|
|
پژوهندهٔ نامهٔ باستان
|
که از پهلوانى زند داستان
|
|
چنين گفت کائين تخت و کلاه
|
کيومرث آورد کو بود شاه
|
|
چو آمد به برج حمل آفتاب
|
جهان گشت با فرّ و آئين و تاب
|
|
بتابيد زانسان ز برج بره
|
که گيتى دوان گشت از او يکسره
|
|
|
|
|
به جمشيد بر گوهر افشاندند
|
مر آن روز را 'روز نو' خواندند
|
|
'سر سال نو' ، هرمز فرودين
|
بر آسوده از رنج تن دل ز کين
|
|
به 'نوروز' نو شاه گيتىفروز
|
بر آن تخت بنشست فيروز روز
|
|
چنين جشن فرخ از آن روزگار
|
بمانده از آن خسروان يادگار
|
|
|
(فردوسي)
|
|
|
فارسيان چنين گمان مىکردند [که] مبداء سالهاى ايشان از آغاز آفرينش نخستين انسان است و آن روز هرمز در ماه فروردين بوده که آفتاب در نقطهٔ اعتدال ربيعى و در ميان آسمان بوده.( 'ابوريحان بيروني' ، آثارالباقيه، ص ۷۱)
|
|
|
در روز ورود خورشيد به برج حمل کيومرث آئين پادشاهى را پديد آورد و در 'سرسال نو' ، که 'هرمز روز' از ماه فروردين يعنى روز اول فروردين بود، جمشيد بر تخت نشست و آن روز را بهنام 'نوروز' جشن گرفت و به يادگار نهاد. در منابع کهنتر 'نوروز' حتى روز آفرينش 'کيومرث' ، که گذشته از آنکه نخستين پادشاه بود، نخستين انسان نيز بود، ذکر شده است. نوروز، و بهويژه خرداد روز از روز فروردين، يعنى روز ششم، بهعنوان نوروز بزرگ اهميت اسطورهاى و دينى عظيم و بىنظيرى داشته است، که پس از ورود اسلام به ايران با اعتقادات خاص شيعى نيز پيونده خورده است.
|
|
بههرحال اسناد و مدارک زيادى در دست است که از جشن نوروز بهمنزلهٔ روز اول بهار، و تلاقى ورود خورشيد به اعتدال بهارى و برج حمل حکايت دارند، همچنان که عدهاى به شواهد و قراينى استناد مىکنند که زمانى ورود خورشيد به نقطهٔ اعتدال بهارى در برج ثور صورت مىگرفته است. پس از دوران باستان و در دورانى که از فضاى اسطورهاى دور مىشويم و پاى به فضاى تاريخى مىگذاريم. انتقال نقطهٔ اعتدال بهارى از اول برج ثور به اول برج حمل (يعنى به اندازهٔ ۳۰ درجه يا ۱۲/۱ يک دور کامل) برابر با ۲۱۵۰ (يعنى ۱۲/۲۵۸۰۰) سال است. تثبيت اخترشناختيِ اولِ حمل بهمنزلهٔ اول بهار ثمرهٔ پژوهشهاى هيپارخوس [اَبَرخُس] است.
|
|
ورود خورشيد به نقطهٔ اعتدال بهارى هم تقريباً در بيستوپنجم اسفندماه صورت مىگيرد. با توجه به حدود ۵ درجه انتقال به برج حوت تقريباً به اندازهٔ ۴۶۶۰ سال پيش از اين نقطهٔ اعتدال بهارى در اول برج ثور بوده است.
|
|
آنچه در بحث، اهميت دارد کبيسهگيرىهاى صورتگرفته برپايهٔ توجه به جايگاه نوروز و تلاش براى تثبيت آغاز سال است.
|
|
پيش از ادامهٔ بحث بايد گفت که 'نوروز' بهمعناى عام عبارت است از 'روز اول سال' در گاەشمارى که، علىالاصول، مىتواند در هر روز از هرماه سال باشد. تنها در گاهشمارىهائى که سال آنها با لحظهٔ ورود خورشيد به نقطهٔ اعتدال بهارى آغاز مىشود، 'نوروز' با روز اول بهار منطبق است.
حفظ 'نوروز' در روز اول بهار، تنها به دو روش امکانپذير است:
|
|
۱. پذيرفتن سال خورشيدى حقيقى بهعنوان سال گاهشماري. در اينصورت طول سال گاهشمارى يک عدد کامل و صحيح نخواهد بود و براى تشخيص تحويل سال، و خروج از يک سال و ورود به سال بعد بايد رصد صورت گيرد.
|
|
۲. پذيرفتن يک عدد کامل و صحيح براى طول سال تقويمى و دستزدن بهنوعى از کبيسهگيرى که بتوان در دورههاى مناسبى 'نوروز' جابهجا شده را بهجاى اول خود، با بيشترين تقريب و کمترين خطا، برگرداند.
|
|
چنانکه در بحث از کبيسهگيرى و طول سال در گاهشمارىهاى مزديسنائى و يزدگردى گفتيم کبيسهگيرى رايج همان کبيسهگيرى يک ماه در دورهٔ ۱۲۰ ساله بوده است و طول سال عرفى يا تقويمى را ۳۶۵ روز مىدانستهاند.
|
|
|
گاهشمارى خراجى برپايهٔ همان گاهشمارى عرفى دورهٔ ساسانيان، يعنى سال ۳۶۵ روزي، با کبيسهگيرى يک روز براى هر چهارسال است. همانگونه که در دورهٔ ساسانيان در کنار گاهشمارى بهيزکى (کبيسهگيرى يک ماه در هر ۱۲۰ سال)، گاهشمارى عرفي، بهويژه از سال ۴۶۱م، رسميت يافته بود و مبداء آن، که در اول تابستان بود، مناسبترين روز عيد عرفى و دريافت نخستين قسط خراج (افتتاح خراج) بود، پس از اسلام نيز که خلفا در آغاز سال عرفى گاهشمارى زرتشتى خراج دريافت مىکردند، گاهشمارى خراجى پذيرفته شد.
|
|
عبداللهي، تلقى تقىزاده از گاهشمارى خراجى را بهعنوان يک گاهشمارى مهى و با حذف يک سال در دورههاى سىوسه يا سىوچهار ساله (بهمنظور انطباق يافتن با طول سال خورشيد) نادرست مىداند. بهنظر عبداللهى (برپايهٔ نظر محمد بن ابىعبدالله سنجر کمالى مؤلف زيج اشرفي، و محمدبنابوبکر الفارسى مؤلف زيج ممتحن) مبداء گاهشمارى خراجي، در بيستويکمين سال سلطنت خسروپرويز دوم، يعنى سال ۶۱۱ م، و ۴۶۸ سال (۱۷۰۹۳۳ روز) پيش از مبداء جلالى است.
|
|
پس مبداء گاهشمارى خراجى سال ۶۱۱ م (يعنى يازده سال پيش از مبداء گاهشمارى هجري)، آغاز آن اعتدال بهاري، طول سال تقويمى آن ۳۶۵، کبيسهگيرى آن بهصورت يک روز اضافى در هر چهارسال (سال ۳۶۶ روزي)، و ماههاى آن همان ماههاى گاهشمارى زرتشتى بوده است، يعنى جز در مبداء و نوع کبيسهگيري، همانند گاهشمارى يزدگردى بوده است.
|
|
ظاهراً پس از تنظيم گاهشمارى جلالي، گاهشمارى خراجى ديگري، موازى و يکسان با آن، اما با مبداء متفاوت پديد آمده است و کبيسهگيرى در آن از تبعيت گاهشمارى يوليانى خارج شده و تحتالشعاع کبيسهگيرى جلالى قرار گرفته است.
|
|
از آنجا که مبداء گاهشمارى هجرى مهى در يازدهمين سال گاهشمارى خراجى بوده است، و با توجه به طول سالهاى گاهشمارى هجرى مهى و گاهشمارى خراجى مىتوان گفت که سال ۳۵۱ ق برابر با سال ۳۵۱ خراجى بوده است.
|