|
|
ايرانيان ، در روزگار قبل از اسلام جزيرهٔ قشم را «بنوکاوان» ، «ابنکوان» ، «برخت» ، «ابرکافان» ، «ابرکاوان» و «لافت» مىگفتند؛ ولى به تدريج اين اسامى به فراموشى گراييد و نامهاى کشم و قشم متداول گشت. اين جزيره را به خاطر طول زياد آن جزيرهٔ «الطويله» نيز ناميدهاند.
در زمان شورش مغول و هرج و مرج ناشى از آن ، رئيس قبيلهٔ توران در جزيرهٔ قشم سکونت اختيار کرد و به آبادانى آن پرداخت و به تورانشاه ملقب شد.
پرتغالىها در سال ۱۵۰۷ ميلادى در جزيرهٔ قشم استحکامات نظامى مهمى ايجاد کردند ، و از ورود کشتىهاى جنگى ساير دولتها به اين جزيره جلوگيرى کردند. اين وضع تا زمان سلطنت شاهعباس صفوى ادامه داشت.
در سال ۱۶۴۵ ، هلندىها قواى نظامى مهمى در خليجفارس گرد آوردند و به بهانهٔ اين که ايران قرارهاى عهدنامهٔ تجارى خود با آن کشور را رعايت نکرده است ، حصار و قلعهٔ قشم را تصاحب کردند و نيروهاى نظامى خود را در آنجا اسکان دادند؛ ولى به علت گرماى شديد هوا ، بسيارى از نيروهاى هلندى تلف شده ، و عاقبت هلندىها مجبور به تخليهٔ جزيره قشم شدند.
در بين سالهاى ۱۷۲۰-۱۷۱۸ ميلادى اوضاع خليج فارس رو به وخامت نهاد. حاکم عمان تعدادى از جزاير واقع در نزديک سواحل ايران ، از جمله قشم را تصرف کرد؛ ولى چندين فروند کشتى جنگى انگليسى مهاجمان عمانى را مغلوب کردند.
پس از مرگ نادرشاه در سال ۱۷۴۷ ميلادى ، نفوذ ايران بر خليجفارس ضعيفتر شد و طايف عرب جواسم توانستند دامنهٔ تجاوزات خود را گسترش داده و حوزهٔ متصرفات خويش را تا نزديکى سواحل ايران برسانند و در سال ۱۷۶۰ ، جزيرهٔ قشم را که تا آن زمان در تصرف يک طايفهٔ مشخص بود ، تسخير نمايند.
|
|
در سال ۱۷۶۳ ، کريمخان زند نفوذ و اقتدار خود را در جنوب ايران مجدداً مستقر ساخت.
در سال ۱۸۸۲ ميلادى ، حکومت انگليسى بمبئى تصميم گرفت که مرکزى جهت توقف نيروى دريايى انگليس در خليجفارس ايجاد کند. براى اين منظور چندين نقطه در خليج فارس مورد بررسى قرار گرفت و بالاخره باسعيدو ، واقع در جزيرهٔ قشم براى اين منظور انتخاب شد.
در اين ايام دولت انگليس قواى خود را در محل باسعيدو استقرار داد. چندى بعد ، آنها نيز به دليل بدى آب و هوا و نبودن امکانات زندگى مجبور به ترک باسعيدو شدند. تأسيسات انگليسىها در بند باسعيدو هنوز هم باقى مانده است.
در سال ۱۹۰۹ ميلادى ، انگليسىها مجدداً در بندر باسعيدو ، انبارهايى براى سوخت کشتىها ايجاد کردند که در جنگ جهانى دوم مورد استفاده قرار گرفت. پس از پايان جنگ جهانى دوم ، به فعاليت انگليسىها در اين بندر خاتمه داده شد.
بعد از پيروزى انقلاب اسلامى ، قشم اهميت بيشترى پيدا کرد ، تا اين که پس از پايان جنگ تحميلى ، در سال ۱۳۶۸ شمسى به عنوان دومين بندر آزاد ايران شناخته شد و به دنبال آن در سال ۱۳۶۹ ، اين عنوان به تصويب هيأت دولت رسيد. در همين سال فعاليت گمرکى اين بندر که يکى از فعالترين مناطق تجارى و صنعتى در خليجفارس و درياى عمان است ، آغاز شد. بدينترتيب با فعال شدن اين بندر ، فعاليتهاى تجارى ايران با ساير کشورهاى همسايه و منطقه گسترش بيشترى يافت. علاوه بر آن ، پروژههاى احداث فرودگاه بينالمللى قشم و بندرگاه آن ، با ظرفيت پذيرش کشتىهاى ۶۰ هزار تنى و نيز طرح اتصال زمينى جزيرهٔ قشم به بندرعباس آغاز شد.
|
|
|
تاريخ ميناب با تاريخ شهر هرمز باستانى درآميخته است. در حال حاضر خرابههاى اين شهر در نزديکى شهر ميناب قرار دارد و در واقع اين شهر جاى آن را گرفته است.
در سال ۳۲۶ قبل از ميلاد ، اسکندر مقدونى درياسالار خود - نئارخوس (نئارک) - را از طريق مصب سند رهسپار خليج فارس کرد. وى پس از عبور از سواحل مکران به دهانهٔ رودخانهٔ «آدميس» در نزديکى شهر هرمز رسيد و مورد استقبال اهالى شهر قرار گرفت و چندين روز در اين شهر اقامت کرد.
عدهاى از مورخان ، بنيانگذارى شهر هرمز کهنه را به اردشير بابکان (پاپکان) ساسانى منسوب مىدانند؛ در صورتى که چندين قرن پيش از آن سپاه اسکندر در اين شهر اقامت داشته است.
در حدود سال ۱۰۰۰ ميلادى يکى از شيوخ عمان به نام محمد براى تصرف خليجفارس و سواحل آن هجوم آورد و از نارضايتى اهالى هرمز نسبت به حاکم وقت استفاده کرد و بندر هرموز را تصرف کرد. پس از او ، پسر وى به نام سليمان و سپس فرزندان او حکومت شهر هرمز را به دست گرفتند.
|
|
در سال ۱۳۰۰ ميلادى ، جمعى از سواران مغول (نوادگان اميرتيمور گورکاني) به اين شهر حمله کردند و خرابى بسيار به بار آوردند. در نتيجه امير هرمز همراه با مردم شهر ، بندر هرمز را ترک کرده و به جزيرهٔ هرمز کنونى مهاجرت نمودند و بدين ترتيب حکومت خشکى هرمز به جزيرهٔ جرون منتقل شد.
در سالهاى ۱۸۰۴-۱۷۹۳ ميلادى سلطان عمان - سلطان ابن احمد - با حمايت انگليسىها ، حاکميت خود را در گواتر به ناصرخان - حاکم آن ناحيه - تحميل کرد و نفوذ خود را در سواحل مکران گسترش داد و بدينسان سواحل درياى عمان نيز به دست وى افتاد. وى در رويارويى با ايران احتياط مىکرد؛ اما سعى کرد تا ادارهٔ بندرعباس و ميناب را نيز به دست آورد. در اين ايام ، آقامحمدخان قاجار به دليل درگيرىهاى داخلى فرصت نکرده بود تا قدرت خود را در جنوب کشور تحکيم نمايد. بدين لحاظ جزاير قشم و هرمز تحت کنترل حکومت عمان قرار داشت. در سال ۱۸۵۲ با توافق دولت ايران و عمان عهدنامهاى تنظيم شد که طى آن ، اراضى سواحل و جزيرههاى ايران و شهر ميناب مجدداً به مالکيت ايران درآمد.
ميناب امروزى که تاريخ آن با قدمت تاريخى هرمز قديمى درآميخته است ، شهرى آباد و پررونق است. اين شهر يکى از نواحى مستعد کشاورزى استان هرمزگان نيز هست و محصولات جاليزى ، مرکبات و خرماى آن بسيار معروف مىباشد.
|