|
- واژهٔ جمعيتشناسى:
|
واژهٔ 'جمعيتشناسى' در برابر واژهٔ خارجى 'دموگرافى' (demography) نهاده شده است. دموگرافى از دو ريشهٔ 'دموس' (demos) به معناى مردم، و 'گرافوس' (graphos) به معناى نوشتار و نگارش ترکيب شده است. معناى دقيق واژهٔ دموگرافي، که در برخى از منابع جمعيتى نيز بهکار رفته، 'جمعيتنگاري' است ولى در زبان فارسى به 'جمعيتشناسي' ترجمه شده است.
|
|
نظر بر اينکه دانش جمعيتشناسى در آغاز پيدايش خود در اوايل نيمهٔ دوم سدهٔ ۱۹ (۱۸۵۵) صرفاً به بيان توصيفى پديدههاى جمعيتى مىپرداخت، لذا انتخاب واژهٔ دموگرافى (جمعيتنگاري) براى آن درست بود، اما دانش جمعيتشناسى در فرآيند دگرگونى و تکامل خود به بررسى علتها و پيامدهاى پديدههاى جمعيتى و رابطهٔ آنها با پديدههاى اقتصادي، اجتماعى و سياسى پرداخت و به همين جهت به مرحلهٔ تحليلى وارد شد. زمانى که براى نخستين بار در سال ۱۳۳۶، جمعيتشناسى بهعنوان يک درس در دانشگاه تهران تدريس شد، اين علم از مرحلهٔ توصيفى (نگاري) به مرحلهٔ تحليلى (شناسي) وارد شده بود؛ به همين جهت به 'جمعيتشناسي' ترجمه شده است.
|
|
واژهٔ دموگرافى براى نخستين بار در سال ۱۸۵۵ در کتاب آشيل گيارد (Achille Guillard) فرانسوى تحت عنوان 'اصول آمارى انساني' يا 'جمعيتشناسى تطبيقي' بهکار رفته و از آن پس مصطلح شده است (بهنام، ۱۳۴۸؛۳).
|
|
- تعريف جمعيتشناسى:
|
براى 'جمعيتشناسى' تعاريف چندى در آثار جمعيت شناختى آمده است:
|
|
۱. جمعيتشناسى مطالعهٔ آمارى جمعيتهاى در حال تغيير انسانى با روش علمى است (نيک خلق، ۱۳۷۴؛ ۷).
|
|
۲. جمعيتشناسى علمى است که به مطالعهٔ ساختمان و تحول و حرکات جمعيتها در زمان و مکان مىپردازد (صالحي، ۱۳۷۷؛ ۱۱).
|
|
۳. جمعيتشناسى مطالعهٔ ساختمان و حرکات جمعيتهاى انسانى و روابط متقابلى است که ميان پديدههاى جمعيتى و عوامل اقتصادي، اجتماعى و بيولوژيک وجود دارد (بهنام، ۱۳۴۸؛ ۴).
|
|
در جمعبندى از تعاريف فوق و تعريفهاى ديگرى که در اين مورد ارائه شده، مىتوان به تعريف نهائى زير رسيد: 'جمعيتشناسى عبارت است از مطالعهٔ علمى و توصيف و تحليل آمارى ترکيب و حرکات جمعيتهاى انساني، بررسى سياستهاى جمعيتى و روابط متقابلى که ميان پديدههاى جمعيتى و عوامل اقتصادى ـ اجتماعى و زيستى وجود دارد' .
|
|
به نظر جمعيتشناسان، جمعيتشناسى نوعى حسابدارى دقيق انسانها و رويدادهاى تولد، زناشوئي، طلاق و مرگ آنها است. در واقع جمعيتشناسى حد فاصل ميان علوم طبيعى و علوم انسانى و اجتماعى است که خصايص کيفى جمعيتها، استعداد زاد و ولد و تجديد نسل و همچنين حرکات زمانى و مکانى آنها را مورد مطالعه قرار مىدهد.
|
|
جمعيتشناس هر چند در وهلهٔ نخست مىکوشد وضع جمعيتهاى انسانى را 'آنچنان که هست' نشان مىدهد، اما در عين حال با کوشش در کشف چرائى پديدهها، ما را به تفکر دربارهٔ 'آنچنان که بايد باشد' وامىدارد. از اينرو گردآورى آمار و ارقام و روابط و همبستگى ميان آنها روشن شود، تجملى بيش نيست و براى فراهمآورندگان آن رنجى است که بىثمر مىماند (اماني، ۱۳۵۵؛ چ).
|
|
|
در ابتدا جمعيتشناسى قلمرو محدودى داشت که بهشمارش جمعيت يا مطالعه دربارهٔ عوامل مؤثر در تغيير تعداد جمعيت اختصاص داشت. اما بعدها در اثر بهبودى که در روشهاى گردآورى دادهها و آمار بهوجود آمد، دامنهٔ اين علم رو به گسترش نهاد و به بررسى جنبههاى کمى و کيفى جمعيت و نظريههاى جمعيتى نيز توجه کرد (امينزاده، ۱۳۷۹؛ ۵).
|
|
بنا به نوشتهٔ 'فرهنگ علوم اجتماعى' ، جمعيتشناسى داراى دو زمينهٔ اصلى است (بيرو، ۱۳۶۶؛ ۸۶):
|
|
۱. بررسى ساختار جمعيت در مقطع محدود و مشخصى از زمان
|
۲. بررسى حرکات جمعيت در دو شکل:
حرکات طبيعى
و حرکات مکانى
|
|
منبع ديگرى موضوع جمعيتشناسى را در سه عنوان خلاصه مىکند:
|
|
۱. بعد يا حجم جمعيت
|
۲. ساخت جمعيت
|
۳. تحول جمعيت (معزّى، ۱۳۷۱؛ ۲).
|
|
دقيقترين تقسيمبندى، موضوع جمعيتشناسى را به چهار بخش قسمت مىکند (سرائي، ۱۳۶۸؛ ۲۷):
|
|
۱. حجم يا شمارهٔ جمعيت
|
۲. توزيع جمعيت در مکان برحسب انباشتگى
|
۳. ترکيب جمعيت از نظر جنس و سن و سواد و فعاليت
|
۴. تغييرات يا حرکات جمعيت در زمان و مکان.
|
|
|
هدف کلى جمعيتشناسى مطالعهٔ گروه انسانهائى است که در زمان معينى و در منطقهاى مشخص زندگى مىکنند و بهعنوان يک جامعه (يا جمعيت) آمارى،
ويژگىهاى مشترک دارند (بهنام، ۱۳۴۸؛۳). هدف نهائى جمعيتشناسى بهدست آوردن 'قوانين جمعيتي' است.
|
|
اهداف ويژه و رفتارى مطالعات جمعيتى عبارت است از:
|
|
- گذشتهنگرى جمعيت در روند تکامل اجتماعى.
|
- مطالعهٔ جمعيت در زمان حال از نظر حجم، توزيع، ترکيب و حرکات.
|
- آيندهنگرى و پيشبينى جمعيت.
|
- بررسى رابطهٔ ميان پديدهها و فرآيندههاى جمعيتى با پديدههاى اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و سياسى.
|
|
|
جمعيتشناسى و دانشهاى ديگر
|
|
جميعتشناسى، مانند هر دانش ديگر، با بسيارى از علوم زيستي، رياضى و اجتماعى ارتباط متقابل دارد، يعنى در مطالعات خود به رشتههاى ديگر وابسته است و در عين حال بر آنها تأثير مىگذارد. ارتباط جمعيتشناسى با دانشهاى ديگر بهحدى است که پژوهشگرانى مانند هاوزر (Hauser) و دانکن (Duncan) عقيده دارند که 'جمعيتشناسى نه نظم نظرى واحدى دارد و نه مىتواند نظم نظرى واحدى داشته باشد و تنها به خود وابسته گردد' (رانگ، ۱۳۴۹؛ ۴).
|
|
دربارهٔ رابطهٔ جمعيتشناسى با دانشهاى ديگر آراى متفاوتى وجود دارد: از نظر روش با رياضيات و آمار مربوط است، از لحاظ تکثير و تجديد نسل با زيستشناسى ارتباط دارد و از جهت تجزيه و تحليل مسايل اجتماعى و اقتصادى با علوم درگير است (بهنام، ۱۳۴۸؛ ۵).
|
|
در تحليل نهائى، دانش جمعيتشناسى، با حفظ استقلال خود بهعنوان يک علم دقيق، با بسيارى از دانشهاى ديگر، بهويژه جامعهشناسي، اقتصاد، سياست، حقوق و مردمشناسى رابطه تنگ و دوسويه دارد. براى مثال، مىتوان گفت که 'متخصص شناخت بيمارىها، پژوهشگر جمعيت را در شناخت وضع ميرائى و علل مرگ يارى مىکند؛ زيستشناس در جستجوى وضع توالد و تناسل و آگاهى از عوامل متعدد مؤثر بر بارورى مىباشد؛ متخصص ژنتيک مفهوم کيفى وراثت را در ميزان افزايش گروههاى گوناگون جمعيت نمايان مىسازد؛ اقتصاددانان پژوهشگر جمعيت را در شناخت و درک رابطه بين منابع مادي، تکنولوژى و تعداد افراد يک منطقه کمک مىکنند؛ مطالعات جامعهشناسى از قبيل ازدواج، خانواده، مذهب، ارزشهاى اخلاقى و نيز بررسى پديدههاى تولد، بيمارى و مرگ در سطح جهاني، تا حدود زيادى فرآيندهاى اصلى جمعيتى را روشن مىسازد' (رانگ، ۱۳۴۹؛ ۴).
|