|
|
|
فرآيندهاى آموزشى از جمله توسط ادراکات و دريافتهائى هدايت مىشوند. اما چه نوع از اين ادراکات با اين همه 'اجتماعي' هستند؟ در پاسخ بايد گفت از يکطرف ما مىتوانيم از 'ادراکات شکل گرفتهاجتماعي' سخن گوئيم که در آن مراحل پذيرش بهوسيله افراد ديگر در فرآيندهاى بر هم کنشي، ايجاد و عرضه شوند؛ زيرا اين ادراکات بکرّات بهوسيله رسانهها در کلمات و سخنان و زبان تمرکز و تبلور مىيابند. از طرف ديگر استقرار فرآيندهاى ادراکى مورد بحث است و وقتى مىشود از 'ادراکات اجتماعي' جهت يافته صحبت کرد که مراحل پذيرش به سوى موضوعات اجتماعي، جهتگيرى شده باشند. در معناى دقيقتر و خاص در اين مورد از ادراک اشخاص نيز سخن گفته مىشود.
|
|
به منزله زمينه و شالوده عمومى نظرى ادراکات اجتماعى مىتوان 'نظريه فرضيههاى ادراک ـ Hypothesentheorie Der Wahrnehehmung' را بهکار گرفت (برونر و پوستمان ـBruner, Postman ـ در سال ۱۹۵۱). همچنان که ما در اصل دوم بديهى و موضوعه مربوط به موضوع آموزش پيچيده اشاره کرديم، افراد قضاياى اجتماعى را در روشنائى فرضيههاى خاص (از جمله نظريههاى روزمره، نظريههاى خام و ساده، نظريههاى مردم عامي) درک مىکنند و بهطور متناسب آنها را نيز تفسير مىنمايند. رفتار ادراکى بر اين اساس بهصورت مرحله آزمون فرضيه، ملاحظه مىشود. اين فرضيههاى خام که با آنها انسان روزمره ادراک و تفسير جهان زندگى خود را هدايت مىکند با احتمالات حقيقى و ذهنى گوناگونى مجهز مىشود (مثلاً با کلمات: شايد درست باشد، کاملاً درست است که ... و غيره). و اين ادراکات ـ منطبق با تصورات ما از امور ثابت و پايدار ـ در برابر اطلاعات سرشار از تناقض مورد دفاع قرار مىگيرند. اگر قدرت وحدت فرضيهها را به منزله متغيرات مستقل در نظر گيريم، در اينصورت برحسب نظر و عقيده برونر و پوستمان اين امور معتبر خواهد بود:
|
|
هر چه يک فرضيه شديدتر باشد:
|
- به همان نسبت سهم و مقدار لازم تأييد آن کمتر خواهد بود.
|
- به همان نسبت سهم ابطالپذيرى لازم آن بيشتر خواهد بود.
|
- بيشتر فرضيههاى رقيب بيرون رانده مىشوند.
|
|
برعکس اگر شدت فرضيهها را بهعنوان متغيرات وابسته در نظر گيريم در اينصورت برحسب عقيده برونر و پوستمان اين موارد صادق خواهند بود:
|
|
يک فرضيه شديدتر خواهد بود:
|
- اگر بيشتر مورد تأييد قرار گيرد.
|
- هر چه بيشتر سهم شراکتى من (Ich- Beteiligung) در اين فرضيه وجود داشته باشد.
|
- هر چه عده فرضيههاى روابط (يا فرضيه توسعه يافته و روى هم قرارگرفته ) بيشتر باشد.
|
|
نظريه فرضيه ويژه عبارت است از آنچه تحت عنوان 'نظريه انتساب ـ Attributionstheorie' از طرف هايدر در سال ۱۹۵۸ بنيانگذارى شد. موضوع اين نظريه عبارت است از فرايندهائى که براساس آنها افراد علل غائى و سببهاى رفتارى خود و ديگران را در مىيابند و به نتيجه مىرسند. مثالهائى براى اين نوع طرح پرسشها و مسائل از اين قرار هستند:
|
|
- آيا کارائى و فعاليت دانشآموز را بايد به نتيجه تلاش او يا به نتيجه استعداد او منسوب کرد؟
|
- من متن را نمىفهمم آيا من مقصر هستم يا نويسنده متن؟
|
- آيا متهم براى عمل ارتکابى بهطور کامل مسئول است؟
|
- آيا شريک زندگي، عاشقانه رفتار مىکند يا حسابگرانه؟
|
- چرا من بيکارم؟
|
- آيا ناکامى من تنها نتيجه تنبلى و تلاش نکردن است؟
|
|
تحقيق مبتنى بر انتساب گاهى خيلى گسترده و وسيع مطرح مىشود و ما از طريق برخى از احکام آنکه درباره حقيقت رابطه انتسابى علّى است، روشن مىشويم. همچنين نظريه خاص ديگر گمانهزنى و فرضيهسازى گسترش يافته است که آن را با عنوان 'نظريه شخصى ضمنى ـ Implizite Persönlichkeitstheorie' مشخص و معرفى مىکنند. موضوع اين نظريه اين مسئله است که با چه ميزان احتمال با وجود داشتن معيار مشخص M (مثلاً موى قرمز، طول عمر، مسئله جنسيت، تعلق قومي، وضعيت بدني) بهوجود داشتن معيارهاى ديگر نظيِر N، Oو ....X پىبرده مىشود؟ فىالمثل به اشخاص جذاب صفات مثبتى منسوب مىشود؛ به حضور عينى انسانى بيشتر صلاحيت و اعتبار منسوب مىگردد؛ به شخصى که باريک اندام و بلند قد جلوه مىکند، بيشتر کيفيات رهبرى نسبت داد و غيره.
|
|
آن نظريههائى که در اينجا به اختصار طراحى شده معمولاً در چارچوب روانشناسى اجتماعى هم مورد بحث قرار مىگيرد که براى عرصه تحقيقات معينى داراى اهميت بسيار زياد مىباشد، مخصوصاً براى مکتب بر هم کنشى (تعامل) نمادى (البته قسمتى از آن با اصطلاحات ديگر به طرح پرسشهاى شبيه آنچه گفته شد...) نيز مطرح مىشود و بهکار مىرود. ما در اين زمينه به فرآيندهاى متفاوت و گوناگون نشانهگذارى و برچسب زنى که از آنها با عنوان رهيافت برچسبزنى ( Iabeling Approach) بهويژه در چارچوب نظريه نقشها و در قلمرو رفتار انحرافى که از لحاظ موضوع طبقهبندى شدهاند، اشاره خواهيم کرد. خلاصه اين موضوع عبارت است از طرح سؤالاتى از اين قبيل: چه نتايجى بر طبقهبندى کردن يک انسان به منزله 'دزد' ، 'همجنسباز' ، بيکار و غيره مترتب است؟ آيا چنين برچنين برچسب زدن و نسبت دادن سبب محکم کردن امکانات تحرک و عمل مىشود؟ آيا اصلاً اين کار مرزبندى اجتماعى را تحکيم مىبخشد؟ براى پاسخگوئى به چنين پرسشهائى نشان داده مىشود که فهرست نتايج تحقيق روانشناسى اجتماعى را مىتوان در اينجا با موفقيت مورد استفاده قرار داد بهويژه اگر انسان به اين موضوع وقوف و شناخت داشته باشد و نه ـ آنچنان که اغلب رايج است ـ با مشتى مبادى پديدارشناختى بهکار بپردازند.
|
|
عرصه ديگر کاربرد نظريه فرضيهسازى و گمانهزنى تحقيق درباره 'قالبهاى ذهنى يا تصورات اجتماعى ـ Stereotype ' و نيز درباره پيشداورىهاى اجتماعى است. از 'سيستمهاى تصور قالبي' وقتى صبحت مىشود که (به نظر تاجفل ـ Tajfel، در سال ۱۹۶۳) براى فرآيندهاى ادراکى تنها ابعاد انگيزش خيلى خاص و محدود، مهم باشند. مثلاً در عينحال براى يک مجموعه به هم پيوستهاى از پديدهها (مثل انتظام دادن به يک حزب سياسي) طرح مقولهبندىهاى انتظامى معين و ابراز شده است (مثلاً حزب راستگرا يا حزب چپگرا)، در اينصورت جاى دادن و جايگيرى اين پديده با کمک طرح کلى از پيش تعيين شده، انجام مىگيرد. از آنجا که فرهنگ، اينگونه طراحىها و چهرهپردازىها را آماده مىکند، لذا گرايش بسيار شديدى وجود دارد که موضوعات بسيار پيچيده را به اين تريتب ساده کنند.
|
|
'پيشداورىهاى اجتماعي' بر همين منوال است. آنها شتابزده و با سرعت بهصورت برداشتها و ادراکات تعميميافته در مىآيند که فاقد پايه و اساس تجربى کافى هستند و اين امر ـ و همين امر در اينجا تعيين کننده است ـ در برابر تغييرات بسيار مقاومت مىکنند. اين نوع پيشداورىها بسيار گوناگون هستند؛ از جمله در اينجا مثالهاى زير قابل ذکر هستند:
|
|
- سرخ مويان، خطا کار هستند.
|
- در کمونهاى قبايل اوليه قبل از همه با عياشى جشن گرفته مىشود.
|
- سياهان کم هوشتر هستند.
|
- زنان براى موضوعات و کارهاى فنى اصلاً استعداد ندارند.
|
- در فعاليتهاى انسانهاى بالاتر از چهل سال نقصان حاصل مىشود.
|
- جوانان به دستهاى قوى نياز دارند.
|
- بيکاران فقط فرارکنندگان از کار هستند.
|
- ايتاليائىها دزد هستند.
|
|
قبل از همه مقاومت در برابر اينگونه پيشداورىهاى اجتماعى بهوسيله تثبيت فرضيهها ممکن و مقدور مىشود. اين فرضيهها، پيشداورىهائى هستند (مثلاً جهود جهودباقى مىماند) و به گرايش انسانى خصلت دوگانگى متضاد Dichotomisierung) و قطببندى کردن (Polarisierung ـ مثل تفکر و انديشه سياه ـ سفيدي) کمک مىکند. از لحاظ جامعهشناسى مهم است که پيشداورىها در داخل قلمروهاى بزرگ اجتماعى (طبقات اجتماعي، گروههاى شغلي، خرده فرهنگها) تجزيه شوند و اين امر مقايسه اجتماعى موجود را با ديگران ـ که به همين پيشداورىها گردن مىنهند ـ در جهت تأييد مداوم پيشداورىها بهکار مىاندازند. اين امر مىتواند تا حد نهادى کردن پيشداورىها، پيش رود (مثلاً تبعيض نژادي).
|