در ميان شکلهاى مختلف نفوذ اجتماعي، بدون ترديد، همرنگى بيشتر از بقيه مطالعه شده است. مشخص است که وقتى فرد در مقابل فشار اکثريت تسليم مىشود، خيلى کم احتمال دارد که در جهت مخالف گام بردارد، يعنى گروه اقليت بتواند اطمينانهاى اکثريت را زير سؤال ببرد و ديدگاههاى خود را تحميل کند. اما، موقعيتهاى زيادى پيش مىآيد که مىتوان اين پديده را در زمينههاى هنر و سياست، مشاهده کرد. مثلاً امپرسيونيستها (Impressionists - ذهنگرايان) پيش از آنکه پيامآور تحول بزرگ در نقاشى باشند، اقليت کوچکى بودند که مورد تمسخر و انتقاد مردم قرار مىگرفتند. همچنين بيتلها (Beatles - گروه خوانندگان مشهور)، با نفى مدها و استانداردهاى موسيقى عصر خود خود را به مردم قبولاندند. فمينيسم، به دنبال ابتکار چند زن، متحول شد و گسترش يافت. در خيلى از کشورها نيز ديده مىشود که گاهى گروه اقليت قدرت را بهدست مىگيرد.
|
|
روانشناس فرانسوي، سرژ مسکوويچى (Serge Moscovici)، مطالعه در اين زمينه را پايهگذارى کرده است. از زمان اولين تحقيق او (۱۹۶۹) دربارهٔ اين موضوع، نوآوري، که بهصورت نفوذ اقليت بر اکثريت تعريف مىشود، پديدهاى به حساب مىآيد که ارزش مطالعه شدن را دارد.
|
|
|
|
شرايطى که نوآورى را مساعد مىکند
|
|
گروه اقليت، براى آنکه مؤثر واقع شود، بايد در قضاوتهاى خود انسجام داشته باشد. اين مسئله اغلب در سياست مطرح مىشود. رهبران احزاب سياسى اقليت، که از نظر مردم در حال پيشرفت هستند، اغلب سعى مىکنند مواضع خود را گسترش دهند تا رأى بهدست آورند. با اين کار، احتمال دارد که آنها اعتبار خود را، نه تنها در پيش طرفداران خود بلکه در پيش مردم عادى نيز، از دست بدهند. بنابراين، وقتى سياستمدار سعى مىکند با همهٔ تمايلات سياسى سازگار شود، يعنى همه را راضى کند مورد انتقاد قرار مىگيرد. البته برخى سياستمداران هميشه مسير مشخصى طى مىکنند و اين کار آنها را از دادن نويدهاى زياد باز مىدارد. با اين همه، گروه اقليت نبايد خيلى يک دنده و انعطافناپذير جلوه کند. ماگنى (Mugny -۱۹۸۲) يادآور مىشود که در عين ثابت و منطقى بودن تمايل دارد، شيوههاى بيان عقيده و موضع خود را تغيير دهد.
|
|
گروه اقليت وقتى هنجارهاى فرهنگى و جريانهاى غالب اجتماعى را تقويت مىکند و در مجموع زمانى که در جريان کلى زمان خود قرار مىگيرد، نفوذ او را افزايش مىدهد. ولپاتو (Volpato - ۱۹۹۰) معتقد است که اقليت زمانى مؤثر واقع مىشود که مواضع او در اکثر مسائل به مواضع گروه اکثريت شبيه باشد، مگر در موردى که دقيقاً مىخواهد به آن بپردازد. بنابراين، 'اقليت مضاعف' کمتر از 'اقليت واحد' اثربخشى دارد. مثلاً، هم کرد بودن و هم به دور از پايتخت زندگى کردن،ستم مضاعف است، يا هم ارمنى بودن و هم به زبان ارمنى صحبت کردن دو برابر در اقليت ماندن است. بهنظر مىرسد که تنها از يک بعد در اقليت بودن ضرر کمترى دارد.
|
|
به فهرست عواملى که اقليت را مورد توجه قرار مىدهند، مىتوان اعتماد آن به موضع خاص خود، همچنين، توانائى آن در رد کردن ديدگاه اکثريت با دلايل منطقى را اضافه کرد (کلارک ۱۹۹۰). اقليتى که به خود اطمينان دارد و داراى استدلال کلامى است، بيشتر شانس دارد که ديدگاههاى خود را تحميل کند.
|
|
|
نظريههاى متفاوتى که نوآورى را تبيين مىکنند، با يکديگر تعارض دارند. تعداد زيادى از پژوهشگران (از جمله لاتانه و ولف، ۱۹۸۱) معتقد ند که در همرنگى و نوآورى فرآيندهاى يکسانى وارد عمل مىشود برخى ديگر (مثلاً، مسکوويچي، ۱۹۸۰) بر اين عقيدهاند که نفوذ کم و بيش 'پنهاني' يک اقليت ثابت، مطمئن و همرأي، موجب مىشود که اعضاء گروه اکثريت مدتها فکر کنند، به محرک بيشتر توجه داشته باشند (مارتن، ۱۹۹۵) و ديدگاهى را که تا آن لحظه بديهى بهنظر مىرسيد زير سؤال ببرند. بنابراين، همرنگى از فشار مستقيم ناشى مىشود، در حالى که نوآورى با تحريک فعاليت شناختى اکثريت توسط اقليت به وجود مىآيد. بنابراين، در نهايت ارزش اصلى اقليت به فکر وا داشتن ديگران است (نمت، Nemeth - ۱۹۸۶).
|
|
|
در حال حاضر، نوآورى حوزهٔ تحقيقات بسيار بارورى را موجب شده است. وود (Wood) و همکارانش (۱۹۹۴)، در بازبينى آزمايشهاى جديد، به اين نتيجه مىرسند که نفوذ اقليت زمانى که پاسخ خصوصى و غيرمستقيم است نه علنى و مستقيم، بسيار چشمگير است. به عبارت ديگر، وقتى مردم با اکثريت روبرو مىشوند، طورى وانمود مىکنند که گوئى طرفدار آنها هستند، اما در خلوت نفوذ پنهانى اقليت بر قضاوتهاى خود را منعکس مىکنند. اين مشاهده در جهت فرآيند تبديل پيش مىرود، چيزى که مسکوويچى عنوان کرده است.
|
|
پژوهشهاى تازه نشان مىدهد که شناختهاى بهدست آمده دربارهٔ نوآورى را مىتوان به خارج از آزمايشگاه نيز تعميم داد. اينجا است که مىتوان به اجراء تحقيقات پربارترى اميدوار شد. به تائيد پتريلو (Petrillo - ۱۹۹۴)، مطالعات مربوط به نفوذ اقليت در محيط طبيعى نه تنها نتايج بهدست آمده در آزمايشگاه را تائيد مىکند، بلکه آن را در محيط طبيعى چشمگيرتر نشان مىدهد.
|
|
|
اَش، پديدهٔ همرنگى را در بافتى تحليل کرده است که مناسب بهنظر نمىرسيد. پيروان او، با وارونه کردن موقعيت همان آزمايش را تکرار کردهاند:
|
|
به جاى آنکه پاسخ صحيح اقليت در مقابل پاسخ غلط اکثريت قرار گيرد، اکثريت است که بايد با اقليت همدست و سمج در دادن پاسخ غلط روبرو شود. به سخن سادهتر، در اين آزمايش، برخلاف آزمايش اَش، گروه اقليت پاسخ غلط مىدهد اما گروه اکثريت پاسخ صحيح مىدهد.
|
|
براى اين کار، آزمايشگران از يک سرى عکس آبى رنگ استفاده مىکنند که تنها از نظر درخشندگى (ميزان نزديکى به سفيدي) تفاوت داشتند. اجراء پيش آزمون در گروه گواه نشان مىدهد که محرک خيلى ابهام ندارد، زير آزمودنىها خيلى کم مرتکب خطا مىشوند (با ۲۵ درصد پاسخهاى غلط). همين عکسها را به گروه ديگرى نشان مىدهند که يک سوم اعضاء آن همدست بودند و بدون توجه به واقعيت، مرتباً مىگفتند که عکسها سبز است. به رغم واکنشهاى اوليه تعجبآور و شوخىآميز آزمودنىها، ۸ درصد پاسخهاى اکثريت در جهت اقليت پيش مىرود و ۳۲ درصد آزمودنىهاى اکثريت دست کم در يک مورد، از اقليت پيروى مىکنند.
|
|
بنابراين، واقعيتى که آشکار مىشود اين است:
|
|
آزمودنىها پاسخ خود را تغيير مىدهند تا خود را با ديدگاه اقليت منطبق کنند. اثر ديگرى که در نگاه اول خيلى چشمگير نيست اما احتمالاً بيشتر معنىدار است، بعدها معلوم مىشود. اين اثر زمانى مورد توجه قرار مىگيرد که به دنبال آزمايش اصلي، از آزمودنىهاى اکثريت مىخواهند که بهطور خصوصي، دربارهٔ تفاوتها که از يک رنگ 'آشکارا سبز' تا يک رنگ 'آشکارا آبي' تغيير مىکرد، قضاوت کنند (مسکوويچي، ۱۹۸۰). تعداد قابل توجهى از آزمودنىها که در طول آزمايش واقعى با اکثريت همرنگى نشان داده بودند، عکسها را 'متمايل به سبز' تشخيص تشخيص مىدهند. بنابراين، مىتوان گفت که ادراک آزمودنىها تغيير کرده بود. اين نتايج نشان مىدهد که گروه اقليت، هر چند که از نظر اجتماع مورد تائيد نيست، قضاوت را تأثير قرار مىدهد. اين پديده آنقدر مهم است که، با توجه به تجلى خصوصى رفتار، حق داريم باور کنيم که نتيجهٔ فرآيند اطاعت نيست بلکه محصول فرآيند درونىسازى است. مسکوويچى اين پديده را که بارها تائيد شده، 'تبديل' ناميده است.
|