قانون حداقل که احتمالاً بهترين تئورى عامل محدودکنندهٔ شناخته شده، بهوسيلهٔ جستوس وانليبيگ مطرح گرديد. وى اين قانون را بدين صورت بيان نمود: 'کمبود يا عدم وجود يک عنصر ضروري، در جائى که بقيهٔ عناصر موجود باشند، مانع توليد محصول زراعى مىگردد. اين قانون گاهى اوقات 'قانون بشکه' نيز ناميده مىشود. اگر بشکهاى داراى بدنهٔ تختهاى با ارتفاعهاى متفاوت باشد قد، کوتاهترين تخته، تعيينکنندهٔ ظرفيت بشکه مىباشد (شکل قانون حداقل که توسط بشکهاى ساخته شده از تختههائى با ارتفاعات مختلف). بنابراين عامل رشد در پائينترين حد موجود (چه اقليمي، خاکي، بيولوژيکى يا ژنتيکي) معينکنندهٔ ظرفيت عملکرد مىباشد.
تئورى حد مطلوب و عوامل محدودکننده بلکمن
تئورى 'حد مطلوب و عومل محدودکننده' توسط اف.اف بلکمن بدين صورت بيان شد: 'وقتى سرعت يک واکنش تحت تأثير تعدادى عوامل مستقل قرار گرفت، سرعت اين واکنش بهوسيلهٔ سرعت آهستهترين عامل محدود مىشود' . تئورى بلکمن پيشنهاد مىکند که اگر يکى از عوامل محدودکننده کم شود، توقف سريعى در واکنش بهوجود مىآيد که بهنام واکنش بلکمن معروف است. هرچند چنين بهنظر مىرسد که در طبيعت از اينگونه واکنشها کمتر يافت شود. همانطور که در شکل ارتباط فتوسنتز برگ خيار با شدت نور، مشاهده مىشود، خطوط واکنش نسبت به عوامل محدودکنندهٔ فتوسنتز، منحنى بوده و در حد نهائى خود به خط مجانب نزديک مىشوند.
درصدهاى بحرانى (ميسى)
ميسى (۱۹۳۶) با پيشنهاد رابطهاي، بين حد کفايت عناصر غذائى و واکنش گياه در رابطه با عملکرد و تجمع مواد غذائى در بافتهاى گياهي، بعد تازهاى به اين نظريهها افزود. ميسى يک درصد بحرانى را براى هر عنصر غذائى در هرگونه از گياهان ارائه داد (نمودارهاى تفسير ميسى دربارهٔ نظريه ليبيگ و ميچرليخ). در محدود حداقل درصد عناصر غذائى در بافت، افزايش يک واحد مادهٔ غذائى باعث افزايش عملکرد مىشود، اما درصد مادهٔ غذائى را افزايش نمىدهد. در محدودهٔ کمبود بهازاء افزايش ماده غذائى عملکرد و درصد ماده غذائي، هر دو افزايش نمىدهد. در محدودهٔ کمبود بهازاء افزايش ماده غذائى عملکرد و درصد ماده غذائي، هر دو افزايش مىيابد. در محدودهٔ مصرف لوکس، افزايش واحدهائى از يک ماده غذائى تأثير کمى روى عملکرد دارد، اما درصد عنصر غذائى صادق است، زيرا به قدر کافى از يک مادهٔ غذائى در بافت وجود ندارد که باعث رشد زياد گياه گردد. همچنين قانون ليبيگ دوباره در محدودهٔ مصرف لوکس صادق است، زيرا اگرچه در محيط مقدار زيادى از يک مادهٔ غذائى وجود دارد ولى بعضى ديگر از عناصر غذائى محدودکننده گشته و رشد را متوقف مىکنند.
قانون بازده نزولى ميچرليخ در طول محدودهٔ کمبود صادق است، زيرا عکسالعمل به واحدهاى افزايشى (نشاندهندهٔ بازده نزولى است) بهصورت منحنى مىباشد.