شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

جان خراباتی و عمر بهار


جان خراباتی و عمر بهار    هین که بشد عمر چنین هوشیار
جان و جهان جان مرا دست گیر    چشم جهان حرف مرا گوش دار
صورت دل آمد و پیشم نشست    بسته سر و خسته و بیماروار
دست مرا بر سر خود می‌نهاد    کای به غم دوست مرا دست یار
درد سرم نیست ز صفرا و تب    از می عشقست سرم پرخمار
این همه شیوه‌ست مرادش توی    ای شکرت کرده دلم را شکار
جان من از ناله چو طنبور شد    حال دلم بشنو از آواز تار


همچنین مشاهده کنید