|
| ارتباطات و نظرگزينىها يا خبررسانى و نظرگزينىها
|
|
نظرگزينى و برداشتها در تشکيل فرايندهاى خبررسانى ساخت مىگيرند. از خبررسانى و ارتباط در معنائى سخن گفته مىشود که اطلاعاتى رد و بدل و ابلاغ گردند آن هم اغلب بهمنظور تغيير برداشت يا تغيير رفتار. در اين معنا مفهوم خبررسانى محدودتر از مفهوم بر هم کنشى و تعامل است و حداقل از لحاظ الگوهاى ابتدائي، تفاوت بين عامل خبردهنده و عامل دريافتکننده خبر را مىتوان چنين بيان کرد که فرآيند خبررسانى به منزله انديشه يکطرفه تلقّى مىشود (در کنار اين تعبير مفهوم پرتوقع و جاهطلبانه خبررسانى وجود دارد تقريباً در معنائى که در نظريهها برماس در باب عمل خبررساني، کار آن را بهصورت ابزار و وسيله، مورد تأکيد قرار مىدهد. در اينجا خبررسانى مربوط مىشود به کسب عناصر نمادى فرهنگى و ساختن ساختارهاى دستورى (نورماتيو) عمل. مفهوم خبررسانى و ارتباط در نظريه کنش ارتباطى هابرماس بهنظر مىرسد بيشتر در انديشه کلى تعامل بهکار رفته باشد).
|
|
سنگهاى زيربنائى و اصولاً شالوده فرآيندهاى خبررسانى و ارتباطات از اين قرار هستند:
|
|
- خبردهنده (يا خبر رساننده) بهصورت فرستنده (راديو، تلويزيون و غيره)
|
- دريافتکننده خبر (يا گيرنده)
|
- پيام (يا محتواى خبر)
|
- وسيله و ابزار رساننده (بهصورت کانال، تأسيسات فني).
|
|
تحقيق درباره خبررسانى اغلب بهصورت تحليلهاى آثار انجام داده شده است (رجوع کنيد به: شنک Schenk ـ ، در سال ۱۹۸۷)؛ ولى اخيراً نيز بهصورت تحليلهاى فوايد خبررسانى مطرح مىشوند. با اين کار قلمروهاى تحقيقى نسبتاً جانشينشونده بهوجود آمدهاند که انديشه کلى را کمى بهصورت خودکار مورد استعمال قرار مىدهند: تحقيق درباره خبررساننده، تحقيق درباره خبرگيرنده، تحقيق درباره محتوا و پيام خبرها، تحقيق درباره ابزارها و رسانههاى خبرى و غيره. به اين ترتيب 'تحقيق درباره ارتباطات ـ (۱)' از لحاظ موضوع فىالمثل مسئله باورمندى و مورد اعتماد بودن يک خبررسان (رجوع کنيد به: هاولاند، در سال ۱۹۵۳) به منزله تغيير دخالتکننده و مداخلهگر براى تأثيرگذارى موفق يا ناموفق مورد بحث قرار مىگيرد و به منزله متغيرات جابهجا شده از قبل ـ که به سهم خود ميزان باورمندى را تقويت يا تضعيف مىکند ـ عمل مىکنند: صلاحيت پذيرفته شده، وابستگى به منافع، پويائى و توانمندي، تجارب حاصل شده تاکنون و غيره. نظريات ديگر وقتى نتيجه مىشوند که نظريه الگوى آموزشى عامل خبررساننده (يا خبردهنده) را بهکار برده باشند. اغلب اشخاص بهکار رفته در الگو يا چهرههاى سرمشقى بهعنوان رهبران عقايد و آراء عمل مىکنند.
|
|
(۱) . طى چند سال اخير که ترجمه آثار و انديشههاى هابرماس رواج يافته به خصوص پس از ورود او به ايران به دعوت مرکز گفتگوى تمدنها، مترجمان و پيشکسوتان از نظريه او با عنوان 'کنش ارتباطي' ياد کردهاند که مترجم کوشيده است اين معادل رادر ترجمههاى قبلى خود لحاظ کند.
|
|
تحقيق درباره رفتار خبرگيرندگان يا دريافتکنندگان خبر قبل از همه بهصورت برداشتهاى ماقبل ارتباطگيرى و خبررسانى (مثلاً بهصورت قدرت اقناع و پذيرش، بهصورت شرکت عامل خودى من ـ شراکتى ـ Ich-Beteiligung)، التزام و برعهدهگيرى علني، عوامل تأثيرپذيرى (البته تا آن حد که بهطور کلى بتوان از يک چنين معيار فراتر از اوضاع و شرايط سخن گفت) و نيز وحدت يکى شدن دريافتکنندگان خبر (گيرندگان خبر) در ارتباطات گروهى خاص مورد بحث قرار مىگيرد. پارادايم تحقيقى هدايتکننده (که گاهى هم مورد بحث و اختلاف مىباشد) در اينجا 'فرضيه عرضه و ارائه انتخابي' بود. دريافتکنندگان خبر در نتيجه نظريه ناهماهنگى در درجه اول در معرض آنگونه خبرهائى قرار مىگيرند که بدون چون و چرا در برابر تصورات (و منافع) آنان مقاوم و پايدار باشند. محور هدايتکننده ديگر گفتگوها 'تحليل معرفتى و شناختى جوابها' يا (Cognitive Response Analysis) را توصيف مىکند. بدين ترتيب به هنگام دريافت ارتباط مؤثر فرد مىکوشد اخبار و اطلاعات جديد را با آکاهى موجود خود درباره موضوع به هم پيوند زند. همچنان که قبلاً از فرضيههاى نظريه ادراکى برمىآيد، در اينجا انديشههاى جديد و شيوه نگرش تازهاى بهوجود مىآيد که در خود ارتباط خبرى و پيامرساني، وجود ندارد.
|
|
تحقيق درباره احکام و داروىها سرانجام معيارهاى معينى را از محتواى خبررسانى مورد بررسى قرار مىدهد که در آن فاصله از برداشت را مثل آنچه قبلاً بوده (يعنى نظر ماقبل ارتباطگيرى و خبررساني)، درجه عاطفى شدن پيام، شيوه استدلال (مثلاً استدلال له و عليه)، تکرار پيام و غيره را مورد تحقيق قرار مىدهد. اين امر يکى از ديدگاههاى مرکزى تحقيق آثار در قلمرو اقتصادى است؛ مثلاً در ارتباط با مطالعه اثر تبليغات. در عرصه و در ميدان شناخت بهويژه قضاوتهاى خبرى مربوط به دستور کار و دستور جلسه (Agenda-Setting Kommunikativer Aussagen)، در اينجا مخصوصاً در قلمرو و رسانههاى گروهى ـ مورد تأکيد واقع شدهاند. بهطور کلى آنچه قبل از گزينش درباره آن صبحت مىشود بهصورت نوعى دستور جلسه و دستور کار روزانه، که تجلى معرفت شناختى کار اطلاعاتى آن قبلاً معين مىشود، مورد بحث قرار مىگيرد.
|
|
بهويژه از لحاظ جامعهشناسى موضوع رسانههاى گروهى مهم است. اين رسانهها اغلب در مراحل متفاوت يا چند مرحلهاى تأثيرگذارى بهطور يکطرفه خبر مىرسانند و مرجع خبررسانى رسمى تلقى مىشوند و متوجه تودههاى گوناگون مردم هستند، يعنى در جهت آنان و براى آنان شکل مىگيرند. در اينجا چند مرحلهاى بدان معناست که علىالقاعده نتيجه جريان خبررسانى اينگونه فرض مىشود که سازندگان عقايد يا عقيدهپردازان (Meinungsführer) بهعنوان ايستگاه تقويتى خبر (Relais-Stellen)، عمل مىکنند (رجوع کنيد به: کاتز ـ Katz، و لازارسفلد، ۱۹۵۵). عقيدهپردازان در رسانههاى گروهى رسمى به شيوه شديدترى کار مىکنند و نظر گزينىهاى خود را (حتىالمکان با چهره صلاحيتدار) از طريق بهگزينى يا به شيوه اصلاحگرايانه به يک توده کم و بيش منفعل، منتقل مىکنند. گاهى الگوهاى انتقال دهنده چند مرحلهاى خبر توسعه و گسترش يافتهاند که نقشهاى متعدد رهبرى عقيده را از عقيدهپردازىها متمايز مىسازند و در برداشتها نيز اختلافنظر وجود دارد مبنى بر اينکه غالباً توده مردم در اين زمينه منفعل هستند. از طرف ديگر اهميت علمى اين فکر (به دليل تبليغات) به شدت تحت فشار قرار گرفته و به شدت هم تأثيرگذارى آن محدود مىشود؛ بهعلاوه گاهى شناخته شده که عقيدهپردازى به حق يا صلاحىت خاص خود تجلى مىکند و اغلب عقيدهپردازان را بهطور فوقالعاده و بهزحمت مىتوان در منطقه و محدوده خاص، اسير و دربند کرد، به ديگر سخن بهزحمت محدود به مکان خاص مىشوند.
|
|
نقطه ثقل تحقيق نير در اينجا تحقيق آثار است که اخيراً اين موضوع بهوسيله مبانى 'رضايت خاطر ـ فايدهمندى ـ Gratfikations-Oder Nutzungsansatz' تکميل شده است. چند عرصه مسائل اين نوع تحقيقات از جمله از اين قرار هستند: آيا رسانههاى گروهى اثر هم سطحکننده در آگاه کردن و کسب خبرهاى مردم دارند؟ آيا تلويزيون شعور و آگاهى واقعگرايانه انسانها را تغيير مىدهد؟ آيا نشان دادن صحنههاى قهر و کين در تلويزيون تقويتکنندهٔ پرخاشجوئى و تهاجمجوئى است؟ البته اين مسائل فقط وقتى قابل حل شدن و پاسخگوئى هستند که بر اساس تحقيق عملى گسترده باشد و آن هم بايد مبتنى بر الگوى نظرى و طراحى خاصى انجام پذيرد. با اين شيوه مىتوان اين پرسش را که آيا و با چه حجمى بيان کين و قهر در تلويزيون سبب گسترش بيرحمى و خشونت رفتارى مىشود، براساس نظريه 'آموزش ـ الگو' جواب گفت و به راه حلى ختم کرد.
|
|
بهعلاوه اين واقعيت از لحاظ جامعهشناسى نيز مهم است که بررسى اثر رسانهها را اغلب نمىشود فوراً دنبال کرد مگر اينکه بيشتر از طريق شبکه محاسبه اين کار عملى باشد. اين کار از يکطرف توسط افراد (گيرنده، شنونده) بدين صورت مورد بحث واقع مىشود: نظرگزينىها، انگيزهها، منافع، ساختارهاى ادراکى و غيره که تشريح و تفسير خاصى را در مقابل رسانهها و نيز چگونگى انتخاب محتواها انجام مىدهند. از طرف ديگر شبکههاى به هم پيوند دهنده اجتماعى افراد نيز وجود دارند. افراد در ارتباطات گروهى قرار دارند که در درون آن نظر گزينىهاى آنها قابل توجيه و يا قابل تغيير است و يا مورد تفسير قرار مىگيرد. بهويژه در مورد اطلاعات مربوط به قضايا و موضوعاتى که نمود واقعيت فيزيکىشان اندک است (يعنى به سادگى يا بهطور مستقيم نمىتوان آنها را مورد آزمون و بازبينى قرار داد)، اغلب صحت و قطعيت بهوسيله فرآيندهاى مقايسهاى اجتماعى در راستاى گروهها، انجام و اجراء مىشود. اخيراً اين شبکه ارتباطى و کار گروهى خبررسانى رسمى و غيرشخصى تقويت مىشود آن هم در حالىکه نظريه شبکهها زيربناى کار بررسى آن است (رجوع کنيد به: شنک، ۱۹۸۳). دخالت روشنمندانه، يعنى کاربرد و تحليلهاى شبکهاى گاهگاهى تحليلهاى متعدد محتوائى را بارور مىکند، مثل نظريه ارتباطات ضعيف.
|
|
اينها مهمترين گامهائى هستند تا تحقيق درباره خبررسانى و ارتباط را از ديدگاههاى خردنگر و جزء انگار جدا کنند و پديدههاى خبررسانى را نيز در درون 'متون جامعهشناسى کلان' جستجو کنند. مثلاً اين پرسش مطرح مىشود که تا چه حدرسانههاى گروهى تحول ساختارى در افکار عمومى را ايجاد کردهاند و با وجود اين افکار عمومى مفهومى است که خود نياز به تعريف و توضيح اضافى دارد. در اين رابطه نظريه 'مارپيچ سکوت ـ Schweigespirale' بهوجود آمده است که اين نظريه تأثير رسانههاى گروهى مؤثر و فعال اقليت را بر اکثريت ساکت مورد بررسى قرار مىدهد.
|
|
در ارتباط با آثار معرفتى رسانهها بهويژه آثار طويلالمدت آنها مورد بحث و بررسى قرار گرفته است که در اينجا مراد از آثار رسانهها، آن است که به منزله تأثيرگذارى مستقيم کمتر فهميده شوند بلکه بيشتر به معناى آنچه تحت عنوان 'دستور کار' قبلاً به آن اشاره شد، مطرح مىشوند؛ يعنى گزينش قبلى آنچه بهطور کلى موضوع ارتباط خبرى قرار مىگيرد. همچنين اين مسئله کلان مطرح مىشود که آيا و تا چه حد تغييرات ساختارى در قلمرو رسانهها براى جامعه به منزله کليتى (براى سيستم اجتماعي) مثبت يا منفى کارکرد دارد. بهعلاوه تحتتأثير توسعه 'رسانههاى جديد' مسئله آثار اجتماعى بعدى (مثلاً تغيير ساختارهاى قدرت، غيرشخصى کردن کششها و جريانات زندگى ـ Depersonalisierung Von Lebensvllzügen ، تغييرات ساختارى در قلمرو آموزش و پرورش، در قلمرو کار و غيره) موضوع فوقالعاده و باب روز هستند.
|