|
شتاب بد است جز در کار خير |
|
|
نظير: تعجيل بد است ليک در کار خير نيکوست |
|
شتاب خوب نيست مگر به شوهر دادن دختر و دَفن ميّت و اطعام مهمان (از ترجمهٔ زهرالربيع) |
|
|
نظير: شتاب در سه کار حلال است: دفن کردن مرده، گشادن درِ خانه به روى مهمان و شوهر دادن دختر |
|
شتاب در سه کار حلال است: دفن کردن مرده گشادن در خانه به روى مهمان و شوهر دادن دختران
|
|
|
نظير: شتاب خوب نيست مگر به شوهر دادن دختر
و دفن ميّت و اطعام مهمان (از ترجمهٔ زهرالربيع) |
|
شتابزدگى کار شيطان است و بىصبرى از نادانى |
|
|
رک: شتاب کار شيطان است |
|
شتاب کار شيطان است |
|
|
نظير: |
|
|
شتاب و بدى کار اهريمن است (فردوسى) |
|
|
ـ شتابزدگى کار شيطان است و بىصبررى از باب نادانى (مرزباننامه) |
|
|
ـ به هر کار بهتر درنگ از شتاب (اسدى) |
|
|
ـ درنگ آورد راستىها پديد (فردوسى) |
|
|
ـ خدا دنيا را در يک روز خلق نکرده است |
|
|
ـ خدا دنيا را در شش روز خلق کرده است |
|
|
ـ لغزش به پيش دارد اشک از دويده رفتن (جامى) |
|
شتابکارى کار شيطان است (سَمَک عيّار) |
|
|
رک: شتاب کار شيطان است |
|
شتاب و بدى کار اهريمن است٭ |
|
|
رک: شتاب کار شيطان است |
|
|
|
٭................................ |
پشيمانيِ جان و رنج تن است (فردوسى) |
|
شتر ارزان است، خدا لعنت کند قلّاده را! ٭ |
|
|
نظير: |
|
|
بوق روى حمام است! |
|
|
ـ هاون روى خانه است |
|
|
ـ شتر يک دينار، گربه هفتصد دينار! |
|
|
|
٭يا: شتر ارزان است اگر قلّاده در گردن نمىداشت |
|
شتر از زانوى خودش بلند مىشود |
|
|
نظير: |
|
|
در به پاشنهٔ خود مىگردد |
|
|
ـ دست به زانوى خودت بگير و بلند شو |
|
|
ـ خوش آن چاهى که آب از خود برآرد |
|
شتر اگر مرده باشد پوستش بار خر است! |
|
|
نظير: |
|
|
شتر خوابيده از خر ايستاده بلندتر است |
|
|
ـ پوست شتر بار خر است |
|
شتر بار مىبرد و خار مىخورد ٭ |
|
|
|
٭سعدى گفته است: |
|
|
|
حاجى تو نيستى شتر است از براى آنک |
بيچاره بار مىبرد و خار مىخورد (گلستان، باب هفتم، حکايت ۱۱۲) |
|
شتر با ملاقه آب نمىخورد |
|
|
نظير: |
|
|
آب سر بالا نمىرود |
|
|
ـ از سوراخِ سوزن نمىتوان گذشت |
|
شتربان درود آنچه خر بنده کِشت٭ |
|
|
|
٭به آب زر اين نکته بايد نوشت |
.......................... (نظامى) |
|
شتر بر نردبان، کور به بازار، کچل به حمّام! |
|
|
رک: کور به بازار، کچل به حمّام |
|
شتر به شيشه کردهاند! |
|
|
رک: خر دجّال ظهور کرده است |
|
شترِ پير است، آواز کوس و دهل بسيار شنيده |
|
|
رک: شتر نقارهخانه است، از صداى طشتک و طبلک نترسد |
|
شتر پير شد و ادرار کردن ياد نگرفت! |
|
|
نظير: چهل سال است گدائى مىکند هنوز شب جمعه را نمىداند |
|
شتر تا نزديک کوه نشود حقارت خويش نداند (از شاهد صادق) |
|
|
نظير: منارهٔ بلند در دامنهٔ الوند پست نمايد |
|
شتر خفته، بلا دور! |
|
|
رک: فتنه در خواب است بيدارش مکن |
|
شترِ خوابيده از خر ايستاده بلندتر است |
|
|
رک: شتر اگر مرده هم باشد پوستش بار خر است |
|
شتر درِ خانهٔ صاحبش زانو مىزند |
|
|
نظير: سگ صاحبش را مىشناسد |
|
شتر در خواب بيند پنبهدانه (... گهى لُپ لُپ خورد گه دانه دانه) |
|
|
رک: آدم گرسنه نان سنگگ خواب مىبيند |
|
شتر در قطار مردم رنگين مىنمايد |
|
|
رک: مرغ همسايه غاز مىنمايد |
|
شتر ديدى؟ جاى پايش را هم نديدم! |
|
|
رک: شتر ديدى، نديدى! |
|
شتر ديدى، نديدى! |
|
|
نظير: شتر ديدى؟ جاى پايش را هم نديدم! |
|
|
ـ اوستاى پنبهزن ، هر چه ديدى دم مزن! |
|
|
ـ ديده را نديده بگير |
|
|
ـ هر چيز که ديدهاى تو ناديده بگير (مفتون همدانى) |
|
شتر را به علاقهبندى چهکار؟ |
|
|
نظير: شتر را به نعلبندى چهکار؟ |
|
|
ـ خرس را چه به آهنگرى؟ |
|
|
ـ خرس را چه به ارّهکشى؟ |
|
|
ـ بوزينه را به نجّارى چهکار؟ |
|
|
ـ کار بوزينه نيست نجّارى |
|
|
ـ از بوزينه درودگرى نيايد |
|
|
ـ لال را چه به اذان گفتن؟ |
|
|
ـ سگ و دستگاه بزّازى |
|
|
ـ دست و پاى شتر و علاقهبندى؟ |
|
شتر را به نعلبندى چهکار؟ |
|
|
رک: شتر را به علاقهبندى چهکار؟ |
|
شتر را گفتند: از کجا مىآئى؟ گفت: از حمّام. گفتند از پاشنهٔ پايت معلوم است! |
|
شتر را گم کرده عقب مهارش مىگردد! |
|
|
رک: خر را گم کرده پى افسارش مىگردد. |
|
شترِ زنبورک خانه است |
|
|
رک: يک گوشش در است، يک گوشش دروازه |
|
شترسوارى دولّا دولّا نمىشود |
|
|
نظير: |
|
|
شترسوارى و خمخم؟ |
|
|
ـ شترسوارى و دولاّ دولاّ؟ |
|
شترسوارى و خم خم؟ |
|
|
رک: شترسوارى دولاّ دولاّ نمىشود |
|
شترسوارى و دولاّ دولاّ؟٭ |
|
|
صورت ديگرى است از 'شترسوارى دولاّ دولاّ نمىشود' |
|
|
|
٭ تمثّل: |
|
|
|
با زهد و ورع شائبه کارى چه کنى |
با دامن تر شرع مدارى چه کنى |
|
|
|
يا اهل ريا باش و يا مرد خدا |
دولاّ دولاّ شترسوارى چه کنى(آصف ابراهيمى) |
|
شتر کجاش خوب است که لبش بد باشد! |
|
|
رک: عروس ما عيبى ندارد، کور است و کچل است و... |
|
شتر که افتاد جهازش بار قاطر است |
|
شتر که چهار دندان شود از آواز جَرَس نترسد |
|
|
رک: شتر نقّارهخانه است از صداى طشتک و طبلک رم نمىکند |
|
شتر که رفت آتش به بارش! (از جامعالتمثيل) |
|
شتر که علف٭ مىخواهد گردن دراز مىکند |
|
|
نظير: تا نگريد طفل کى نوشد لبن؟ |
|
|
|
٭يا: نواله |
|
شتر گم کردهاى اندر بيابان |
شتر جوئى کنى در قصر شاهان؟ |
|
شتر مرغ است، نه مىپرد نه بار مىبرد. |
|
|
نظير: به شترمرغ گفتند: بپرّ! گفت: من شترم. گفتند: بار ببر! گفت: من مرغم! |
|
شتر نقاره خانه است، از صداى طشتک و طلبک رم نمىکند |
|
|
نظير: |
|
|
شتر پير است، آواز کوس و دهل بسيار شنيده |
|
|
ـ قاطر قصاب خانه کارد خونى زياد ديده |
|
|
ـ شتر که چهار دندان شود از آواز جرس نترسد |
|
|
ـ چهل ساله به تجربه بوَد |
|
|
ـ بيدى نيست که از اين بادها بلرزد |
|
|
ـ کوس نادرى به گُردهاش خورده است |
|
شتر هر چه از خار بدش مىآيد گوشهٔ لبش سبز مىشود |
|
|
نظير: هر چه مار از پونه بدش مىآيد دم سوراخش سبز مىشود |
|
شتر هم بزرگ است |
|
|
رک: نه هر که به قامت مهتر به قيمت بهتر |
|
شتر يک بار در عمرش خنديد آن هم لبش پاره شد! |
|
|
مقا: 'يک روز که خنديد که سالى نگريست' و 'شادى بىغم در اين بازار نيست' |
|
شتر يک دينار، گربه هفتصد دينار! |
|
|
رک: شتر ارزان است، خدا لعنت کند قلّاده را |
|
شترى که بماند بِهْ از خرى که نماند |