|
|
شکل سکونت در دهات با عوامل طبيعى چون آب و خاک ارتباط زيادى دارد. در نواحى کم آب و خشک و نيمه خشک که همکارى جمعى بهمنظور تهيه آب ضرورت پيدا مىکند، عامل آب در تمرکز مساکن روستائى بيشترين تأثير را دارد و مساکن روستائى بهصورت مجتمع پديدار مىشود. مثلاً وجود يک چشمه باعث مىشود که روستائيان خانههاى خود را در اطراف آن بهطور متمرکز احداث کنند. در مناطقى که از آب قنات استفاده مىشود، شکل سکونت اغلب متمرکز است. در بسيارى از مناطق ايران در دشتهاى مرکزى و خراسان خاصه در قسمت جنوبى آن مهمترين عاملى که در الگوى سکونت و شکل آن مؤثر است آب و قنات است، بدينترتيب که خانههاى ده در اطراف مظهر قنات بهصورت مجتمع بنا شده است. در اين مناطق طرز استفاده از قنات و شيوهٔ آبيارى حتى در شکل سکونت قشرهاى اجتماعى جامعه ده مؤثر است، چنانچه قشرهاى بالاى اجتماع در نزديکى مظهر قنات جاى گرفتهاند و قشرهاى کم درآمد، در محلهاى به نسبت دور از مظهر قنات سکونت گزيدهاند. در اين روستاها ميان قشرهاى مختلف اجتماعى دهنشين نوعى جدائى مکان به چشم مىخورد. در نقاطى که زراعت بهصورت ديم انجام مىگيرد، اغلب آب آشاميدنى سبب تمرکز مىشود و همين عامل در پارهاى نقاط موجب مىشود که اهالى زندگى نيمه يکجانشينى براى خود ترتيب دهند. کمآبى و فقدان آب خصوصاً با احداث چاههاى عميق و در نتيجه خشک شدن قناتها، در تعدادى از روستاها موجب شده است که ساکنان آن، دهکده را ترک کنند و در محل ديگرى سکونت اختيار نمايد.
|
|
عامل خاک نيز يکى ديگر از عواملى است که در تجمع خانههاى روستائيان مؤثر است. کمى خاک و محدود بودن اراضى زراعى خصوصاً در نواحى کوهستانى که عامل خاک اهميت حياتى دارد، سبب مىشود که روستائيان اغلب بهمنظور صرفهجوئى در زمين با هم بسيار نزديک مىشوند و واحدهاى مسکونى آنها به هم متصل باشند و اراضى زراعى در محل ديگرى به نسبت دور از محل مسکونى واقع است. در نقاطى که آب فراوان است و از لحاظ خاک هم محدوديتى وجود ندارد، خانههاى ده بيشتر بهصورت پراکنده، در کنار مزارع قرار دارند. شرايط اقليمى و آب و هوائى نيز ممکن است در پراکندگى خانهها مؤثر باشد، در برخى از روستاهاى جنوب ايران، طوفانهاى شديد و ويران کننده سبب شده است که خانههاى روستائيان به فاصلههائى دور از هم ساخته شود تا در ميان آنها فضاى خالى و باز براى جريان بادهاى شديد وجود داشته باشد. در اين قبيل روستاها مشاهده شده است، محلاتى که خانههاى آن به نسبت جمعتر هستند، بيشتر در اثر طوفان خسارت ديدهاند. وجود چشمههاى متعدد آب هم گاه موجب مىشود که خانههاى ده در چند نقطه برگرد چشمهها بهطور متمرکز قرار گيرد و در نتيجه محلههاى مشخصى جدا از هم را تشکيل دهد.
|
|
|
عامل ديگرى که در پيدايش روستاهاى نوع متمرکز مؤثر بوده است، دفاع و پايدارى در برابر نيروهاى مهاجم و گروههاى غارتگر بود که بهصورت صحرانشينان، ايلات و عشاير چادرنشين يا دستههائى از دشمنان به روستاها حمله مىکردند و زندگى مردم را به يغما مىبردند. بدينترتيب دهاتى که در معرض هجوم اقوام صحرانشين و يغماگر قرار گرفتهاند، به ضرورت امر دفاع، شکل متمرکز و مجتمع خود گرفتهاند. ساختن دهات قلعهاى نيز معلول همين ناامنىهاى اجتماعى بهشمار مىرود. 'در آن قسمت از نواحى که بر سر راههاى شهرستانهاى مهم واقع شده و در مسير کشورگشايان قرار گرفتهاند و بارها در آنها جنگ روى داده است، احتياطات معمولى ايجاب مىکرده است که روستاهاى واقع در دشت يا داراى حصار باشند و يا دستکم داراى ناحيهٔ مرکزى يا محوطهٔ محصورى که به هنگام ضرورت، مردم با چارپايان خود به آنجا پناه برند. مثلاً روستاهاى واقع در دشتهاى شمالى اصفهان مانند گز (جز) حصار دارد و راه ورود به ده از دروازههاى تنگ مىگذرد، همچنين قسمت مرکزى مورچهخورت عبارت است از قلعهاى که محل سکونت روستائيان و نگاهدارى احشام است (۱)'
|
|
(۱) . لمپون، ا. ک. س.. مالک و زراع در ايران. منوچهر اميري، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۳۹، صفحهٔ ۴۴ و ۴۵.
|
|
روستاهاى قلعهاى بيشتر در مناطق جلگهاى قرار دارند. در کوهستانها نياز به ديههاى محصور کمتر احساس مىشود، زيرا روستاها اغلب دور از اقوام مهاجم قرار دارند و يا اصولاً موقعيت ده به گونهاى است که امکان تجاوز و حمله به آن از طرف دشمن وجود ندارد. امروز بسيارى از روستاها ريخت قلعهاى خود را از دست دادهاند، زيرا از يکسو بر اثر افزايش جمعيت و پيدا شدن خانوادههاى نوظهور و احياناً ورود خانوادههاى مهاجر به ده و از طرف ديگر با از بين رفتن گروههاى مهاجم که در واقع عامل اساسى پيدايش دهات قلعهاى بهشمار مىروند و در نتيجه برقرارى امنيت، تعدادى از خانوادههاى روستائى با احداث بناهاى جديد، محل سکونت خود را از قلعه به بيرون انتقال دادهاند و بدينترتيب قلعه کارکرد و بهدنبال آن ريخت اصلى خود را به کلى از دست داده است.
|
|
شيوه قلعهسازى هر چند در اصل با عامل ناامنى ارتباط داشت، لکن ملاحظه مىشود که در دورههائى که امنيت در روستاها برقرار شده و ناامنىها به کلى از ميان رفته بود باز اين شيوهٔ معمارى منسوخ نشده و کم و بيش قلعهسازى در پارهاى نقاط ايران معمول بوده است و روستائيان مجاور قلعهٔ کهنه و قديمى قلعهاى نو بنا مىکردند، وجود آبادىهائى بهنام 'قلعه نو' در پارهاى از مناطق روستائى مؤيد اين نظر است. مىتوان گفت که ساختن ده به گونهٔ قلعه، هنگامى که قلعه کارکرد اصلى خود را از دست داده است، نوعى تأخير تغيير زمينههاى فرهنگى و ادامهٔ سبک معمارى سنتى و قديمى است که بهعلت عادت همچنان برجاى مانده است. بهعلاوه در مناطقى که بادهاى خشک و طوفانهاى شديد همراه با گرد و غبار سبب خرابى شود و خسارتهائى براى اهالى به بار آورد ممکن است قلعهسازى همچنان معمول باشد و روستائيان براى اينکه از خطر طوفانها در امان باشند خانههاى خود را درون قلعه و محصور به ديوارهاى بلند احداث کنند.
|
|
| عامل خويشاوندى و طايفهاى
|
|
پارهاى گروهها که در ميان آنها نظام خويشاوندى نيرومندى وجود دارد و يا اينکه از يک طايفه تشکيل شدهاند، به تجمع گرايش بيشترى دارند و روستاهاى متمرکز را بهوجود آوردهاند. سکونت اقوام ابتدائى در دهکدهها با روابط خويشاوندى، آداب و رسوم و فرهنگ مشترک آنها ارتباط مستقيم دارد. افراد هر 'کلان' که داراى يک 'توتم' بودند و از فرهنگ مشترک واحدى پيروى مىکردند، در يکجا بهصورت مجتمع گرد مىآمدند تا به راحتى بتوانند مراسم مذهبى، جشنها و آداب و رسوم مشترک خود را بهطور جمعى انجام دهند.
|
|
اهالى يک دهکده ممکن است از يک گروه خويشاوندى باشند که در اين صورت همه در يک مکان متمرکز هستند. در روستاهائى که جمعيتها از چند گروه خويشاوندى تشکيل شدهاند، معمولاً نوعى جدائى مکانى وجود دارد. در برخى از دهات ايلام بهعلت وجود طايفهها و گروههاى خويشاوندى متعدد، واحدهاى مسکونى روستائيان در چند مکان متمرکز است و هر طايفهاى در محل خاص سکونت دارد (۱). اين پديده همچنين در شکلگيرى پارهاى از شهرهاى ايران نقش دارد (۲). بدينترتيب که شهر از چندين محله جدا از هم که در هر کدام، طايفه يا گروه خويشاوندى معينى سکونت دارند و از خرده فرهنگ ويژهاى پيروى مىکنند تشکيل گرديده است.
|
|
(۱) . حسن لنگى دهکدهاى از بندرعباس که خانههاى متعلق به طايفههاى ده در ۸ محل با فاصلههاى نسبتاً زياد از هم پراکنده است. نمونهاى از اين روستاها است.
|
|
(۲) . شهر آمل برحسب اوضاع و احوال جغرافيائى ـ تاريخى آن از ۲۰ محله تشکيل مىشود که هر کدام بهنام طايفه ساکن در آن ناميده مىشود، امروز بر اثر مهاجرت روستائيان به شهر و سکونت در اطراف شهر تعداد محلههاى شهر بيشتر شده است.
|
|
|
نوع مالکيت نيز از عواملى است که در تجمع و پراکندگى مساکن روستاى مؤثر است. در نقاطى که سابقاً نظام بزرگ مالکى و ارباب ـ رعيتى حاکم بود، خانههاى ده بيشتر متمرکز و مجتمع است. برعکس در دهاتى که بهصورت خرده مالکى اداره مىشده و از نظر آبيارى نيز دشوارى وجود نداشته است، مساکن روستائيان اغلب بهطور پراکنده و در ميان مزارع، نخلستانها و باغها قرار دارد. پس از پيدا شدن مالکيتهاى کوچک فردى، در پارهاى از روستاها، گرايش زيادى در جهت پراکندگى و تفرق واحدهاى مسکونى مشاهده مىشود.
|
|
روستائيان براى اينکه بهتر بتوانند به زمين زراعى خود رسيدگى کنند و از محصول خود مراقبت و نگاهدارى نمايند، غالباً خانههاى خود را مجاور اراضى ملکى آنها بنا مىکنند و بدينترتيب با کم کردن فاصله ميان محل سکونت و مزرعه، تا حد زيادى در وقت صرفهجوئى مىشود. اما در مقابل ميان خانوادههاى روستائى فاصله ايجاد مىشود، به عبارت ديگر ميان فاصلهٔ انسان با انسان از يکسو و انسان با زمين از سوى ديگر در روستا رابطه معکوسى وجود دارد.
|
|
يعنى هر قدر فاصلهٔ ميان انسان و زمين کمتر شود، ميان انسان و انسان فاصله بيشتر مىشود و اين امر بىشبه در پيدايش و تشديد روحيهٔ تفرد و تضعيف روحيه جمعى تأثير دارد. در پارهاى از اين روستاها شکل سکونت موجود ترکيبى است از دو صورت متمرکز و پراکنده، خانههاى قديمى، غالباً بهصورت انبوه بر گرد يکديگر قرار دارند و خانههاى نوساخته تک تک با فاصلههاى کم و بيش زياد از هم، در کنار مزارع، باغها و نخلستانها و راههاى ارتباطى به چشم مىخورد و بهتدريج با احداث اين نوع خانهها شکل سکونت ده از حالت مجتمع و متمرکز به گونهٔ پراکنده و متفرق درخواهد آمد.
|