|
|
|
جامعهشناسى، مطالعهٔ علمى واقعيتهاى اجتماعى، يعنى پديدههاى اصيلى است که نتيجهٔ زندگى و کنش و واکنشهاى گروهى و جمعى است.
|
|
- جنبهٔ ريختشناسى:
|
جنبهٔ ريختشناسى (Morphlogy)، که بهويژه مشتمل بر اطلاعات آمارى و جغرافياى مربوط به جمعيت و فضائى است که آن جمعيت اشغال کرده است. همچنين تأسيسات و تجهيزات فنى زندگى اجتماعى نيز در اين بحث مورد توجه قرار مىگيرد. پراکندگى و تراکم جمعيت و توزيع جغرافيائى و رابطهٔ انسان با محيط مسکونى خود در اين بحث مطالعه مىشود. همچنين در اين زمينه، مطالعات محيطشناسى انسانى (Human ecology)، جايگاه ويژهاى را به خود اختصاص داده است.
|
|
- جنبهٔ سازمانى:
|
که مشتمل بر دو نوع واقعيت است:
|
|
۱. واقعيتهاى مربوط به ساخت جامعه يعنى مجموعه واحدها و عناصر اجتماعى که گروهها و روابط گروهى را تشکيل مىدهد، مانند روابط اجتماعى در خانواده، يا کارخانه.
|
|
۲. واقعيتهاى مربوط به وظايف و کارکردهاى اجتماعى. يعنى کارکردها و مساعى و فعاليتهاى جمعى که گروههاى انسانى در قالب نهادها و سازمانها انجم مىدهند، مانند مدرسه، ارتش، کارگاه و غيره که داراى وظايف آموزشى، نظامى و اقتصادى و غيره هستند. اين جنبه از واقعيت تحت عنوان وظايف يا فونکسيونهاى گروهى مورد بررسى قرار مىگيرد. ساخت گروهى يا فعاليتها يا وظايف يا فونکسيونهاى گروهى مورد بررسى قرار مىگيرد. ساخت گروهى با فعاليتها يا وظايف گروهى روابط نزديکى دارد. بهعنوان مثال تقسيم کار، ساختار معينى از روابط را ايجاب مىکند. ساخت اجتماعى ممکن است بروز مشکلاتى در وظايف شده و در مقابل تغييرات عامل مقاومى به حساب مىآيد.
|
|
- جنبهٔ فرهنگى و روانى:
|
واقعيتهاى اجتماعى که تحت عنوان طرز فکر، روحيهٔ گروهى، سنن، معارف جمعى و ايدهآلهاى گروهى ذکر مىشود، مجموعهاى است از طرز رفتار، پندار، احساسات و امثال آن که کم و بيش بين اعضاء يک گروه معين، مشترک و به اعضاء جديد جامعه قابل انتقال است و به خودى خود بر افراد جامعه تحميل مىشود، مانند آداب، رسوم، قوانين، زبان، ارزشها، قواعد اخلاقى مورد قبول، مجموعه اعتقادات و معارف پذيرفته شده، جريانات فکرى و عقيدتى، مدها، تمايلات و احساسات جمعى که در جامعهٔ معينى وجود دارد.
|
|
برخى از اين الگوهاى جمعى رفتار و پندار، ثبات و پايدارى کمترى دارند و پارهاى از آنها پايدارتر و نامتحرکتر هستند. برخى از آنها در ظاهر کاملاً آگاهانه است و برخى ديگر با خود آگاهى کمترى همراه است.
|
|
اين جنبههاى مختلف زندگى گروهى با يکديگر مربوط بوده و يکديگر را ايجاب مىکنند. مثلاً طرز فکر يک گروه برحسب وظيفه يا (وظايف) و ساخت گروه تغيير مىکند. مانند قيود فکرى صاحبان يک شغل که با قيود فکرى مشاغل ديگر متفاوت است. بهعکس، قالب و ريخت گروهى ممکن است تحتتأثير اعتقادات، تمايلات و خواستههاى يک گروه تغيير کند. مانند تغييرات زاد و ولد و مهاجرتها که متأثر از عقايد و افکار است.
|
|
- انواع مختلف گروههاى اجتماعى:
|
معمولاً گروههاى کوچک و محدود را از گروههاى گسترده و وسيع متمايز مىکنند، نوع اول مانند خانواده، کارگاه و غيره. نوع دوم، مانند شهر، کارخانههاى بزرگ، طبقات اجتماعي. گروههاى وسيعتر را در مقياس جوامع کامل يا ملت، بهصورت واحدى مستقل در نظر مىگيرند که مجموعهاى از گروههاى کوچک و بزرگ را در خود جاى مىدهند. بنابراين لازم است هر نوع گروهى را که مطالعه مىکنيم روابط آن را با محيط بزرگترى که آن را در برگرفته است مورد توجه قرار دهيم. همچنين در جامعهشناسى شهري، مسائل روانشناسى اجتماعى اهميت خاصى دارد. چنانکه مىدانيد روانشناسى اجتماعى يکى از شاخههاى جديد جامعهشناسى است که توجه خاصى به انعکاس شرايط اجتماعى بر روابط افراد و روابط بين افراد دارد و به سازگارى آنها با محيط اهميت خاصى مىدهد.
|
|
|
شهر چيست؟ بسيار مشکل است که تعريف جامع و مانعى از شهر پيدا کنيم. به هر صورت همگان معتقد هستند که شهر را نمىتوان در مجموع ساختمانها و تأسيسات آن خلاصه کرد، بلکه آنچه مهم است تجمع دائمى انبوه عظيمى از انسانها در فضاى معينى است که بهصورت يک مرکز زندگى اجتماعى بسيار پيچيده درآمده است. لذا شهر را مىتوان بهصورتهاى زير تعريف کرد:
|
|
- اگر جنبهٔ مادى و خارجى را مورد نظر قرار دهيم، شهر بدواً انبوهى از افراد انسانى و فضائى را که در آن سکونت گزيدهاند شامل مىشود. در اينجا نظم جارى مربوط به مسائل زير در خور توجه است: جمعيت شهرى (از نظر تعداد، تراکم، ترکيب و ساختمان و تحول)، طرز پراکندگى و قرار گرفتن جمعيت در فضاى شهر و اصول تمايز بين قسمتهاى مختلف فضاى شهر و تأثيرات آن بر زندگى اجتماعى افراد و گروههائى که در آن زندگى مىکنند.
|
|
- از جهت ديگر، شهر عبارت از يک سازمان اجتماعى پيچيده است. يعنى، شهر تنها از تجمع افراد تشکيل نمىشود بلکه مشتمل بر گروههاى مختلفى، مانند خانواده، طبقات اجتماعى، کارگاهها و کارخانهها، گروههاى نژادى، انجمنهاى مختلف و غيره است.
|
|
مىتوان جستجو کرد که اين گروهها بهدليل زندگى شهرى چه جنبهها و صور ويژهاى به خود مىگيرند و در مقايسه با محيط روستائى چه خصوصياتى پيدا مىکنند. (مثلاً آيا همبستگى فاميلى در شهرها کم مىشود يا نه؟ و تا چه حدود؟) اين تنوع گروهها، خود براساس تمايز بين وظايف شهر و وظايف روستا استوار است. زيرا در روستاها همسانى وظايف بسيار چشمگير است، در حالىکه، وظايف و فعاليتها يا (فونکسيونهاى) شهرى، اولاً متنوع است و ثانياً تا اندازهاى از يکديگر متمايز مىباشد، مانند وظايف ادارى، سياسى، اقتصادى، نظامى، دانشگاهى، مذهبى و تفريحى شهرها. ثانياً غالب اوقات، برخى از وظايف در شهر، نسبت به ساير وظايف، مانند افزايش تحرک اجتماعى (يعنى امکانات کافى براى اينکه افراد در نظام اجتماعى، پايگاه خود را به سهولت تغيير دهند) و در سطح گروهها تشديد برخوردهاى جمعى بين طبقات جامعه احزاب غيره را در شهرها مورد مداقه و بررسى خاص قرار داد. پيچيده بودن سازمان اجتماعى در شهرها موجب مىشود که روابط اجتماعى بسيار متنوع و متحرکتر از روستاها گردند. اگر مسئله تمرکز جمعيت زياد و ناهمگنى را در فضاى محدود شهر، به آن اضافه کنيم، کاملاً مفهوم مىشود که زندگى اجتماعى در شهرها به بارزترين وجه و پيچيدهترين و غنىترين شکل خود ظاهر مىشود.
|
|
- واقعيتهاى اجتماعى فوقالذکر، بدون شک نتايج مهمى براى پديدههاى فرهنگى و انديشهٔ گروهى به همراه دارد؛ بهطورى که مىتوان از يک نوع 'روحيهٔ شهرى' يا 'فرهنگ شهرنشينى' به ميان آورد که با خصوصيات اجتماعات غيرمشابه فرق دارد. بهعبارت ديگر، سبک زندگى و شيوهٔ فکر کردن و بروز احساسات و عواطف که برحسب جوامع و مناطق مختلفى که شهر جزئى از آن است متفاوت و برحسب تاريخ و خصوصيات شهر متغير است، ويژگىهائى به زندگى شهرنشينى بخشيده است که خاص اجتماع مورد نظر يعنى شهر است. مثلاً استقلال افراد در مقابل سنن و آداب، در شهرها افزايش مىيابد و پذيرش افکار جديد، مدپرستى، خلاقيت، نوآورى و تسامح فزونى مىگيرد. در مقابل بهعلت سست شدن سنتها و قواعد رفتار آبا و اجدادى و فردگرائى، زندگى در شهرها (برخلاف زندگى روستائى) بسيار مشکل مىگردد.
|
|
- نکته ديگر اينکه، شهر را نبايد يک واحد مستقل و مجزا از جامعه دانست، يعنى نمىتوان آن را از واحدهاى ديگر وابسته به آن جداگانه مورد مطالعه قرار داد. زيرا:
|
|
۱. شهر با منطقهاى که در آن واقع شده است ارتباط کامل دارد. يعنى از يکسو خصوصيات منطقه در شهر تأثير مىگذارد و از سوى ديگر شهر بهتدريج و کم و بيش خصوصيات شهرى خود را به منطقهاى که خود جزء آن است انتقال مىدهد و در حقيقت منطقه و شهر عکسالعملهاى متقابلى در برابر يکديگر دارند.
|
|
۲. شهر با يک کشور و کل اجتماعى که جزئى از آن است پيوند و وابستگى دارد، زيرا ساخت سياسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى کشور در شهر منعکس مىشود.
|
|
۳. شهر با نوع تمدن و نظام اجتماعى که ملت اجتماعى که ملت و کشور را فرا گرفته است ارتباط کامل دارد، (تمدن صنعتى يا نيمه صنعتى، نظام سرمايهدارى، نظام سوسياليستى، تمدن اسلامى و غيره). به اين ترتيب لازم است مطالعات شهرى همواره در چارچوب اجتماعى کلىترى که شهر جزئى از آن است مورد توجه قرار گيرد و شهر يک پديده مستقل و مجرد تلقى نشود.
|