اگر اين مواد بهصورت سيستميک مصرف شوند، از عوامل آنابوليک قوى بهشمار مىآيند. داروهاى ممنوع در اين زيرگروه شامل نمونههاى زير هستند:
|
|
Bambuterol, Clenbuterol, Fenoterol, Formoterol, Reproterol, salbutamol(۱), Salmeterol, Terbutaline and related substances
|
|
(۱).در صورتىکه غلظت ادرارى سالبوتامول بيش از ۱۰۰۰ نانوگرم در ميلىليتر باشد، تست در ردهٔ عوامل آنابوليک مثبت تلقى مىشود.
|
|
|
|
بتادوآگونيستها مهمترين مقلدهاى سمپاتيک مورد استفاده در آسم هستند. تربوتالين، آلبوترول و متاپروترنول از بتادوآگونيستهاى انتخابى محسوب مىشوند. از بتادوآگونيستهاى طويلالاثر جديدتر مىتوان به سالمترول (Salmeterol) و فورموترول (Formoterol) اشاره نمود. بتادوآگونيستها معمولاً بهصورت استنشاقى و در اسپرىهاى آئروسل تجويز مىگردند. مصرف استنشاقى باعث کاهش دوز سيستميک (و تقليل عوارض جانبي) مىشود و در عين حال دوز مؤثر موضعى را به عضلات صاف مجارى هوائى مىرساند. طول اثر داروهاى قديمىتر ۶ ساعت يا کمتر است و سالمترول و فورموترول طول اثرى برابر ۱۲ ساعت يا بيشتر دارند.
|
|
|
بتادوآگونيستها اثر خود را از طريق تحريک توليد آدنيلات سيکلاز و افزايش cAMP در سلولهاى عضلات صاف اعمال مىکنند. افزايش cAMP منجر به پاسخ مؤثر برونشها مىشود.
|
|
|
- رفع برونکواسپاسم نظير آسم برونشيال، برونشيت مزمن و آمفيزم
|
|
- به تعويق انداختن زايمان پيش از موعد
|
|
|
همانگونه که ملاحظه مىشود بتادوآگونيستها تنها داروهائى هستند که در ليست داروهاى غيرمجاز کميتهٔ بينالمللى المپيک در دو ردهٔ داروئى (محرکها و عوامل آنابوليک) ممنوع اعلام شدهاند. دليل اين امر هم آن است که اين فرآوردهها در دوزهاى خاصى با اثرات محرک توأم مىباشند و برخى از آنها در دوزهاى بالاتر داراى اثرات آنابوليک هستند. با توجه به شيوع مصرف اين داروها بهويژه در درمان آسم و آسم ناشى از ورزش تحقيقات زيادى در مورد اثربخشى آنها بر روى عملکرد ورزشکاران صورت پذيرفته است که بعضاً با نتايج متناقضى همراه بودهاند. در ذيل به برخى از اين مطالعات اشاره مىکنيم.
|
|
در يک مطالعهٔ تصادفى دو سو کور که بر روى اثرات مصرف خوراکى يکباره سالبوتامول در فعاليت ورزشى تحت بيشينهٔ انجام شد، ۹ داوطلب سالم پس از دريافت دارونما يا سالبوتامول، دو مرحله رکاب زدن بر روى دوچرخه را با شدت ۸۰ تا ۸۵درصد Vo2max به انجام رساندند. پس از مصرف دارونما يا سالبوتامول، نمونههاى خونى در زمان استراحت و در طى فعاليت از نظر پپتيد C، اسيدهاى چرب آزاد، لاکتات و گلوکز خون اندازهگيرى شدند. در اين مطالعه کارآئى رکاب زدن در گروه سالبوتامول نسبت به دارونما بهنحو محسوسى بهبود يافت. پس از مصرف سالبوتامول، پپتيد C، لاکتات، اسيدهاى چرب آزاد و مقادير گلوکز خون بالاتر بود و در حال فعاليت لاکتات و اسيدهاى چرب آزاد در طى ورزش و در پايان آن بيشتر بودند. اين نتايج معرف آن هستند که مصرف خوراکى يکباره سالبوتامول کارآئى را در طى فعاليت ورزشى تحت بيشينه بهبود مىبخشد که احتمالاً از طريق افزايش سهم کلى توليد انرژى از راه متابوليسمهاى هوازى و بىهوازى مىباشد (Collomp & Candau, 2000).
|
|
در مطالعهٔ ديگرى که بهصورت تصادفى دو سو کور و بهمنظور ارزيابى بهبود احتمالى عملکرد استقامتى در اثر سالمترول استنشاقى (بتادوآگونيست طويلالاثر) و سالبوتامول استنشاقى (کوتاه اثر) در قياس با دارونما انجام پذيرفت، ۱۸ ورزشکار سالم ورزيده در سنين ۳۰-۱۷ سال مورد مطالعه قرار گرفتند. عملکرد ريه قبل و بعد از هر استنشاق داروى مورد مطالعه و پس از دويدن تا سرحد خستگى اندازهگيرى شد. پس از استنشاق داروى مورد مطالعه و ۱۰ دقيقه گرم کردن، آستانهٔ بىهوازى مورد سنجش قرار گرفت. سپس دريافت اکسيژن حداکثر، تهويهٔ بيشينه و زمان دويدن تا سرحد خستگى اندازهگيرى شد. هيچ تفاوت قابل ملاحظهاى از نقطه نظر تهويه، برداشت اکسيژن يا ضربان قلب در آستانهٔ بىهوازى يا در کارآئى حداکثر بين دارونما و بتادوآگونيستها مشاهده نگرديد. عملکرد ريوى پس از ورزش بهنحو قابل ملاحظهاى افزايش يافت، ولى تفاوتى در ميزان بتادوآگونيستها و دارونما مشاهده نشد. زمان دويدن تا خستگى پس از مصرف بتادوآگونيست طويلالاثر و کوتاه اثر نسبت به دارونما بهنحو محسوسى کاهش يافت (Carlsen & Ingjer, 1997).
|
|
در يک تحقيق ديگر اثر سالبوتامول بر روى کارآئى ورزشى در ۱۵ دوچرخهسوار مرد غيرآسمى کاملاً ورزيده مورد مطالعه قرار گرفت. اين مطالعه بهصورت دوسوکور تصادفى متقاطع با استفاده از سالبوتامول يا دارونما انجام شد. در اين تحقيق سالبوتامول با دوز ۴۰۰ ميکروگرم (چهار پاف) تجويز گرديد که دو برابر سطح درمانى طبيعى آن است. در اين بيماران Vo2max و برخى معيارهاى ديگر اندازهگيرى شدند. هيچ تفاوت قابلملاحظهاى در هيچيک از متغيرهاى وابسته مرتبط با استقامت هوازى يا کارآئى دوچرخهسوارى بين دو گروه مشاهده نگرديد. اين نتايج از يافتههاى برخى تحقيقات ديگر مبنى بر اينکه دوز يکباره (۴۰۰ ميکروگرم) اثرى در افزايش کارآئى ندارد، حمايت مىکنند (Norris & Petersen, 1996).
|
|
به هر حال اغلب داروهاى بتادوآگونيست براساس قوانين کميسيون پزشکى کميتهٔ بينالمللى المپيک ممنوع اعلام شدهاند. تنها موارد استثناء عبارت از سالبوتامول، سالمترول و تربوتالين هستند که تنها در فرم استنشاقى و آن هم فقط با ارائهٔ نسخهٔ کتبى يک پزشک معتمد مجاز بهشمار مىروند.
|
|
Clenbuterol يکى از اعضاء خاص ردهٔ بتادوآگونيستها مىباشد که توجه زيادى را به سبب پتانسيل آن بهعنون يک مادهٔ آنابوليک جلب نموده است.
|
|
|
لرزش عضلات اسکلتى معمولترين اثر سوء اين داروها است. اين عارضه معمولاً در دستها واضحتر مىباشد. عمل اختصاصى اين داروها بر گيرندههاى بتادونسبى است و در دوزهاى بالا داراى اثرات بتا يک قابل توجهى هستند. حتى با مصرف استنشاقى دارو، بعضى از عوارض قلبى عروقى (تاکيکاردي، تپش قلب و اتساع عروق محيطي) مشاهده مىشوند. ساير عوارض جانبى نادر است. مقادير بيش از حد اين داروها ممکن است موجب آريتمى شوند. فقدان پاسخدهى (تحمل يا تاکى فيلاکسي) اثر ناخواستهٔ ديگرى است.
|
|
سردرد، واکنشهاى ازدياد حساسيت (منجمله آژيوادم، کهير، برونکواسپاسم)، هيپوتانسيون و شوک هم از ساير عوارض غيرشايع اين داروها هستند.
|