|
از نظر لاتانه و دارلى (۱۹۷۰، ۱۹۹۲)، تصميمگيرى براى کمکرساندن به ديگران، بر فرآيندهاى پيچيدهٔ شناخت اجتماعى و تصميمگيرى استوار است. بهنظر آنها، انسان در مقابل موقعيتى که مىتواند موجب رفتار کمکرسانى شود، خودبهخود واکنش نشان نمىدهد. اگر فردى در موقعيتى قرار گيرد که به کمک شما نياز داشته باشد، تصميمگيرى براى کمک کردن يا کمک نکردن، در پنج مرحله انجام خواهد گرفت (شکل زير):
|
|
۱. درک موقعيت
|
|
۲. تفسير موقعيت
|
|
۳. بر عهده گرفتن مسؤوليت
|
|
۴. پيدا کردن راه کمکرسانى
|
|
۵. تصميمگيرى براى کمکرسانى.
|
|
|
|
|
|
تصميمگيرى براى کمکرسانى
|
|
منظور اين است که، به محض پيدا کردن راه کمکرساني، آيا بايد وارد عمل شد؟ الزاماً خير. ابتدا بايد براى کمکرسانى تصميم گرفت، در اين تصميمگيري، ارزيابى خطرات و دستآوردهاى اين دخالت، بهاى سنگينى خواهد داشت. تنها زمانى رفتار کمکرسانى انتخاب مىشود که منافع مورد انتظار از خطرات احتمالى بيشتر باشد. مثلاً، بهطور ارادى به نامهرسان عيدى مىدهيم و بدين وسيله از زحمات او قدردانى مىکنيم (اين عيدى پول زيادى نيست، اما نامهرسان لبخند مىزند و ما احساس رضايت مىکنيم)، اما وقتى موتور سوار کيف پول يک زن را مىزند، در وارد عمل شدن ترديد مىکنيم (احتمال دارد که موتور سوار به ما حمله کند، يا پيش خود بگوئيم که کيف پول يک پيرزن مگر چقدر پول دارد که خودمان را درگير کنيم،...).
|
|
هزينههاى کمکرسانى بهصورتهاى مختلف خودنمائى مىکند:
|
|
کمکرسانى مىتواند هزينههاى پولى و زمانى داشته باشد، همچنين مىتواند سلامت را به خطر بيندارد، به تلاش بدنى نياز داشته باشد و... دستآوردهاى آن نيز متنوع است:
|
|
کمکرسانى مىتواند عزتنفس را بالا ببرد، نظر ديگران را نسبت به ما بهتر کند، احساس گناه را کاهش دهد يا از بين ببرد، نفع مادى داشته باشد و ... البته تصميمگيرى براى عدم کمکرسانى نيز سود و ضررهائى دارد که به هنگام تصميمگيرى براى کمکرسانى ارزيابى مىشود.
|
|
الگوى تصميمگيرى دارلى و لاتانه خيلى جالب است، مخصوصاً اينکه هر يک از مراحل آن را تحقيقات آزمايشگاهى يا ميدانى تائيد مىکند. با اين همه، برخى متخصصان معتقدند که اين الگو در همهٔ موقعيتها کاربرد ندارد. بهعنوان مثال، افرادى را در نظر بگيريد که براى نجات ديگران، همانطور که نمونه آورديم، جان خود را از دست مىدهند. به احتمال خيلى زياد آنها زمان سبک و سنگين کردن تصميمگيرى خود را نداشتهاند، بدون ترديد عمل آنها بيشتر تکانشى بوده است نه عقلانى (منظور ما عمل آن سرباز و سمير است).
|
|
|
پس از آنکه موقيعت را اضطرارى تفسير کرديد و تصميم گرفتيد که مسؤوليت کمکرسانى را بر عهده بگيريد، زمان آن مىرسد که تصميم بگيريد چه کار کنيد. آيا مىتوانيد به قربانى کمک کنيد؟ آيا مستقيماً به کمک او مىرويد يا بهطور غير مستقيم و با کمک خواستن از ديگران؟ تصميمگيرى شما به عوامل زيادى وابسته خواهد شد، از جمله ارزيابى از صلاحيت خاص خودتان. مثلاً، اگر در مورد کمکهاى اوليه دوره ديده باشيد، مىتوانيد اولين اقدامات مراقبتى رت به عمل آوريد. در حالت عکس، تنها کارى که مىتوانيد انجام دهيد اين است که به پليس تلفن بزنيد يا اجازه بدهيد فرد ديگرى به جاى شما وارد عمل شود.
|
|
|
فرض کنيد درکنار دريا، روى ماسههاى نرم دراز کشيدهايد و با لذت تمام به موجهاى آب نگاه مىکنيد. شخص بغل دستى شما که خيلى جزئى با او سلام و عليک و احوالپرسى کردهايد، بلند مىشود و خود را به آب مىزند و کفش، حوله و چيزهائى که به همراه دارد روى ماسهها جاى مىگذارد. چند لحظه بعد، فردى از کنار شما رد مىشود و کفشهاى او را بر مىدارد، چه کار کنيد؟ اعتراض مىکنيد يا همچنان روى ماسهها به آرامى دراز مىکشيد؟ اگر مثل آزمودنىهاى موريارتى (Moriarty (۱۹۷۵، که در چنين شرايطى قرار گرفته بودند، عمل کنيد، در ۸۲ درصد موارد هيچ کارى انجام نخواهيد داد. چرا؟ احتمالاً به اين علت که خود را مسؤول وسايل فرد بغل دستى نمىدانيد! حال فرض کنيد که همان شخص، پيش از رفتن به آب، از شما خواهش کند که مراقب وسايل او باشيد. در اين حالت، ۹۶ درصد آزمودنىها با دزد درگير مىشوند. بنابراين، مىتوانيم بگوئيم، براى دخالت در موقعيتى که شخصى به کمک ما نياز دارد، لازم است که خود را مسؤول احساس کنيم. اهميت احساس مسؤوليت در مورد کيتى جنوويز نيز، که قبلاً از او صحبت کرديم، ديده شده است. بهنظر لاتانه و دارلي، ناظران صحنه دخالت نکردهاند، زيرا احساس نمىکردند که شخصاً بايد به کمک زن جوان بروند.
|
|
|
تفسير موقعيت بهصورت کمکخواهى
|
|
به اين موقعيت فکر نکنيد:
|
|
خيلى راحت در خانه نشستهايد. ناگهان صداى زنى را مىشنويد که مىگويد:
|
|
'راحتم بگذار، مزاحمم نشو!'
|
|
چه کار مىکنيد؟ آيا دعواى عاشقانه است يا مرد مزاحمى بر سر راه او است؟ در مورد اول نمىتوانيد دخالت کنيد، در مورد ديگر، آن زن به کمک شما نياز دارد. بنابراين، بايد، در مورد اينکه آن زن به کمک شما نياز دارد يا خير، تصميم بگيريد. دومين مرحلهٔ تصميمگيرى براى کمکرساني، تفسير موقعيت است. در اکثر موارد، اين تفسير تحميل مىشود. مثلاً، اگر بچهٔ همسايه، که مشغول بازى در کوچه است، ناگهان از ناحيهٔ چشم آسيب ببيند، آيا دو ساعت مىايستد و از خود مىپرسيد که او به کمک شما نياز دارد يا خير؟ همينطور است به هنگام زمينلرزه يا سيل، که مردم فرصت را از دست نمىدهند و براى تصميمگيرى دربارهٔ کمکرساندن يا خير، معطل نمىشوند. آنها وقت و پول خود را با رغبت تمام در اختيار آسيبديدگان مىگذارند.
|
|
|
براى آنکه بتوانيم به شخصى کمک کنيم، ابتدا بايد بدانيم که چيزى اتفاق مىافتد. بنابراين، اولين مرحلهٔ شناختى که ما را در جهت رفتار کمکرسانى هدايت مىکند، درک موقعيت است. فرض کنيد پاى پيرزنى در جلو خانهٔ شما پيچ مىخورد، او بر زمين مىافتد و پاى او مىشکند. مسلماً، اگر صداى کمکخواهى او را نشنويد، نمىتوانيد به او کمک کنيد و حتى بقيهٔ کسانى هم که بخواهند کمک کنند در وضعيت شما قرار خواهند گرفت.
|