|
در بحث از مکانیابی و بازشناسی غالباً مفهوم توجه را بهطور ضمنی در نظر داشتهایم. برای آگاهی از اینکه هواپیما در حال حرکت است یا نه، باید بهخط مسیر آن توجه کرد؛ برای بازشناسی شیء، قبل از هر چیز باید توجه ما بر آن تمرکز یابد؛ و برای اینکه بدانید چیز سیاهرنگ در آشپزخانهٔ دوستتان دم دارد یا نه، باید به قسمت معینی از آن چیز توجه کنید.
|
|
توجه مستلزم انتخاب است. بیشتر اوقات، ما با سیل عظیمی از محرکها روبهرو میشویم که نمیتوانیم همهٔ آنها را بازشناسی کنیم. همین الآن که سرگرم مطالعه هستید چند لحظه دست از خواندن بردارید، چشمان خود را ببندید و به محرکهای متعددی که بهشما میرسند، دقت کنید - مثلاً به تنگی کفش پای چپتان، به صداهائی که میشنوید، و به بوهائی که در هوا است. تا چند لحظه پیش، شما از این محرکها آگاه نبودید، زیرا آنها را برای بازشناسی انتخاب نکرده بودید. این فرآیند گزینش را توجه انتخابی (selective attention) مینامند.
|
|
|
نگاه کردن و گوش دادن انتخابی
|
|
|
|
ما عملاً بهچه نحو توجه خود را به چیزهای موردنظرمان معطوف میکنیم؟ سادهترین راه، معطوف کردن فیزیکی گیرندههای حسی بهسمت آن چیزها است. مثلاً در بینائی بهمعنای حرکتدادن چشمها است تا اینکه تصویر شیء موردنظر بر حساسترین ناحیهٔ شبکیه بیافتد.
|
|
|
|
|
در تحقیقات مربوط به توجه دیداری، غالباً آزمودنی در حین تماشای تصویر یا صحنه، مورد مشاهده قرار میگیرد. اگر در این موقع به چشمان آزمودنی نگاه کنیم معلوم میشود که بیحرکت نیستند بلکه وارسی (scanning) میکنند. وارسی نیز مثل خواندن، حرکت یکنواخت و پیوستهای نیست، بلکه رشته تثبیتهای متوالی است. برای ثبت این حرکتهای چشم فنون مختلفی وجود دارد. سادهترین آنها، پایش (monitor) چشم با دوربین تلویزیونی است، به این نحو که آنچه چشم بر آن دوخته شده بر قرنیهٔ چشم منعکس میشود و از طریق دوربینی که روی چشم متمرکز شده بر صفحهٔ تلویزیون ظاهر میگردد. از روی این تصویر منعکسشده بر چشم، آزمایشگر میتواند نقطهای از صحنه را که بر چشم برآن دوخته شده مشخص کند.
|
|
حرکات چشم بههنگام وارسی، به این خاطر است که بخشهای مختلف تصویر برروی لکهٔ زرد بیافتد بهطوریکه همهٔ جزئیات آن دیده شود. (همانطور که گفته شد، لکهٔ زرد بهترین وضوح دید را دارد.) جاهائی که چشمها بر آنها تثبیت میشوند تصادفی نیستند، بلکه نقاطی هستند که اطلاعات فراوانی از تصویر بهدست میدهند و محل استقرار ویژگیهای مهم هستند. مثلاً در وارسی تصویر چهره، بسیاری از تثبیتها در ناحیهٔ چشم و بینی و دهان صورت میگیرد (شکل حرکات چشم در جریان نگاه کردن به تصویر).
|
|
بدون حرکت چشم نیز میتوان بهطرز انتخابی به چیزی توجه کرد. در آزمایشها برای اثبات این مطلب از آزمودنی میخواهند مراقب پدیدارشدن تصویر شیء باشد. در هر کوشش آزمودنی به صفحهٔ سفیدی خیره میشود. سپس نشانهای را برای یک لحظه میبیند و پس از آن شیء ارائه میشود. فاصلهٔ میان نشانه و ارائه شیء کوتاهتر از آن است که آزمودنی بتواند چشمانش را حرکت دهد، با این وجود، بعدها در محل حضور نشانه، آن شیء را سریعتر از هر محل دیگر تشخیص میدهد. به احتمال زیاد توجه آزمودنی معطوف محلی است که با نشانه مشخص شده بود، اگرچه نمیتواند چشمانش را در جهت آن حرکت دهد (پوزنر - Posner در ۱۹۸۰).
|
|
|
در شنوائی، نزدیکترین پدیده به حرکات چشم، حرکت سر است بهنحوی که گوشها در جهت منبع صدا قرار گیرند. اما کارآئی این مکانیسم توجه، در بسیاری از موقعیتها محدود است. مثلاً مهمانی شلوغی را درنظر بگیرید: صداهای بسیاری بهگوش میرسد و منبع آنها چندان دور از هم نیست که جهتگیری گوش امکان دهد مکالمهای را انتخاب و دنبال کنیم. اما با استفاده از شیوههای صرفاً ذهنی میتوانیم توجه خود را بهصورتی انتخابی بر پیام موردنظر متمرکز کنیم. بعضی از نشانههائی که برای این منظور بهکار میبریم عبارتند از جهت صدا، حرکت لبها و ویژگیهای صدای گوینده (یعنی زیروبمی - pitch صدا، و سرعت و آهنگ - intonation آن). حتی در غیاب هریک از این نشانهها، میتوانیم (البته بهسختی) یکی از دو پیام را با توجه بهمعنی آنها انتخاب و پیگیری کنیم.
|
|
پژوهش دربارهٔ پدیدهای موسوم به 'مهمانی شلوغ' حاکی از آن است که ما پیامهائی را که به آنها توجه نمیکنیم، بسیار کم بهخاطر میسپاریم. شیوهٔ متداول در این پژوهشها این است که روی هر گوش آزمودنی گوش مجزائی میگذارند، از هر گوشی پیامی متفاوت پخش میکنند و از آزمودنی میخواهند هر پیامی را که شنیده بازگو کند (۱). پس از چند دقیقه، پیامها قطع میشود و از آزمودنی دربارهٔ مطالب پیام تکرارنشده سؤال میکنند. آزمودنی معمولاً چیز زیادی از پیام بهیاد ندارد و اظهاراتش معمولاً محدود به ویژگیهای فیزیکی صدا میشود - مثلاً صدا بلند بود یا آهسته، مردانه بود یا زنانه، و جز اینها. او معمولاً از محتوای پیام چیزی نمیداند (موری - Moray در ۱۹۶۹).
|
|
(۱) . در زبان انگلیسی، اصطلاح فنی برای این نوع تکرار پیام، واژهٔ shadowing است و مراد از آن تکرار لفظی یکی از دو پیام شنیداری است تا آزمودنی نتواند معنی پیام دوم را که به گوش دیگر او میرسد، دریابد. میتوان واژهٔ 'مبهمساز' را بهعنوان معادل بهکار برد، اما مناسب بهنظر نرسید (ویراستار).
|
|
این واقعیت، یعنی ناچیز بودن اطلاعات ما دربارهٔ پیامهائی که توجهی به آنها نکردهایم، در آغاز پژوهشگران را به این فکر انداخت که آزمودنی به این قبیل محرکها بهکلی بیتوجه میمانده است (برودبنت - Broadbent در ۱۹۵۸). اما امروزه شواهد بسیاری نشان میدهند که دستگاه ادراکی ما محرکهای توجه نشده را نیز (هم در بینائی و هم در شنوائی) تاحدی پردازش میکند، هرچند که هرگز به هوشیاری نرسند. شاهدی بر پردازش محرکهای توجه نشده این است که در مکالمهای که به آن توجه نداریم، وقتی نام ما را حتی به آرامی به زبان آورند آن را میشنویم، حال آنکه اگر همهٔ پیام توجه نشده در مراحل اولیهٔ عملکرد دستگاه ادراکی محو میشد، نام خودمان را نیز نمیشنیدیم. ازینرو فقدان توجه، مانع دریافت همهٔ پیام نمیشود، بلکه دریافت آن را تضعیف (attenuate) میکند، درست مانند پیچ تنظیم صدا که صدا را کم میکند ولی سبب خاموش شدن دستگاه نمیشود (تریسمن، ۱۹۶۹).
|