|
| کبيسهگيرى براى تثبيت نوروز يا آغاز سال
|
|
بدينسان مىتوان از دو نوع گاهشمارى در زمان ساسانيان نام برد: گاهشمارى بهيزکي، با دورهٔ ۱۲۰ ساله و کبيسهگيرى به اندازهٔ يک ماه (طول سال متوسط ۲۵/۳۶۵ روز)، و گاهشمارى عرفى با طول سال ۳۶۵ روز.
|
|
در گاهشمارى بهيزکى تلاش مىشد تا نوروز در حوالى اعتدال بهارى حفظ شود. طى يک دورهٔ ۱۲۰ ساله (با طول سال ۳۶۵ روزي) نوروز به اندازهٔ سى روز سير قهقرائى داشت که با کبيسهگيرى يکماهه در سال بيستم نوروز تقريباً به اعتدال بهارى باز مىگشت.
|
|
با برقرارکردن کبيسه در سال ۲۲۱ م نوروز مقارن اوايل بهار و ۱۷ آوريل قرار گرفته است. شاپور اول نيز در آغاز سال ايراني، در يکشنبه ۱۲ آوريل ۲۴۰ م، تاجگذارى کرده است.
|
|
در سال ۴۶۱ م کبيسهٔ مضاعف برقرار شده است و کبيسهاى که مىبايست در ۵۸۱م اعمال مىشد، پيشاپيش در سال ۴۶۱ م اعمال شده است. اين آخرين اجراء کبيسه بوده است و کبيسهگيرى بعد که مىبايست در سال ۷۰۱ م (= ۱۲۰+۵۸۱) صورت گيرد بهعلت انقراض ساسانيان اجراء نشده است.
|
|
بهعلت وجود دونوع گاهشمارى (بهيزکى و عرفي)، از هر ماه (فروردين تا اسفند) دو نوع وجود داشت: بهيزکى و عرفي. در سال ۴۶۱ م، يعنى سال برقرارى کبيسهٔ دوگانه، يکم فروردين ماه عرفى مقارن با انقلاب تابستانى و ورود خورشيد به نخستين درجهٔ برج سرطان و فروردينماه بهيزکى همزمان با آذرماه عرفى بود، از آنجا که اجراء کبيسه در ۴۶۱ م واپسين اجراء کبيسه بود، آغاز سال و ماههاى دو گاهشمارى بهيزکى و عرفى همين وضعيت نسبى در ۴۶۱ م را براى سالهاى بعد نيز حفظ کردند.
|
|
عبداللهى احتمال مىدهد که در سال ۴۶۱ م گاهشمارى عرفى بهعنوان گاهشمارى امور رسمى و دينى پذيرفته شده است و همراه با آن 'پنجه يا اندرگاه سال عرفى را از پايان اسفندماه به پايان آبانماه عرفى (يعنى پيش از اول آذرماه عرفى يا پيش از فروردينماه بهيزکي) که همزمان با اسفندماه و هيژکى بوده است، منتقل ساختهاند تا هردو پنجه يا اندرگاه در گاهشمارى و هيژکى و عرفى همزمان قرار گيرند' و بدينسان اختلاف حاصل از تداول دو نوع گاهشمارى از ميان برود و تاجگذارى و 'افتتاح خراج' (يعنى دريافت نخستين قسط خراج) و نيز برگزارى مراسم ملى و دينى در نخستين روز فروردينماه عرفي، يعنى مقارن آغاز تابستان و ورود خورشيد به برج سرطان صورت گيرد.
|
|
بنابراين ممکن است در منابع از دو نوع نوروز و فروردين سخن بهميان آيد، يکى از آنها مربوط به گاهشمارى عرفى (خراجي) و مقارن انقلاب تابستاني، و ديگرى مربوط به گاهشمارى بهيزکى و مقارن اعتدال بهارى است.
|
|
نظر به آنکه واپسين کبيسهٔ منظور شده در گاهشمارى بهيزکى به سال ۵۸۱ م متعلق داشت و در آن سال نوروز گاهشمارى بهيزکى به اعتدال بهارى برگشته بود، در سال مرگ يزدگرد سوم (يعنى ۶۵۱ م) که هفتاد سال از واپسين کبيسهٔ منظورشده مىگذشت هفده روز در آغاز سال جابهجائى پديد آمده بود (تقريباً ۱۲۰/۳۰×۷۰).
|
|
پس از آنکه با انقراض ساسانيان کبيسه اجراء نمىشد، نوروز بهصورت سيار درآمد. پس از اسلام با رسميت يافتن تقريبى گاهشمارى هجرى مهى در زمان عمر، خليفهٔ دوم، در ايران نيز استفاده از آن بهتدريج معمول شد، هرچند تودهٔ مردم از آن تنها براى ايام روزه و موسم حج استفاده مىکردند و همچنان به سال و ماه ايرانى توجه داشتند.
|
|
در دورهٔ ساسانيان مبداء تاريخ معمولاً جلوس يک شاه بر تخت شاهى بود. در دوران يزدگرد سوم نيز همين روش معمول بود و ۳۶۲۴ روز پس از مبداء هجري، گاهشمارى يزدگردى روز اول خود را (روز سهشنبه) آغاز کرد و مىبايست با همان شيوهد کبيسهگيرى بهيزکى به پيش برود که با انقراض ساسانيان روبهرو شد.
|
|
پس از مرگ يزدگرد، در بيستمين سال سلطنت آن، گاهشمارى مجوسى متداول شد. مبداء آن يکم فروردين سال ۲۱ يزدگردى (۱۱ ژوئن ۶۵۲ م، ۲۷ شوال ۳۱ ق) و شيوهٔ کبيسهگيرى آن همان شيوهٔ کبيسهگيرى گاهشمارى يزدگردى بود و تنها تفاوت آن با گاهشمارى يزدگردى در مبداء تاريخ آن بود که بيست سال پس از مبداء گاهشمارى يزدگردى قرار مىگرفت . اين گاهشمارى تا زمان ابوريحان بيرونى نيز کاربرد داشته است.
|
|
بىتوجهى به کبيسهگيرى گاهشمارىهاى خورشيدى در سدههاى اول اسلامي، و حرکت نوروز به پيش از موسم برداشت محصول، و عدم توانائى پرداخت نخستين قسط خراج (افتتاح خراج) موجب شکايت دهقانان شد. در دوران هشامبن عبدالملک، هارونالرشيد، و متوکل موضوع برقرارى کبيسه و بازگرداندن نوروز مورد توجه قرار گرفت. در زمان معتضد يعنى ۲۸۲ ق که نوروز گاهشمارى اوستائى به ۱۲ آوريل رسيده بود، منجمان دربار به اجراء دو ماه کبيسه در سال زرتشتى (اوستائى / مزديسنائي)، اما نه از مبداء يزدگردي، بلکه از مبداء گاهشمارى مجوسي، دست زدند و با اين تصور که نوروز در ۱۱ ژوئن است نوروز از ۱۲ آوريل به ۱۱ ژوئن (حزيران)، برابر با ۱۳ ربيعالاول سال ۲۸۲ ق، که چهاشنبه يکم خردادماه ۲۴۶ يزدگردى بود، انتقال يافت و 'نوروز معتضدي' نام گرفت. اين، در وابع، 'نخستين و تنها اصلاحى است که در اين شيوهٔ گاهشمارى در دورهٔ اسلامى تا سال ۲۸۲ ق بهعمل آمده است' . پس از آن شيوهٔ کبيسهگيرى يوليانى (هر چهارسال يکبار به اندازهٔ يک روز)، بهمنظور تثبيت نوروز پذيرفته شد.
|