جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

به غم خویش چنان شیفته کردی بازم


به غم خویش چنان شیفته کردی بازم    کز خیال تو به خود نیز نمی‌پردازم
هر که از ناله‌ی شبگیر من آگاه شود    هیچ شک نیست که چون روز بداند رازم
گفته بودی: خبری ده، که ز هجرم چونی؟    آن چنانم که ببینی و ندانی بازم
عهد کردی که: نسوزی به غم خویش مرا    هیچ غم نیست، تو می‌سوز، که من میسازم
بعد ازین با رخ خوب تو نظر خواهم باخت    گو: همه شهر بدانند که: شاهد بازم
آن چنان بر دل من ناز تو خوش می‌آید    که حلالت نکنم گر نکشی از نازم
اگر از دام خودم نیز خلاصی بخشی    هم به خاک سر کوی تو بود پروازم
اوحدی گر نه چو پروانه بسوزد روزی    پیش روی تو چو شمعش به شبی بگذارم


همچنین مشاهده کنید