|
|
|
فرهنگ مادى به مجموعهٔ پديدههائى اطلاق مىگردد که محسوس و ملموس و قابل اندازهگيرى با موازين کمى و علمى است. شامل اشياء قابل لمس و ابزار و اشيائى است که بهدست اعضاء پيشين جامعه ساخته شده و به ارث به اعضاء حاضر جامعه رسيده است و مانند: ابزارهاى کار، وسايل صنعتى و کشاورزي، لباس، لوازم خانه، داروهاى شيميائي، فنون پزشکي، وسايل توليدي، ساختمان و بنا و دست ساختههاى ديگر انسان، بهعبارت ديگر فرهنگ مادى در واقع مشتمل بر کليه دستآوردهاى مادى يا تکنولوژى است که در جامعه وجود دارد.
|
|
|
مشتمل بر موضوعاتى است که جنبهٔ کيفى دارد. با موازين کمى قابل اندازهگيرى نيست و به آسانى نمىتوان آنها را مقايسه و ارزيابى نمود. آداب و رسوم، معتقدات، اخلاقيات، باورها، آثار ادبى و هنري، فکرى و دانستنىهاى عامه (فولکلور) و غيره... که عمدتاً بهوسيله زبان و خط فراگرفته مىشوند از اجزاء فرهنگ معنوى هستند.
|
|
اينها در واقع 'هويت فرهنگي' هر جامعه را تشکيل مىدهند و از دست دادن و يا عاريه گرفتن آن، ضايعهاى است که قوميت و مليت يک گروه اجتماعى را تهديد مىکند. فرهنگهاى مادى را مىتوان عاريه گرفت، توسعه داد و غنى ساخت. در حالىکه عاريه گرفتن 'فرهنگ معنوي ' نه به آسانى امکانپذير است و نه ضروري.
|
|
در هر حال بين جنبههاى مادى و معنوى فرهنگ، کنشهاى متقابل وجود دارد و تغيير يکى موجب تغيير ديگرى خواهد شد. در اين مورد بعضى از جامعهشناسان يعنى پيروان مکتب 'تکنوکراسي' از جمله 'آگ برن' معتقد هستند که دگرگونى در تکنيک اشياء و ابزار مادى باعث تغيير در فرهنگ معنوى و طرز افکار و عقايد مردم مىگردد. بهعبارت ديگر آنها معتقد هستند براى آنکه در فرهنگ معنوى مردم تغييرى حاصل شود و بتوان نظرات و عقايد خود را بر آنها تحميل کرد و بايد در تکنيک و تکنولوژى آنها دگرگونى حاصل مىگردد.
|
|
بدون ترديد تغييراتى که در تکنيک و ابزار کار پديد مىآيد، محصول تفکر و انديشه يا بهعبارت ديگر آموزش و پرورش است. انديشههاى مترقى و خلاق انسان سبب تغيير در فرهنگ مادى مىگردد. بنابراين جنبههاى مادى و معنوى فرهنگ که هر دو از جمله 'پديدههاى اجتماعي' هستند درهم تأثير متقابل دارند. اين کنش متقابل در درون جامعه روى مىدهد و نمىتوان تغييراتى را که در پديدههاى فرهنگي، اجتماعى و اقتصادى بهوجود مىآيد با عامل واحد و مشخصى تبيين کرد. بلکه پديدههاى اجتماعى 'تام' هستند و عوامل مختلفى در آنها مؤثر هستند.
|
|
در اينجا بايد گفت که بعضى از جامعهشناسان و مردمشناسان در تقسيمبندى خود فقط فرهنگ غيرمادى يا معنوى را 'فرهنگ' ناميدهاند و 'فرهنگ مادي' را 'تمدن' دانسته و تحقيق دربارهٔ آن را موضوع جامعهشناسى مىدانند. از جمله اينها ، 'آلفرد وبر' جامعهشناس آلمانى است اما فرهنگ مادى و غيرمادى را نمىتوان به آسانى از يکديگر مجزاء ساخت. زيرا اين دو بخش به هم پيوستگى و وابستگى متقابل دارند. پيوستگى فرهنگ مادى و معنوى هرچند به ظاهر ممکن است مشخص نباشد. اما اين پيوند و تأثيرات متقابل را با اندک دقتى مىتوان دريافت. مانند مسجد که نمودى او فرهنگ معنوى دين اسلام است يا کليسا يا معمارى به سبک 'گوتيک' . 'کارل گوستا و يونگ' از ديدگاه روانشناسى به اين موضوع توجه داشته است.
|