پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا
فرنولوژی اسپرزهایم و گال
از ميان اين محيط و شرايط بود که فرنولوژى توسط فرانس ژوزف گال (۱۷۵۸-۱۸۲۸) ظاهر شد. گال آناتوميستى بود که علاقهاى خاص به سر و مغز انسان داشت. هنگامى که دانشآموزى بيش نبود مشاهده کرد که رابطهاى بين بعضى از صفات روانى همکلاسان خود و شکل سر آنها وجود دارد و بهخصوص آنهائى که چشمان برآمده داشتند از حافظه خوبى نيز برخوردار بودند. اين باور، را او با خود به دوران بزرگسالى کشاند و آن را مورد بررسى دقيق قرار داد. اولين مشاهدات او با افرادى از جامعه بود که در زندان و يا بيمارستان روانى بهسر مىبردند. زيرا آنها بهعلت داشتن اين خصوصيات دچار چنين سرنوشتى شده بودند. براى مثال در مورد بررسى جيببرها گال به اين نتيجه رسيد که در جمجمهٔ آنها برآمدگى خاصى که اصولاً نشانهٔ ميل به گردآورى و بهدست آوردن است، بسيار بزرگ است. بعدها گال اين نوع بررسى را به دوستان خود و تعداد زياد از افرادى که وضع روانى آنها روشن بود تعميم داد. با وجودى که در سال ۱۸۰۲ به گال دستور دادند که از ادامهٔ سخنرانىهاى خود در اين زمينه خوددارى کند، معهذا تعداد زيادى از مردم جذب نظريات و تحقيقات او شدند. | |
يکى از پيروان او محققى بهنام اسپرزهايم (Spurzheim) بود که بهعنوان همکار او به سخرانى در آلمان پرداخت و سپس به اتفاق او در پاريس به سال ۱۸۰۷ سکنى گزيد. آنها به اين توافق رسيدند که نتايج تحقيقات خود را تحت نام هر دو انتشار دهند. ليکن به سال ۱۸۰۷، از يکديگر جدا شدند. گال جهت ادامه سخنرانىهاى خود در پاريس ماند، در حالىکه اسپرزهايم، سخنرانىهاى خود را در فرانسه، انگليس، و بالاخره آمريکا ادامه داد. | |
اولين رسالهٔ عمده در فرنولوژى را گال با همکارى اسپرزهايم بين سالهاى (۱۸۱۰-۱۸۱۹) تحت عنوان زير منتشر نمود: | |
| |
* آناتومى و فيزيولوژى سيستم اعصاب بهطور کلى و بهخصوص مخ، همراه با مشاهداتى در مورد بازشناسى اوضاع عقلى و اخلاقى انسان و حيوان براساس شکل جمجمههاى آنها. مترجم | |
در سالهاى (۱۸۲۲-۱۸۲۵) گال چاپ جديد و کاملاً تجديدنظر شدهاى را در اين زمينه تحت عنوان زير انتشار داد: | |
| |
کتاب Anatomie Et Physiologie Du System Nerveux... خيلى علمىتر و محافظهکارتر از آن است که بسيارى از منتقدين فرنولوژى امروزه تصور مىکنند. اولين مجلد آن به ضميمه اطلسى که در سال ۱۸۱۰ به چاپ رسيد اختصاص به Systéme Nerveax En Général داده شده و شامل مشاهدات دقيق اعصاب، نخاع شوکي، مخچه و حواس پنجگانه بود. موضوع سه مجلد آخرى مربوط است به: Physiologie De Cerveau En Particuilier که بيشتر وارد فرنولوژى شده، گو اينکه گال اين واژه را هيچگاه بهکار نبرد. حتى بعضى از منتقدين فيزيولوژيست، اعتبار او را در پيشبرد آناتومى سيستم اعصاب به رسميت مىشناسند. گفته مىشود هنگامى که گال و اسپرزهايم رسالهٔ خود را در مورد علم جديد به انستيتو فرانسه در سال ۱۸۰۲ تقديم کردند ناپلئون مانع از آن شد که کوويه (Cuvier) که سمت منشى دائمى در علوم فيزيکى و رئيس کميته ارزيابى بود، گزارش مثبتى درباره آن به انجمن بدهد. يکى از دلايل عمده اين کار بىميلى ناپلئون در به رسميت شناختن پيشرفتهاى خارجىها بود. بعدها به سال ۱۸۲۱ که مدتها از جنگ واترلو گذشته بود، گال براى احراز عضويت آکادمى علوم (جانشين انستيتو) پيشنهاد شد، ليکن فقط يک رأى مثبت آورد. | |
شخصيت و ساختار جديد فرنولوژى را اسپرزهايم (۱۷۷۶-۱۸۳۲) به آن بخشيده و همو بود که اين واژه را رايج نمود. گال بيشتر واژههاى سيماشناسى يا فيزيوگنومى (Physiognomy) و جمجمهشناسى (Craniology) را بهکار برد. اسپرزهايم بيشتر نقش يک مُبَلغ تا يک عالم را داشت. تأثير او بيشتر در اين زمينه بود که رابطه فرنولوژى را با صفات انسانهاى عادى و قابل احترام را مشخص کند تا با افرادى که در زندانها و دارالمجانين وجود داشتند. ظاهراً او بود که اهميت فرنولوژى را در رابطه با اجتماع شناخت و گال اين جنبه را از او آموخت. پس از جدائى او از گال، اسپرزهايم بسيارى از جزئيات اين نظريه را روشن کرده، توپوگرافى (Topography - نقشهکشى و طرحبردارى از بخشهاى مختلف بدن در اين زمينه از جمجمه. مترجم) کاملترى از جمجمه نمود، واژههاى جديدى ارائه داد و بالاخره مقالات و کتب متعددى نوشت که ضمن ارائه نظر خود به انتقادات مخالفان اين نظريه نيز پاسخگو باشد. او در شهر بوستن آمريکا درگذشت. | |
واضح است که سه فرضيه اساسى در فرنولوژى گال و اسپرزهايم بهشکل بالقوه مستتر است. اولاً براى اثبات نظريه الزامآور است که ساختار بخش بيرونى جمجمه رابطهٔ توازى شکلى با قسمت داخلى و بهخصوص مغز داشته باشد. گال معتقد بود که اين ارتباط وجود دارد زيرا که ترکيب مغز در اوان زندگى شکل مىگيرد و جمجمه مجبور است در جهت شکل يافتن، خود را با آن تطبيق دهد. عقيده او در اين زمينه صحيح بهنظر نمىرسد زيرا که ضخامت قسمتهاى جمجمه بسيار متغير و بىنظم و تصادفى است. | |
ثانياً جهت پذيرش اين ديدگاه لازم است باور کنيم که روان را مىتوان بهصورتى معنىدار و قانعکننده تجزيه و تحليل نمود و بخشها و وظايف مختلف را عملاً نشان داد. روانشناسى جديد هنوز نتوانسته است اين موقعيت را داشته باشد، ليکن گال براى اثبات نظر خود از نظريه قواى روانى مربوط به مکتب اسکاتلند استفاده نمود. گال از فهرستى که توماس ريد (Thomas Reid) و دوگلداستوارت (Dugold Stewart) تهيه ديده بودند، تجزيه روان را به سى و هفت قوه (Faculty) يا گرايش انجام داد. بالاخره در اين نظريه، فرضيه اصلى اين است که قوهها و قدرتهاى روان در بخشهاى مختلف مغز متمرکز شده و فزونى در هر قوه مرتبط با بزرگ شدن حجم مغز در آن نقطه است. برآمدگى مغز (و در آن قسمت از جمجمه که خود را با مغز تطبيق داده) نشاندهنده ازدياد قوه روانى در آن قسمت و کوچک شدن مغز نشانگر تقليل قدرت روانى است. | |
فعاليت فرنولوژيستها بهطور کلى متمرکز بر مسئله اصلى همبستگى (بين بيرون و درون مغز - مترجم) بود و بايد اذعان کرد که اگر اين همبستگى يافت مىشد، ما به واقعيت بسيار مهمى دست مىيافتيم. اگر بعدها نشان داده مىشد که وضع بيرونى جمجمه ارتباطى با مغز ندارد، بههر حال لازم مىشد که رابطه شکل جمجمه با ماهيت مغز بهگونهاى روشن گردد. وجود نوعى همبستگى بين اين دو، آزمون خوبى براى اثبات نظريه تحليل روان مىتوانست باشد. اين روشها براى اثبات فرضيه اصلى به نظريه انتروپومتريستهاى امروزى بسيار ناکافى و ابتدائى بهنظر مىرسد زيرا که اگر ما بخواهيم به نتيجهاى که گال رسيد دست يابيم بايد گروهى از افراد را بهنحوى تصادفى و 'غير انتخابي' برگزينيم و 'برآمدگىهاي' سر آنها را اندازهگيرى نمائيم و سپس خصوصيات روانى آنها را نيز مستقلاً و بدون اينکه از وضع برآمدگىهاى جمجمه آنها اطلاع داشته باشيم بسنجيم و در آخر همبستگى آمارى بين اين دو را محاسبه کنيم. گال مىتوانست از اين روش، حتى بدون در دست داشتن رياضى جديد، همبستگى و يا فاکتور آناليز (تحليل عوامل) استفاده کند، ليکن فيزيولوژى در يک قرن قبل هنوز در مرحلهاى بود که تعيين ارزش مشاهده و بررسى پديدهها به علاقهمندى محقق تا معيارهاى شناخته شده و تأييد شده علمى بستگى داشت. | |
همبستگىهائى که گال بهدست آورد و بعداً توسط اسپرزهايم اصلاح شد عبارت بودند از سى و هفت 'قوه' (Faculties) روان که به تعداد مساوى از 'اعضاء' (Organs) مغز مرتبط مىشدند که در صورت رشد مىتوانستند به بزرگ شدن جمجمه منجر گردند. براين اساس، جمجمه به سى و هفت قطعه همجوار تقسيم شد که بعضى بزرگ و برخى کوچک بودند. قدم بعدى ترسيم جدول رابطه اين قطعهها با قوههاى مغز بود. تحليل روان با تقسيمبندى قدرتها به عاطفى و عقلى آغاز گرديد که براى هريک نيز يک قسمت فرعى دوشاخهاى معين گرديد. يک دسته از قدرتهاى عاطفى شامل گرايشها از قبيل تخريبگرائي، مهرطلبى و کودکدوستي. تمام اينها در بخش پائينى عقب سر و در قسمت بالاى گوشها گرد آمده بودند. قدرتهاى ديگر عاطفى عبارت بودند از احساسات، احتياط، مهرورزى و اميد که در يک قست بالاى گرايشها، در پشت سر قرار دارد. قدرتهاى عقلانى همه در قسمت پيشانى قرار داشته و شامل قواى ادراکى مانند ادراک وزن، اندازه، رنگ، زمان و صدا مىشد. دو قدرت فکرى به نامهاى قياس و علتيابى در مرکز پيشانى وجود دارد. البته غير ممکن است که دلايلى براى اثبات اين ارتباطات بيابيم. مثلاً قسمتى که براى چسبندگى (که در گرايشها است) در اصل براساس رفتار دوستانه خانمى و همچنين براين اساس که مکان اين حالت در جائى است که وقتى دو نفر نزديک بههم مىنشينند سرهاى خود را بههم مىچسبانند (محل آن درست در قسمت پهلوى سر نزديک به وسط قرار گرفته). ليکن فرنولوژيستها از اين شواهد مشکوک قانونبندى نموده و ادعا کردند که چون اين وضع در تمام افراد يافت مىشود پس بايد اين نظريه را پذيرفت. توماس براون فيلسوف گفت که اين نظريه هيچگاه پذيرفته نخواهد شد، زيرا که هرکس قادر است به جمجمه نگاه کند. اسپرزهايم از اين گفته استفاده نمود و ادعا کرد که بههمين دليل بوده که اين نظريه اشاعه يافته است. | |
جدى بودن عقايد فرنولوژيستها و نيز خطراتى را که در روش و نتيجهگيرىهاى آنان وجود داشت مىتوان از شرح حالى که يکى از فرنولوژيستهاى زمان حاضر درباره گال نوشته، پى برد. اين نويسنده، شرح حال را با تشريح مفصلى از شخصيت و جمجمه گال در رابطه با يک دوجين قوههاى او خاتمه مىدهد. او مىنويسد: اعضاء مهرطلبي، کودکدوستي، چسبندگي، جنگطلبى و تخريب همه در گال رشد يافته بود. اسرارآميز بودن او نيز بعدها افزايش يافت ليکن او هرگز از آن سوءاستفاده نکرد. او به قدرتهاى عقلى خود آنقدر واقف بود که براى رسيدن به مقاصد خود دست به شيادى نزند. با شناخت سطحى که از گال پيدا کردهايم ممکن است به اين نتيجه برسيم که فرضاً برآمدگى جنگطلبى در او بوده است. ممکن است فرض کنيم که ميل به تخريب نيز در او وجود داشته ولى بايد درنظر گرفت که اساس اثبات اين گرايش وجود آن در 'دانشجوئى که ميل به آزار حيوانات در او آنقدر بود که بالاخره جراح شد بود. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست