یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
ظهیری
از کبار نويسندگان و بلغاى پايان قرن ششم و اوايل قرن هفتم يکى ظهيرى سمرقندى است. بهاءالدين (يا: ظهيرالدين) محمدبن علىبن محمدبن الحسن الظهيرى السمرقندى از مشاهير مترسلين و کتاب ايران در اواخر قرن ششم است. عوفى او را با لقب 'الصدرالاجل' ياد کرده و اسم او را در باب 'وزرا و صدور' آورده و گفته است که 'مدتى صاحب ديوان انشاء قلج طمغاجخان بود و اکابر آن زمان از بحار فضايل او مغترف بودند و به تقدم و پيشوائى او معترف' . اين قلج طمغاجخان همان جلالالدين قلجطمغاج خان ابراهيم ماقبل آخرين پادشاه از سلسلهٔ آلافراسياب است که در حدود سال ۶۰۰ وفات يافت و بعد از او نصرةالدين قلج ارسلان عثمان جاى او را گرفت و در سال ۶۰۹ بر دست سلطان محمد خوارزمشاه حکومتش پايان يافت. |
از احوال ظهيرى سمرقندى بيش از اين اطلاعى ندارم و نمىدانم تا کى زنده بود. مسلم است که وى از بستگان به دربار سلطنت قلج طمغاج خان ابراهيم و صاحب ديوان رسائل او بوده و علاوه بر تعهد امور ديوانى به تأليف کتب نيز اشتغال داشته است. از آثار او کتب ذيل مشهور است: |
۱. اغراضالسياسة فى اعراضالرياسة مشتمل بر لطايف کلام ملوک از عهد جمشيد تا زمان قلج طمغاج خان ابراهيم که اين کتاب به اسم او نوشته و به وى اهداء شده است. کتاب اغراضالسياسة بعد از مرگ سنجر (م ۵۵۲ هـ) به نگارش درآمده زيرا آن پادشاه را در شمار رفتگان ياد مىکند و کتابى است مصنوع و مزين و در آن دستورها و لطايف کلام پادشاهانى از قبيل جمشيد و فريدون و منوچهر و اسکندر و فورهندى و فغفور چين و خاقان خزر و بعضى از شاهنشاهان ساسانى و برخى از سلاطين اسلامى ايرانى و غيرايرانى و از آنجمله امير نصربن احمد سامانى و عضدالدوله و علاءالدوله و سلطان محمود و البارسلان و سنجر و دستهاى از حکما مانند افلاطون و ارسطو مذکور افتاده و همه جا به رسم ديگر آثار مصنوع با شواهد و اشعار عربى و پارسى همراه شده است. اين کتاب به طبع رسيده. |
۲. سمعالظهير فى جمعالظهير. |
۳. سندبادنامه که از جملهٔ آثار بسيار مشهور نثر پارسى و همتاى کليله و دمنه است. سندبادنامه از جملهٔ قصص قديم هند است که به زبان پهلوى نقل شده بود و در ادبيات قبل از اسلام ايران شهرت بسيار داشت. مسعودى در مروجالذهب اين کتاب را بهنام 'کتابالوزراء البسعة و المعلم و امرأةالملک' از تأليفات سندباد حکيم از حکماى معاصر کوش پادشاه هند دانسته است. ابنالنديم صاحبالفهرست دو تحرير بزرگ و کوچک از سندبادنامه مىشناخته و يکجا بدون ترديد آن را از اسمار و احاديث هندوان دانسته و در مورد ديگر گفته است که معلوم نيست ايرانيان مؤلف آن بودهاند يا هندوان ولى نزديکتر به حق آن است که هندوان آن را نوشته باشند. |
اين کتاب از جملهٔ کتب پهلوى بود که زود به عربى ترجمه شد و دو نسخهٔ 'کبير' و 'صغير' آنچنانکه ابنالنديم آورده است شهرت داشت، ليکن ترجمهٔ فارسى آن زودتر از قرن چهارم صورت نگرفت و اين امر به فرمان امير نوحبن منصور سامانى (۳۶۶-۳۸۷ هـ) بهدست خواجهٔ عميد ابوالفوارس قناوزى انجام شد و او آن داستان را از پهلوى به پارسى درى گرداند. ظهيرى سمرقندى در مقدمهٔ سندبادنامه تاريخ اين ترجمه را سال ۳۳۹ (سنهٔ تسع و ثلثين و ثلثمائة) نوشته است ليکن اين سال با تاريخ سلطنت نوحبن منصور سازگار نيست و اگر اين تاريخ درست باشد بايد ترجمهٔ مذکور به فرمان نوحبن نصر (۳۳۱-۳۴۳ هـ) انجام شده باشد. |
ظهيرى همچنانکه خود گفته است سندبادنامه ترجمهٔ قناوزى را که به انشائى ساده و غير مزين بود، از صورت سادهٔ خود بيرون آورد و آن را به نثرى مزين و آراسته به امثال و اشعار پارسى و تازى نوشت و تهذيب کرد و از عهدهٔ اين کار شگرف چنان با مهارت و استادى برآمد که بايد کتاب او را از نمونههاى مطبوع و دلپذير نثر مصنوع در اواخر قرن ششم هجرى دانست. او خود در اوايل کتاب در اين باره گفته است: |
'مىگويد مقرر اين مقدمات و محرر اين کلمات محمدبن علىبن محمدبن الحسن الظهيرى الکاتب السمرقندى که چون من بنده را هميشه بهخدمت جناب رفيع اين دولت و وسيلت به فناء منيع اين حضرت نزاع و تشوّق بر کمال مىبود، و در ترجيهٔ اين اُمنيت و تعلل به ادراک اين منيت روزگار مىگذاشتم، و مترتب سعادتى و مترصد فرصتى مىبودم کى مگر روزگار در حصول اين سعادت مساعدتى نمايد و اوقاف به اسعاف اين حاجت مسامحتى کند، خود زمانه سرکشى مىکرد و جمال عروس اين مراد را در حجاب تعذّر مىداشت، و سور و آيات اين کرامات به خامهٔ غفلت بر ورق اهمال و عطلت مىنگاشت... تا آخر روزى در ميان اين گفتوگوى و وقتى در اثناى اين جستوجوى سعادت بر من استقبال کرد و به زبان تعظيم و اجلال گفت تحرّى رضاى تو را کمر بستم و به طالع فرخنده با تو پيوستم، همهٔ مدخر خزانهٔ خرد بر تو ايثار کردم و جملهٔ ذخاير و نفايس عقل پيش تو آوردم... آن عرايس نفايس را حلهاى پوش کى تقادم اعوام و تواتر ايام آن را خلق نگرداند و اين ابکار افکار را حليهاى ساز کى تعاقب ادوار و ترادف ليل و نهار انتظام حال آن را منتشر و متفرق نتواند کرد، ديباچهٔ او را به ترصيع و تجنيس و تشاکل و توازن و اضداد و انداد مطرز و موشح کن و تاج او را به جواهر زواهر خطاب ميمون و القاب همايون خداوند عالم خاقان معظم رکنالدنيا والدين ادامالله ملکه مرصع و مکمل گردان ... و اين کتابى است ملقب به سندباد، فراهمآوردهٔ حکماى عجم، صفحات او پر از بدايع فطرت و صنايع فکرت و عجايب عقل و غرايب فضل و نوادر خاطر و نفايس ضماير ... و آن غرايب کلم و عجايب حکم کى تأسيس قواعد رياست و تأکيد مبانى سياست است، متضمن مصالح دين و دولت و متکفل مناجح ملک و ملت، جدّ او هزلمانند، و موعظت او حکمت پيوند، به امثال و اشعار و اخبار و آثار آراسته کردم، تا متصحفان اين مجموع و متأملان اين سطور هريک بر حسب نظر و دقت خاطر نصيب گيرند و عالم و جاهل بر اندازهٔ رأى و رؤيت ذخيره بردارند ...' |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست