روندهاى کوچ و سکونت ايلات و عشاير ايران امرى است بسيار پيچيده و تاکنون در اين زمينه مطالعه عميق و همه جانبهاى صورت نگرفته است.جامعه عشايرى ايران در طول حيات خود از لحاظ تحرکات مکانى و اسکان دستخوش تغيير و دگرگونى زيادى قرار گرفتهاند. بارها بر اثر شرايط جغرافيائى و عوامل مختلف اقتصادي، اجتماعى و سياسى از حالت کوچنشينى محض به نيمه کوچنشينى و سرانجام به يکجانشينى تطور يافتهاند و يا اينکه پس از اسکان مجدداً به کوچنشينى روى آوردهاند و يا اينکه نيمه کوچنشينشده و به زندگى ييلاقى و قشلاقى پرداختهاند. مطالعات پراکنده حاکى از آن است که طايفههاى نيمهکوچنشين يا اسکانيافتهاى که در دهکدهها، مجاور دهقانان سکونت دارند، بسيارى از ويژگىهاى فرهنگ حيات ايلى را درخود حفظ کردهاند و فرهنگ آنها با فرهنگ جامعه روستائى تفاوت دارد و گاهى هم در تضاد است.
|
|
|
|
|
| چادرنشينى محض يا تحرک مکانى کامل
|
|
در اين شکل تحرک مکاني، خانوادهها و مالهاى يک طايفه بخشى از سال را در ييلاق (سردسير) و بخش ديگر را در قشلاق (گرمسير) در واحدهاى سکونتى بهنام (بهون) (بهون = سياهچادر)بهسر مىبرند.
|
|
در گذشته بسيارى از طايفههاى کهگيلويه و بوير احمدى بدينگونه زندگى مىکردند. اما بعدها بر اساس سياست اسکان اجبارى عشاير و مقررات مربوط به آنکه که به هر ۹ خانواده اجازه برپا داشتن يک 'بهون' را بهعنوان 'بهون چوپان' دادهاند از تحرک آنها جلوگيرى بهعمل آمد و آنان را ملزم کردند که براى کوچ جو از عبور دريافت کنند. اندک اندک زندگى عشايرى دستخوش تغييرات شديدى قرار گرفت و طوايف زيادى بر اثر اين دشوارىها دست از کوچ برداشتند و با احداث زاغهها و خانههاى کپرى و خشت و گلى ساکن شدند. بعد از شهريور ۱۳۲۰ که ايلات و عشاير مجدداً 'بهون' ها را برافراشتند، زاغهها و خانههاى خشت و گلى همچنان برجاى ماند و زمينه را براى پيدائى دهکدههاى پايدار عشايرنشين فراهم کرد. امروز هم گروهى از عشاير بهگونه نيمه کوچنشينى (ييلاق و قشلاقي) زندگى مىکنند. اينان در هر دو منطقه گرمسير و سردسير زراعت مىکنند و زاغهنشينى هم منسوخ نشده و متداول است (۱).
|
|
(۱) . (مشاهدات نشان داده است که در آبادىهاى مجاور شرکت کشت و صنعت دشت مغان، عشاير دامداريلسون (شاهسون) براى محافظت دامها از سرما و گرما آنها را در محلهاى زيرزمينى که اصطلاحاً زاغه ناميده مىشود نگاهدارى مىکنند).
|
|
|
زندگى چادرنشينى - دهنشينى رايجترين شيوه زندگى عشاير کهگيلويه و بويراحمدى است خانوادهەاى ايلى در دهکدهاى سکونت مىکنند، چند ماه از سال را در آن بهسر مىبرند، بقيه ماههاى سال را به کوهستانهاى دور و نزديک کوچ مىکنند و در 'بهون' بهسر مىبرند.
|
|
|
|
| کوچ دستهجمعى به ييلاق و قشلاق
|
|
همه طايفههائى که در يک ده ساکن هستند بههنگام بهار به ييلاق کوچ مىکند و در واحدهاى مسکونى 'بهون' که برپا مىدارند بهسر مىبرند. پس از ۵ الى ۶ ماه مجدداً به قشلاق باز مىگردند. در ميان بويراحمدىهان اينگونه جابهجائى بيشتر از ايلات ديگر متداول است اغلب طايفههاى بويراحمدى که زمستانها در حوالى دهدشت (گرمسير) بهسر مىبرند، در بهار راهى مناطق کوهستانى سردسير مىشوند. اين نوع کوچ در پارهاى ديگر از مناطق عشايرى ايران نيز متداول است. در روستاهاى 'آلوت' و 'يارمردان' و روستاهاى ديگر منطقه 'بانه' کردستان به اقتضاءِ شرايط زندگى گلهداري، کمبود مراتع و چراگاهها و گرماى شديد هوا، اهالى بهطور دستهجمعى به نقاط مرتفع کوهستانى که آب و هواى خنک و مراتع وسيعى دارد کوچ مىکنند و بهطور پراکنده در ميان مراتع و در واحدهاى کوهستانى بهنام 'کُخ' که نسبت بههم تا ۱۰ کيلومتر فاصله دارد بهسر مىبرند و پائيز بههنگامىکه هوا سرد مىشود مجدداً بهطور دستهجمعى با انجام تشريفات خاصى به روستاها باز مىگردند.(علىاکبر نيکخلق مقدمهاى بر جامعهشناسى روستائى ايران پژوهشکده علوم ارتباطى و توسعه ايران، ۱۳۵۹ ص ۳۶).
|
|
در ميان عشاير کهگيلويه طايفههائى که هم در ييلاق و هم در قشلاق داراى مراتع هستند بدينگونه زندگى ييلاق - قشلاقى دارند. در پارهاى موارد حتى طايفههائى که در ده اسکان دارند کمتر در آن سکونت مىگزينند اغلب پس از بازگشت از کوهستان، مدتى کوتاه حدود سه الى چهار هفته در خانههاى مسکونى خود در ده مىمانند و پس از آن در اطراف آبادى بهطور پراکنده در چادرها بهسر مىبرند.
|
|
| کوچ قسمتى از اهالى ده به ييلاق يا قشلاق
|
|
در بسيارى از آبادىها، برخى از خانوادههاى ايلى بهعلت دارا بودن معيشت مبتنى بر دام ييلاق - قشلاق مىکنند و گروهى ديگر در ييلاق و قشلاق مىمانند.
|
|
آنهائى که در يکجا مىمانند، يا اصلاً فاقد مشغله دامدارى هستند يا اينکه فقط در يکجا زمين و مرتع دارند. در نتيجه فقط مىتوانند از يک نوع مرتع براى تغذيه دام بهرهبردارى کنند. در چنين صورتى اين خانوادهها مجبور هستند مدتى از سال دامها را بهطور دستى تغذيه نمايند که علوفه آن را يا از مزارع خود درو ذخيره مىکنند. يا آن را خريدارى مىنمايند.
|
|
گاه ممکن است اهالى يک ده گرمسيري، بههنگام گرما به مناطق مختلفى کوچ کنند. بدينترتيب اينان زمستانها را درکنار هم در آبادى گرمسيرى بهسر مىبرند و تابستانها بهطور مجزاء از هم در آبادىهاى کوهستانى مختلفى مىگذرانند.
|
|
|
در برخى از آبادىهاى قشلاقى پارهاى از خانوادههاى عشايرى که تعداد دام آنها محدود است و بهعلت عدم امکان اقتصادى قادر نيستند از مراتع وسيع و دوردست بهرهبرداى نمايند، در همان اطراف آبادى با فاصلههاى چندکيلومترى محل سکونت به دامنه کوهها کوچ مىکنند. مثلاً در بسيارى از خانوادههاى طوايف 'بويراحمدى گرمسيري' و تعدادى از طايفههاى 'طيبى گرمسيري' و تعداد کمى از ايل 'چرامي' به چند کيلومترى محل سکونت طايفه کوچ مىکنند و نيمى از سال را در آن منطقه مىگذرانند. پديده کوچ بدينگونه تا حد زيادى روشنگر وجود قشربندى در جامعه عشايرى است. زيرا عشاير قشر بالاى جامعه که امکانات اقتصادى بيشترى دارند، صاحب مراتع وسيعتر و گلههاى بزرگترى هستند که مىتوانند از آن بهرهبردارى نمايند در حالىکه براى قشر پائين جامعه اين امکانات يا وجود ندارد يا اينکه بسيار محدود است. بنابراين مىتوان گفت که نيروى تحرک مکانى به امکانات اقتصادى بستگى دارد.
|
|
|
دهنشينى محض به صورتىکه مردم ساکن ده تمام سال را بدون هيچگونه تحرکى در ده بگذرانند بسيار نادر است. اين امر حتى در ميان ايلاتى نظير 'باوي' و بويراحمدى گرمسيرى و طبيعى گرمسيرى که دگرگونىهاى عميق در شيوع معيشت آنها پديد آمده است. و روستانشينى در ميان آنها رواچ بسيار دارد، بهندرت اتفاق مىافتد که همه اهالى در ده باقى بمانند و حتى به اطراف کوچ نکنند. اين پديدار اجتماعى که در پارهاى نقاط ديگر نيز وجود دارد تا حدودى مبين تغيير زمينههاى فرهنگى است.
|
|
|
|
| پراکندهنشينى طايفهها در مراتع
|
|
خانوادههاى عشايرى معمولاً به منظور استفاده از مراتع، از مرکز اصلى سکونتى خود بهطور دستهجمعى حرکت مىکنند. پس از رسيدن به مقصد، در ميان چراگاههاى وسيعى پراکنده مىشوند و در فاصلههاى کم دور از هم در پناه تپهاى چادرها را بر مىافرازند، از مراتع آن براى تغذيه دام و از زمينهاى مزروعى براى توليدات زراعى استفاده مىکنند. پراکندگى واحدهاى سکونتى موقت که تعداد آن از ۱ تا ۱۵ 'بهون' در نوسان است، حدود يک کيلومتر و گاه بيشتر با هم فاصله دارند. در کوچهاى دوردست که مراتع وسعت بيشترى دارند فاصله ميان واحدهاى مسکونى بيشتر است برعکس در کوچهائى که نزديک مراکز اصلى سکونت است، اغلب فاصله واحدهاى مسکونى کمتر است.
|
|
|
بررسى ريختشناسى روستاهاى عشايرى نشان مىدهد که در بسيارى از دهکدهها واحدهاى مسکونى در محلههاى مختلف با فاصلههاى کم و بيش از هم بنا شدهاند. بهنظر مىرسد که اين پديده از يکسو با عامل آب و از سوى ديگر به عامل خويشاوندى وابسته است. ايلات و عشاير در موقع کوچ بهصورت واحدهاى اجتماعى کوچکى که عمدتاً با هم روابط خويشاوندى و شناخته شدهاى دارند کوچ مىکنند. مثلاً خانوادههاى متعلق به يک 'مال' و گاه يک طايفه که اعضاءِ آن با هم نسبت خويشاوندى دارند کوچ را به راه مىاندازند و در بين راه و يا در ميان چراگاهها کنار هم چادر مىزنند. اين پديده اجتماعى بر سيماى دهکدههاى عشايرى که از واحدهاى مسکونى پايدارى تشکيل گرديده اثر گذاشته است. اين شکل سکونت نهتنها در بسيارى از دهات بلکه در پارهاى از شهرها هم وجود دارد. بدينترتيب که اهالى ده يا شهر از تعدادى طايفه تشکيل شدهاند که در محلههاى متعددى با فاصلههاى کم و بيش دور از هم سکونت دارند (۱). فيروزآباد که در دامنه چندکوه و تپه در ۲۴ کيلومترى ياسوج قرار گرفته از چهار محله دور از هم تشکيل شده است. همچنين دهکدههاى لرينى و لومار Lumar , Larini در ايلام نيز داراى ۳ تا ۴ محله مجزاء از هم مىباشند که در هرکدام از اين محله يک شبکه خويشاوندى ساکن است.
|
|
(۱) . شهر آمل از طايفههاى متعددى تشکيل شده است که در محلههاى مجزاء از هم سکونت دارند.
|
|
کمبود آب نيز در اين پراکندهنشينى بىتأثير نيست، زيرا خانوادههاى متعلق به يک مال، طايفه يا بهطور کلى گروهى از خانوادهها بهمنظور سکونت دائمى خود اغلب واحدهاى مسکونى ثابت خود را در پيرامون يک چشمه يا يک منبع آب آشاميدنى احداث مىکنند، در اين پديدهها عامل طبيعى در شکل سکونت نقش مؤثرى دارد.
|
|
| جمعنشينى در مراکز سکونت خوانين
|
|
سابقاً در تمام مراکز خاننشين، قلعهخان بر روى تپههاى کوچک بنا شده بود در يک سوى آن خانههائى چند پيوسته بههم وجود داشت، اين شکل سکونت در 'باشت' مرکز خاننشين با وى و نيز در قلعه دختر و قلعه کلات مرکزى دو بخش از ايل دشمن زيادى بهچشم مىخورد.
|
|
بهنظر مىرسد که پديد جمعنشينى از يکسو با امر دفاع از سوى ديگر با نيازمندىهاى ادارى و شخصى خان مربوط مىباشد. ساکنين مراکز خاننشين عمدتاً از عملهها و خدمههاى منزل خوانين بودهاند که در پاى قلعه سکونت داشتند و يا از عمده تفنگچيان تشکيل مىشدند که امور دفاعى و نگهبانى قلعهخان را برعهده داشتهاند. (گزارشى بررسى مقدماتى و طرح مطالعه آينده در ايلات کهگيلويه ص ۷۱ و ۸۰).
|