هاى دولتى بود و او آنها را منطبق با آرمان‌هاى ملى خود يافت و قوام را تحت‌الحفظ به تهران فرستاد. بازى با سقوط رئيس‌الوزراء، سيد ضياءِالدين، خاتمه يافت و قوام از زندان به کاخ رئيس‌الوزرائى رفت و به دنبال ماجراهائى چند، کلنل به قيام عليه دولت مرکزى ايستاد. مشهد را به تصرف درآورد. دولت قوام تمام نيروهاى چريکى خوانين مرتجع و سردمداران محلى را به جنگ عليه کلنل تجهيز کرد. بسيارى از کسانى که با وى هم‌پيمان بودند و او را به ايستادگى در برابر دولت تشويق مى‌کردند، به او خيانت کردند... کلنل در اطراف تپهٔ داوداى قوچان، به محاصرهٔ اکراد درآمد. گلوله‌اى به وى اصابت کرد و از پاى درآمد. خوانين سر او را که هنوز زنده بود، بريدند و به قوام گزارش فتح خود را دارند. اين واقعه روز ۱۱ ميزان سال ۱۳۰۰ شمسى اتفاق افتاد. (ايلات و طوايف در گز)
- ترانه‌هاى ظل‌السلطان:
مسعود ميرزا، پسر ناصرالدين‌شاه و برادر بزرگ مظفرالدين شاه که به ظل‌السلطان معروف است، به‌علت خوى تند و درندگى‌هاى او مورد نفرت مردم ايران، به‌خصوص اصفهانى‌ها بود. وى که قدرت فوق‌العاده‌اى در شهرستان‌هاى جنوب ايران به‌هم زده بود، مورد سوءِظن ناصرالدين‌شاه واقع شد و در سال ۱۳۰۶ هـ.ق. از همهٔ مناصب خود، جز حکومت اصفهان معزول شد (در بعضى منابع آمده که خود در سال ۱۳۰۵ هـ.ق. مستعفى شد). وى مردى قسى‌القلب و سختکُش بود. دربارهٔ او حکايات بسيار در منابع عهد قاجار آمده است. (تاريخ اجتماعى ايران در عهد قاجار)
چنبن بود که غزل او (يا استعفاء او) موجب خرسندى مردم شد. دربارهٔ وى ترانه‌هاى هجو‌آميز فراوانى ساخته‌اند که برخى از آنها چنين‌اند:
گارى اميرزاده کو؟
جام پر از باده کو؟
آن بچه‌هاى ساده کو
شازده جان خوب کردى رفتى
قاج زين بگير نيفتى
کو اصفهان پاتخت من؟
کو توپچى و کو تخت من؟
کو حکم‌هاى سخت من؟
اى خدا ببين اين بخت من
شاه بابا گناه من چه بود
اين روز سياه من چه بود؟
صد اعظم بهر خدا
عرضم نما به شاه بابا
ارک مرا پيشکش نما
شاه بابا گناه من چه بود؟
اين روز سياه من چه بود؟
شاه بابا گناهت را مى‌گه
اين روز سياهت را مى‌گه:
جلال‌الدوله بچه بود
شيراز که بهش سپرده بود
والله چيزى نخورده بود
شاه بابا گناه من چه بود؟
اين روز سياه من چه بود؟
صدر اعظم در هوسه
شيراز ازم گرفته بسه
مرغ دلم در قفسه
شاه بابا گناه من چه بود؟
اين روز سياه من چه بود؟
شهزاده ظل‌السطانم
چشم و چراغ ايرانم
شاه بابا گناه من چه بود
(تاريخ اجتماعى ايران در عهد قاجاريه)
سيا باشه، سوخته باشه
نمدى به کول داشته باشه
يه خورده پول داشته باشه
(نقل از: باستانى پاريزى، از سير تا پياز، ص ۵۵)


همچنین مشاهده کنید