تغيير شکل اطلاعات جديد براى جايگزينى آنها در حافظه را رمزگردانى يا بهرمز در آوردن مىنامند. اطلاعات براى ذخيرهسازى در حافظهٔ درازمدت به سه صورت عمدهٔ زير رمزگردانى مىشوند:
|
|
|
| حافظهٔ رويدادى (episodic memory)
|
|
حافظهٔ رويدادى يا حافظهٔ رويدادهاى ويژه شامل خاطرات ما از تجارب شخصى خودمان است، 'نوعى فيلم ذهنى از آنچه ديده و يا شنيدهايم' (اسلاوين، ۱۹۹۱، ص ۱۳۸). به سخن ديگر، حافظهٔ رويدادى شامل اتفاقاتى است که در زندگى ما رخ دادهاند و به زمان و مکان خاصى وابسته هستند. براى نمونه، وقتى به ياد مىآوريم که در ميهمانى شب گذشته چه کسان تازهاى را ملاقات کرديم يا در آخرين روز جمعهاى که به کوه رفتيم چه منظرههاى تازهاى را ديديم، خاطرات رويدادهاى ويژه را به ياد مىآوريم. اگر کسى از ما بپرسد که در آخرين جمعهاى که به کوه رفتيم چه منظرههاى تازهاى را ديديم، ما عموماً صحنههاى آن روز تعطيل را در کوهستان در پيش خود مجسم مىکنيم و به ياد مىآوريم که چه چيزهائى را ديدهايم. بنابراين، تصاوير ذهنى (images) در حافظهٔ رويدادى نقش مهمى ايفاء مىکنند. همچنين سرنخها يا نشانههاى مربوط به زمان و مکان به ما کمک مىکنند تا اطلاعات را از اين بخش حافظه بازيابيم.
|
|
| حافظهٔ معنائى (semantic memory)
|
|
در حافظهٔ معنائي، چنانکه از نام آن برمىآيد، معانى ذخيره مىشوند. بهعنوان نمونه، وقتى که ما جملهاى را در يک کتاب مىخوانيم، معنى آن را حفظ مىکنيم، نه کلمات يا ويژگىهاى دستورى آن جمله را. اطلاعات موجود در حافظهٔ معنائى عموماً بهصورت گزاره (proposion) و طرحواره (schema) ذخيره مىشوند.
|
|
گزاره کوچکترين واحد اطلاعات است و مىتوان آن را درست يا غلط ناميد. اين گفته که على کتاب تازه را خريد شامل دو گزاره است:
|
|
۱. على کتاب را خريد.
|
|
۲. کتاب تازه است.
|
|
گزارهها براى بازنمائى يا معرفى واحدهاى کوچک معنى مناسب هستند، اما زمانى که بازنمائى مجموعههاى بزرگترى از دانش سازمانيافته موردنظر است گزارهها چندان کارساز نيستند. براى مجموعههاى بزرگ دانش، به عوض گزارهها، از طرحواره استفاده مىشود. طرحواره يک ساختار انتزاعى است که معرف اطلاعات ذخيره شده در حافظه است. 'انتزاعى است از آن جهت که اطلاعات مربوط به موارد يا مثالهاى متعدد يک چيز را خلاصه مىکند، و ساختارمند است از آن جهت که نشان مىدهد چگونه اجزاء اطلاعاتى آن بههم مربوط هستند' (بايلر - Biehler - و اسنومن - Snowman در سال ۱۹۹۳ - ۳۸۸). اسلاوين (۱۹۹۱) طرحواره را بهصورت 'شبکههائى از انديشهها يا روابط بههم مرتبط' ... يا 'شبکههائى از مفاهيم که در حافظهٔ افراد وجود دارد و آنان را قادر مىسازد تا اطلاعات تازه را درک و جذب نمايند' (ص ۱۳۹) تعريف کرده است. به باور روانشناسان شناختي، طرحوارهها سنگ بناهاى شناخت هستند.
|
|
سيفرت (Seifert - سال ۱۹۹۱) مىگويد طرحوارهها هدايتکنندهٔ عمليات پردازش خبر هستند. بهعنوان نمونه، او مىگويد وقتى که وارد يک فروشگاه بزرگ مىشويد 'طرحوارهٔ خريد کردن' شما فعال مىشود. اين کار به شما امکان مىدهد تا رفتار فروشندگان را تفسير کنيد، معنى برچسب قيمتها را بر روى اجناس بفهميد، و اعمال صندوقدار براى شما قابل درک باشد. رفتار و اشياء موجود در فروشگاه با رفتار و اشياء طرحوارهٔ خيالى شما براى فروشگاه مقايسه مىشوند، و اگر اين دو به اندازهٔ کافى شبيه بههم باشند تعامل در فروشگاه آسان مىشود.
|
|
چنانکه گفته شد، امتياز بزرگ طرحواره اين است که اطلاعاتى که وارد حافظه مىشوند و با يکى از طرحوارههاى يادگيرنده سازگار هستند بهسادگى آموخته و نگهدارى مىشوند، زيرا اطلاعات جديد از برکت همين سازگارى معنىدار مىشوند. بيگز و مور (۱۹۹۳) دو نوع طرحوارهٔ کلى را توصيف کردهاند:
|
|
۱. صورى (formal) که بهساختار اطلاعات اشاره مىکند.
|
|
۲. موضوعى (Substantive) که با محتوا سر و کار دارد.
|
|
اين دو روانشناس بهعنوان مثالى براى طرحوارهٔ صورى مثال ساختار داستان را از مندلر (Mandler - سال ۱۹۸۴) نقل کردهاند. مندلر مىگويد قصههائى که از سالهاى نخست زندگى براى کودکان گفته مىشوند همه داراى يک ساختار طرحوارهاى هستند. از جمله اينکه همهٔ اين داستانها با جملهاى شبيه به اين شروع مىشوند: 'روزى بود و روزگارى بود...' همچنين جملهٔ پايانى همهٔ اين قصهها 'از آن پس سالها بهخوبى و خوشى با هم زندگى کردند' است. علاوه بر اينها، معمولاً اين قصهها از دو نسخ قهرمان خوب و بد تشکيل مىشوند که خوبها مطابق با هنجارهاى جامعه و بدها برخلاف هنجارهاى جامعه عمل مىکنند، و آخر سر خوبها پيروز مىشوند و بدها شکست مىخورند. بيگز و مور همچنين مىگويند که ساختار داستان بهصورت يک طرحواره بهقصههاى کودکان ختم نمىشود، بلکه شکلهاى ديگر ادبيات، از جمله داستانهاى پليسي، عشقي، جنائى و موارد ديگر را نيز شامل مىشود. 'همهٔ اينها بايد از طرحواره پيروى کنند تا قابل چاپ و پولساز باشند؛ نوشتههاى واقعاً ابداعى و آفريننده که با طرحوارههاى قراردادى سر سازگارى ندارند اگر چاپ هم بشوند خريدار ندارند' (ص۲۲۴).
|
|
|
|
|
طرحوارهٔ موضوعى عمدتاً بهصورت مجموعه مفاهيمى است که مؤيد يک مفهوم يا مضمون کلىتر است. اين نوع طرحواره براى هر گونه يادگيرى معنىدار ضرورى است. غالباً مىتوان طرحوارهٔ محتوائى را بهصورت دياگرام نشان داد. بيگز و مور (۱۹۹۳) دياگرام شکل طرحوارهٔ موضوعى را بهعنوان مثالى از اينگونه طرحواره ذکر کردهاند. ويژگى طرحوارهٔ نشان داده شده در دياگرام شکل طرحوارهٔ موضوعى اين است که در آن مفهوم 'شکل زندگي' بهصورت شبکهاى سلسله مراتبى از طرحوارهها نشان داده شده است.
|
|
دياگرام شکل طرحوارهٔ موضوعى بسيار شبيه به نقشهٔ مفهومى (Concept map) است. نقشهٔ مفهومي، بنا به تعريف، به يک روش خلاصه براى مرتب کردن اطلاعات گفته مىشود که در آن از کلمات، نمادها، خطوط و غيره بهمنظور نشان دادن روابط درونى ميان اجزاء اطلاعات استفاده مىشود. براى کسب آگاهى بيشتر در اين باره و آشنائى با گونههاى مختلف مفهومى بهبخش دوم، کتاب دوم، فصل 'دقيقخواني' مراجعه کنيد.
|
|
| حافظهٔ روندى (procedural memory)
|
|
حافظهٔ مربوط بهچگونگى انجام امور بهويژه فعاليتهاى فيزيکى يا جسمانى مانند بازىهاى ورزشى را حافظهٔ روندى يا رويهاى مىنامند. اسلاوين (۱۹۹۱) مىگويد اين نوع حافظه ظاهراً در يک رشته زوج محرک - پاسخ ذخيره مىشود. 'بهعنوان نمونه، اگر ما مدتى طولانى دوچرخهسوارى نکرده باشيم، بهمحض اينکه شروع به اين کار بکنيم، محرکها پاسخها را فرا مىخوانند. وقتى که دوچرخه به سمت چپ خم مىشود (يک محرک)، ما بهطور غريزى وزن خود را به سمت راست مىدهيم تا تعادل خود را حفظ نمائيم (پاسخ)' (ص۱۴۱) . بههمين سبب است که هر چه يک عمل بيشتر تکرار مىشود حالت خودکارتر بيشترى بهخود مىگيرد. بهطور خلاصه، حافظهٔ روندى به دانستن چگونه انجام دادن يک عمل گفته مىشود.
|