علوم شرعى منقسم مىشود به علوم مربوط به قرآن مانند علم قراءت قرآن و علم تفسير قرآن و فروع آنها؛ علوم مربوط به حديث و فروع آن؛ علم فقه و فروع آن؛ علم کلام.
|
|
|
|
علم قرائت قرآن از صور نظم کلامالله از حيث وجوه اختلافات متواتره بحث مىکند و مراد از آن تحصيل ملکهٔ ضبط اختلافات و فايدهٔ آن صيانت کلامالله از تحريف و تغيير است. اختلافاتى که در قرائت قرآن وجود دارد ناشى از اختلاف روايات صحابه است در بعض الفاظ و کيفيات حروف و اداء آنها که عيناً از آنان به 'تابعين' و از تابعين به ديگر قراء قرآن انتقال يافت، تا سرانجام در قرن دوم هجرى قرائت هفت تن از قاريان بهنام 'قراءالسبعه' از ميان آنها بر ديگران پيشى جست و مقبول همهٔ مسلمين افتاد(۱) و سپس تا اواخر همان قرن و اوايل قرن سوم سه قرائت ديگر هم بر آنها افزوده شد و صلوة با آن قرائنها نيز جائز دانسته شد (۲) . بعدها تا قرن چهارم هجرى برخى از قراء که داراى قرائتهاى شاذ بودند پيدا شدند که شيوهٔ بعضى از آنها نيز در ميان مسلمين رواج يافت (۳) و اختلاف قرائت مجموعاً بر چهارده روايت قرار گرفت. علم قرائت قرآن داراى فروعى است مانند علم مخارج حروف و الفاظ، علم رسمالکتابة فىالمصاحف، علم آداب کتابةالمصحف و غيره.
|
|
(۱) . اين قاريان هفتگانه عبارتند از: ۱. نافعبن عبدالرحمن م ۱۶۹ هـ. ۲. عبدالله بن کثير م ۱۲۰ هـ. ۳. ابوعمروبن العلاء م ۱۵۴ هـ.۴. عبدالله بن عامر م ۱۱۸ هـ. ۵. ابن ابىالنجود م ۱۲۹ هـ. ۶. حمزة بن حبيب م ۱۵۴ يا ۱۵۸ هـ. ۷. على بنحمزة الکسائى م ۱۸۹ هـ.
|
|
(۲) . و اينان عبارتند از: ۱. يعقوب بناسحق الحضرمى م ۲۰۵ هـ. ۲. يزيد بن قعقاع مخزومى م ۱۳۲ هـ. و ۳) خلفبن هشام البزاز م ۲۲۹ هـ.
|
|
(۳) . از ميان آنان ابن شنبوذ بغدادى (م ۳۲۸ هـ.) و يعقوبالعطار (م ۳۵۴ هـ.) معروفتر هستند.
|
|
|
علم تفسير قرآن درباره حقيقت معانى آيات قرآن به مقتضاء قواعد لغوى و صرفى و نحوى و بلاغي، اسباب نزول آيات و ترتيب نزول و توضيح اشارات و مجملات و تميز دادن ناسخ از منسوخ و محکم از متشابه و شرح قصص و حکايات قرآن و نظاير اين معانى بحث مىکند، غرض از آن معرفت معانى و حقايق قرآنى و فايدهٔ آن حصول قدرت در استنباط احکام شرعى بر وجه صحيح، و موضوع آن کلامالله است.
|
|
در آغاز کار اسلام براى عرب اشکال مهمى در فهم قرآن وجود نداشت ولى با نشر آن و رواج در ميان ملل غير عرب البته از جهات مختلف لغوى و صرفى و نحوى و غيره حاجت به توضيح و تفسير قرآن بهميان آمد. در بدايت حال براى توضيح و تفسير قرآن منحصراً از اخبار و روايات صحابه و تابعين استفاده مىشد ولى بهتدريج علم تفسير توسعه و تکامل يافت و عناصر ادبى و تاريخى و توجيهات مختلف فقهى و نظاير اين مطالب هم در اين امر متداول گرديد و بعد از ظهور فرقههاى مختلف از متفکرين اسلامى مانند متکلمين و حکما و عرفا بنابر سليقهٔ هر دسته از آنها توضيح آيات قرآنى از مرحلهٔ تفسير بهمرحلهٔ تأويل وارد شد و درنتيجه تفسير انواع مختلفى پيدا کرد مانند تفسير عامه، تفسير خاصه، تفسير به شيوهٔ حکما، تفسير به سليقهٔ عرفا و جز آنها.
|
|
تاريخ تفسير قرآن بسيار قديم است و کهنترين تفسير موجود منسوب است به ابن عباس (حبرالامة عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب م ۶۸ هـ.) که مسلماً مجموعهٔ رواياتى است از او در شرح و توضيح معانى قرآن: ولى تا پايان قرن سوم و آغاز قرن چهارم هجرى مهمترين تفسير قرآن و جامعترين آنها 'جامعالبيان' معروف به 'تفسير کبير' تأليف گرانبهاى محمدبن جرير طبرى (م ۳۱۰ هـ.) است که در ميان مسلمين هم از آغاز انتشار مقبوليت بسيار يافت و بههمين سبب هنوز چندگاهى از تأليف آن ناگذشته به فرمان پادشاه سامانى منصوربن نوح به پارسى ترجمه شد و آن ترجمه مشهور است و به طبع رسيده است.
|
|
|
علم حديث متوجه به جمع و تدوين و روايات اقوال و سنتها و احوال پيغامبر اسلام است که طبعاً در شناخت احکام و وظايف شرعى و تعيين سرمشقهاى کردار و گفتار و انديشهٔ مسلمانان اهميت بسيار و مرتبهٔ اعلى دارد.اين علم خود به دو علم 'روايةالحديث' و 'درايةالحديث' منشعب مىشود و هر دو داراى فروع متعدد هستند.در آغاز کار مسلمين تنها به حفظ و نقل احاديث بسنده مىکردند، ليکن بهتدريج توجه به ضبط آنها در ميان آمد خاصه از دورهاى که جعل احاديث و آميختن حديثهاى دروغين به حديثهاى راستين معمول شد و ازين راه بيم مشکلاتى براى اسلام مىرفت.
|
|
بههمين سبب از اواسط قرن دوم هجرى به بعد عدهاى از کبار محدثين شروع به تدوين احاديث کردند که اکنون از ميان قديمىترين آنها 'موطأ' مالکبنانس (م ۱۷۹هـ.) در دست است. اما مهمترين تأليفات در علم حديث از اواسط قرن سوم هجرى بهبعد بهوسيلهٔ علماء بزرگ ايرانى پديد آمد مانند جامعالصحيح از امام محمدبن اسمعيل بخارى (م ۲۵۶ هـ.) و کتاب صحيح از ابوالحسن مسلمبن حجاج نيشابورى (م ۲۶۱هـ.) و کتاب سنن ابن ماجهٔ قزوينى (م ۲۷۳هـ.) و کتاب سنن از ابىداود (م ۲۷۵ هـ.) و کتاب سنن از الترمذى (م ۲۷۹ هـ.) و کتاب سنالنسائى (م ۳۰۳ هـ.) . از ميان بزرگان مذهب تشيع نيز محدثانى در اين عهد بودهاند ليکن چنانکه مىدانيم مهمترين کتب يعنى ارکان اربعهٔ شيعه در اخبار و احاديث اماميه در قرن چهارم تأليف شد.
|
|
|
علم فقه از فروع عملى احکام شرع بحث مىکند و مقصود از آن تحصيل ملکهٔ اقتدار بر اجراء اعمال شرعى است. مبناى اين علم بر استنباط احکام است از کتاب و سنت و به سبب همين استنباط محل اجتهادها است و نتيجهٔ اجتهاد اختلاف فقها و ايجاد دستههاى جديد است در ميان مسلمين که چندتن از بزرگترين فقهاى اوليهٔ اهل سنت و جماعت در سه قرن اول از نواحى مختلف ايران قديم برخاستهاند مثل ابوحنيفه نعمان بن ثابت مؤسس فرقهٔ حنفيه و ابوسليمان داود اصفهانى مؤسس فرقه داوديه و محمدبن جرير طبرى مؤسس فرقهٔ طبريه.
|
|
بر روىهم بايد دانست که سه قرن اول هجرى از همهٔ قرون و ادوار ديگر اسلامى بيشتر مستعد ظهور مذاهب مختلف فقهى و دورهٔ اجتهاد و صدور آراء گوناگون نسبت به کيفيت استخراج احکام فقهى از کتاب و سنت يا رأى و قياس بوده و بههمين نسبت هم کتب بسيار درين سه قرن نوشته شده است و هريک از صاحبان مذاهب و شاگردان و پيروان آنان تأليفات گرانبها پديد آوردهاند که بعض از آنها هنوز هم در دست است.
|
|
بر اثر اين توجه و عنايت شديد فروع احکام اسلامى به تمامى در همين سه قرن تدوين شد چنانکه دورههاى بعد را مىتوان دورهٔ ادامهٔ مذاهب مهم فقهى سه قرن اول و حتى دورهٔ انتخاب دستهاى از مذاهب و ترک مذاهب ديگر دانست.
|
|
از ميان فروع علم فقه از همه مهمتر يکى علم اصولالفقه (ناظر بر طريقهٔ استنباط احکام فرعيه از ادلهٔ اجماليه) و ديگر علم خلاف (ناظر بر کيفيت ايراد حجتهاى شرعى و دفع شبهات با ايراد براهيم قطعي) و ديگر علم جدل (ناظر بر تحصيل اصول و شرايط و کيفيات مناظر در ادلّه و احکام فقهي) است و در اين علوم، به سبب آنکه جنبهٔ استدلال و اثبات دارند، اطلاع از بعض مقدمات حکمت خاصه علم منطق لازم است و بههمين سبب عدهاى از متشرّعين با اشتغال به آنها مخالفت داشتند. در تمام اين علوم و در خود علم فقه از قرن چهارم بهبعد عدهٔ کثيرى از دانشمندان ايرانى صاحب تأليفات مشهور هستند که در تمام تمدن اسلامى مرجع علماء و طلبهٔ فن بوده و هست.
|
|
|
علم کلام متضمن بيان دلايل و حجتهاى عقلى در باب عقايد ايمانى و رد بر مبتدعه و اهل کفر و ضلالت است. علم کلام مخلوق بحثها و مناقشاتى است که از اواخر قرن اول ميان مسلمانان دربارهٔ مسائل اعتقادى اسلام از قبيل توحيد و تجسيم و تشبيه و جبر و اختيار و حدود ايمان و کفر و امثال اين مسائل درگرفت و چون طرفداران هر يک ازين مباحث يا مخالفان آنها محتاج دلايلى براى اثبات عقايد خود يا ردّ آنها بودند، و هر استدلالى طبعاً نتيجهٔ بحثهاى عقلانى است، از اين راه براى هر دسته اصول و مباحثى فراهم آمد که 'علمالکلام' از آنها تشکيل شد.علم کلام در ميان مسلمانان بهعللى چند آغاز شده و توسعه يافته است. از جملهٔ آن علتها است: ۱. دفاع از مبانى اعتقادى اسلام در مقابل مخالفان شريعت؛ ۲. جستجو و پيگيرى عقلاء اسلام براى درک و توجيه و تعليل مبانى اعتقادى خود و مناقشاتى که طبعاً از اين راه در ميان آنان رخ مىداد؛ ۳. اختلافات بزرگ مسلمين بر سر مسائل مختلف که منجر به تشکيل فرقههاى گوناگون شد و هر فرقه را به نوعى در راه درک اصول دين در برابر فرقههاى ديگر قرار داد؛ ۴. نفوذ شيوههاى کلامى اديان ديگرى که در حوزهٔ حکومت اسلام شايع بود مانند عقايد مانويان، مسيحيان، زرتشتيان، صبيّان (صابئين) و امثال آنان.
|
|
بزرگترين فرقه از فرقههاى اسلامى که بهکار تحقيق در مسائل کلامى پرداخته و با استفاده از مبانى حکمت، در تدوين مباحث علم کلام و پىريزى واقعى آن توفيق يافته، فرقهٔ معتزله است که بنيانگذاران واقعى آن يعنى واصل بن عطا و عمرو بن عبيد که هر دو از موالى بودهاند، در نيمهٔ اول قرن دوم هجرى کار خود را آغاز کردند و به زودى پيروان بسيار از نويسندگان و عقلا براى مذهب آنان فراهم شد که در قرن سوم و چهارم نفوذ فکرى شديدى در تمدن اسلامى حاصل کردند و بيشتر مشاهير و پيشروان آن از ميان ايرانيان برخاستند.
|