يکى ديگر از عوامل چند زنى در روستا نازائى زن است، اين پديده در گذشته بيشتر متداول بوده است. به اعتقاد عوام خوشبختى زن در گرو فرزندآورى است. زنانى که قدرت بارورى ندارند، پيش خود احساس خجلت و شرمندگى مىکنند و نزد شوهران خود آن ارزش بايسته را ندارند و در جامعه هم بهخاطر نازائى مورد سرزنش و تحقير قرار مىگيرند، بارورى يک ارزش اجتماعى است و جامعه براى دوام و بقاء خودبارورى را مىپذيرد.
فرزند دوستى و انگيزه داشتن فرزند در جامعه روستائى بسيار شديد است. به همين علت در بسيارى موارد، مردانى که داراى زن نازا هستند، براى اينکه صاحب فرزند شوند به ازدواج مجدد دست مىزنند، بهخاطر فرزند ممکن است، در خانواده طلاق واقع شود و زن و مرد از هم جدا شوند. زنان نازا براى فرزندآورى به تکاپو مىافتند و به اقدامات گوناگونى دست مىزنند تا شايد حامله شوند و براى شوهر خود فرزند بياورند و از ازدواج مجدد مرد خود جلوگيرى کنند. مشاهدات نشان مىدهد که در دهکده صلواتآباد سنندج در بالاى کوه معروف 'مولانا' آرامگاهى است بهنام 'سيدابراهيم' که زنان نازاى ده صلواتآباد و دهات اطراف براى بچهدار شدن به زيارت آن مىروند و نذر و نياز مىکنند تا بچهدار شوند.
در هوتک دهکدهاى از کرمان اگر زنى حامله نمىشد، چادر خود را به دکاندار ده مىداد و دکاندار در آن شيرينى مىريخت و زن آن را ميان مردم تقسيم مىکرد و آن وقت مىتوانست حامله شود. در واقع کوشش زنان بهمنظور حامله شدن با ارزش اجتماعى بارورى ارتباط دارد. اقدامات مشابه ديگرى هم از طرف زنان در مناطق مختلف روستائى بهمنظور بارور شدن انجام مىگيرد. توسل به درخت 'مراد' دخيل بستن براى باور شدن، گره زدن سبزه براى بختگشائى، نذر و نياز، سحر و جادو، همه و همه رشهاى بسيار کهن دارند که با وجود تطّورات اجتماعى و تأثيرات عميق اديان مختلف در جامعهٔ ايران در دورههاى مختلف تاريخى هنوز برجاى است.
در افسانههاى فولکوريک ما، پديدههائى چون سيب خوراندن بهمنظور باور شدن سيب يا انار زدن به زن يا دختر بهوسيله پسر، ترکه زدن به زن در شب تيرماه قديم (تيرماه سيزهشو) در مازندران ناشى از اعتقادات توده مردم است که از گذشتههاى دور بر جاى مانده و مبيّن وجود ارزش باورى در طول زمان است. اين اقدامات شايد از لحاظ روانى تا حدودى در افراد بهويژه در مورد زنانى که بارورى آنها به تأخير مىافتد و تصور نازا بودن را در آنها يا خويشاوندان آنها بهوجود مىآورد مؤثر باشد.
گاه اتفاق مىافتد زنانى که قدرت بارورى ندارند در انتخاب زن جديد براى شوهر خود پيشقدم مىشوند و يکى از خويشاوندان خود را به عقد او درمىآوردند. در پارهاى موارد ناتوانى مرد در بارور کردن زن موجب مىشود که مرد به ازدواج مجدد بپردازد و بار ديگر خود را بيازمايد، اين امر در مواردى بهطور پنهانى انجام مىگيرد، مرد ممکن است با دخترى از قشر اجتماعى پائينتر ازدواج کند وقتى معلوم شود عقيم است او را طلاق دهد.
چند زنى در جامعه روستائى با کاميابى جنسى نيز بىارتباط نيست. مردانى که امکانات مالى بيشتر داشته باشند بهخاطر لذتجوئى و کاميابى جنسى زن ديگرى مىگيرند يا زنان صيغهاى متعددى اختيار مىکنند. در اين قبيل موارد چند زنى در جامعه روستائى موجب کسب اعتبار اجتماعى مرد مىشده است. در جامعه روستائى گاه زنان بهعلت بارورى و فرزندآورى زياد و اشتغال به کارهاى طاقتفرسا زود فرسوده و پير مىشوند؛ در حالىکه مردان آنها همچنان از نيروى بدنى و توانائى جنسى برخوردار هستند؛ اين افراد تمايل شديدى به ازدواج مجدد دارند که گاه بدان اقدام مىکنند.
ارزش اجتماعى مرد در جامعه روستائى
ارزش اجتماعى مرد در جامعه روستائى: مسئله ديگر در مورد چند زنى مربوط به ارزش اجتماعى مرد و پسر در جامعه روستائى است (۱) گاهى اوقات نداشتن پسر موجب مىشود که مرد زن ديگرى بگيرد تا صاحب پسر شود. گاه زائيدن دختران متعدد در مردان اين تصور را بهوجود مىآورد که زن او اصلاً دخترزا مىباشد و نمىتواند براى او پسر به دنيا بياورد و او ناچار است بهخاطر داشتن پسر مجدداً ازدواج کند. مشاهده نشان مىدهد که يکى از مردان روستائى که صاحب چند دختر بود و آرزوى داشتن پسر را داشت تصميم گرفت زن ديگرى بگيرد تا براى او پسر بياورد، زن او در ماه هشتم حاملگى، هنگامى که مرد در مسافرت بود، سقط کرد، خويشاوندان زن نوزادان سقط شده را که پسر بود نگه داشتند تا وقتى مرد از مسافرت برگشت به او نشان دهند که زن او پسرزا هم هست و مىتواند پسر بياورد و بدينترتيب از ازدواج مجدد مرد جلوگيرى بهعمل آوردند.
(۱) . ارزش مرد (پسر) در جامعه روستائى در بسيارى از متلهائى که در خانوادهها براى ناز و نوازش فرزندان گفته مىشود، نمودار است مثلاً در اين متل:
پسر پسر قند و عسل
دختر دختر کُپ خاکستر
و يا در اين ضربالمثل مازندرانى:
پسر باشه لوه دسر باشه!
pesar bâs° e, Lave desar bâs° e!
پسر باشد، در ديگ باشد!
ارزش اجتماعى پسر مشاهده مىشود. عقيده بر اين است که نامگذارى مىتواند در پسرزائى تأثير داشته باشد. به همين جهت اگر زنى بهدنبال هم چند دختر بياورد نام دختر آخرى را 'قزبس' يا 'دختر بس' مىگذارند و تصور مىکنند که با اين نامگذارى فرزند بعدى پسر خواهد بود.
در سالهاى اخير چند زنى تا حد زيادى کاهش يافته است، بىشبهه عوامل متعددى در اين امر مؤثر بوده است که مىتواند از جمله آنها عامل اقتصادى، بالا رفتن سطح آگاهى اجتماعى و رشد شخصيت فردى، افزايش ميزان تحصيل و اشتغال زن در جامعه و بهطور کلى تغييرات اجتماعى در زمينه برابرى حقوق زن و مرد در جامعه است.