|
مقارن با حملهٔ چنگيز چند حکومت محلى در ايران وجود داشت که بعضى در گيرودار حملهٔ مغول و تاتار از ميان رفت و بعضى به عللى باقى ماند. برخى ديگر از حکومتهاى جزء اين عهد آنها هستند که بهدنبال ضعف سلسله ايلخانى در ناحيههاى مختلف ايران پديد آمدند. از اين دسته حکومتهاى جزء و سلسلههاى محلى است.
|
|
|
از اين طايفه شاه اردشير در سال ۶۰۲ فوت کرد و پسر وى شمس (الملوک) رستم پادشاه شد. اين عهد مصادف بود با حمله مغولان بر استرآباد و مازندران و قتل عامها و ويرانىها. بعد از حمله مغول از سال ۶۳۵ تا ۶۴۷ يکى از باونديان بهنام حسامالدّوله ابوالملوک اردشيربن کينخوار حکومت کرد و در تعمير ويرانىها و ايجاد نظم و نسق کوشيد و در سال درگذشت. بعد از او بهترتيب علاءالدّوله على (۶۶۵-۶۷۵) و تاجالدّوله يزدگردبن شهريار (۶۷۵-۶۹۸) و نصرالدّوله شهريار (۶۹۸-۷۱۴) حاکم و والى مازندران بودند. آخرين فرد اين خاندان فخرالدّوله حسن بود که در سال ۷۵۰ کشته شد و بعد از او سيزده سال مازندران در آتش فتنه مىسوخت.
|
|
بخش ديگرى از مازندران يعنى اراضى ميا ديلمان تا حدود آمل در دست دستهٔ ديگرى از حکام محلى بهنام ملوک رستمدار بود که نسب خود را به خسرو انوشيروان مىرساندند و غالباً از ملوک باوَند اطاعت مىکردند. از معروفترين مردان اين طايفه زرّينکمر بن جَستانبن کيکاوس بود که پس از ۲۴ سال حکومت به سال ۶۱۰ درگذشت. آخرين فرد اين طايفه عضدالدّوله قباد (۷۸۰-۸۰۰) نام داشت و دورهٔ حکومت او مصادف بود با استيلاء ميرقوامالدّين مَرعَشى بر آمل و سارى کوهستان مازندران و قلعهٔ فيروزکوه. اين ميرقوامالدّين خود در سال ۷۸۱ درگذشت اما بازماندگان او تا حمله تيمور بر مازندران (۷۴۹)، بر بخشهائى از آن سرزمين حکومت داشتند.
|
|
|
ذکر سلسلههاى پادشاهان هند در اينجا بهعلت آن است که درگاههاى آنان يکى از مهمترين مراکز تجمع دانشمندان و نويسندگان ايرانى بود. بهويژه که گروهى بزرگ از بزرگان علم و ادب ايران شرقى از پيش حمله مغول به هندوستان گريخته و بهدرگاه پادشاهان مذکور پناه بردند، مثل عوفى و منهاج سراج و جز آنان. از اين سلسلهها، سلاطين دهلى يعنى جانشينان قطبالدّين ايبک (۶۰۷م) و شمسالدّين اِلْتُتْمِشْ (۶۳۳م) تا سال ۶۴۴ حکومت داشتند و بعد از آن غياثالدّين بَلَبَنْ و پسر وى مُغزّالدّين کيقباد تا سال ۶۸۷ حکومت راندند و بهدست ترکان خلجى از ميان رفتند. درگاه اين پادشاهان ملاذ اکابر و سادات و شاهزادگان و علماء و نويسندگانى بود ه از خراسان گريخته بودند و بهوسيله اين دسته از مماليک بسيارى از رسوم ايران شرقى همراه با زبان فارسى در شمال هندوستان رواج يافت.
|
|
ترکانِ خلجى تا سال ۷۲۱ بر دهلى حکومت مىکردند. سرسلسله آنان جلالالدّين فيروزشاه نام داشت. از پادشاهان اين سلسله بعد از جلالالدّين، علاءالدّين محمد ملقب به سکندر ثانى (۶۹۵-۷۱۶) از ديگران مشهورتر است. در عهد او مشايخ بزرگ تصوف و شاعران مشهور مانند اميرخسرو و اميرحسن و ديگران در شهرهاى اسلامى هند بهسر مىبردند که بعضى از درگاه او وظيفه و راتبه مىگرفتند.
|
|
بعد از ضعف ترکان خلجى در سال ۷۲۱ سلسلهٔ جديدى از پادشاهان اسلامى شمال هند بهنام تُغْلُقْيّه بهوجود آمد که قدرت آنها نزديک يکصد سال دوام يافت. سرسلسلهٔ آنان سلطان غياثالدّين تُغْلُقْشاه بود و بعد از او پسر وى محمدبن تُغْلُقْ پادشاهى کرد. در عهد جانشينان اين شاه قلمرو تُغْلُقْى دچار تجزيه شد تا در محرم سال ۸۰۱ با عبور تيمور از رود سند اين سلسله منقرض گرديد.
|