|
|
ميرمحمد شريف وقوعى حسينى نيشابورى از سادات اسحقآباد نيشابور و تربيت و تحصيلاتش در خراسان بود و در جوانى در بيشتر فنون خاصه تاريخ و ادب و خط مهارت يافت و سپس به هند روى آورد و چون خويشاوندش شهابالدين احمدخان از اعيان دربار جلالالدين محمداکبر پادشاه بود، ملازمت او اختيار نمود و بعد از مرگ او به درگاه ميرزاعبدالرحيم خانخانان پيوست و سرانجام وارد دربار اکبر گرديد و روزگار را به خوشى مىگذراند تا در لاهور به سال ۱۰۰۲ بدرود حيات گفت.
|
|
او خط شکسته را خوب مىنوشت و از اين روى به محمدشريف شکستهنويس شهرت يافت. در انشاء ماهر بود و از کتابهاى تاريخ به زبان عربى آگاهى داشت و کتابهاى نفيسى در اختيارش بود که بعد از مرگش باقى ماند. قصيده و غزل و رباعى را خوب مىساخت و چون طبعش به ايراد مضمونهاى وقوعى تمايل داشت اين تخلص را براى خود برگزيد.
|
|
اما اثر معروف ميرمحمد شريف کتاب اوست بهنام مجمعالاخبار که تاريخ مجمل عالم است از خلقت تا سال هزار هجرى و از اين حيث بىشباهت به تاريخ الفى نيست و در دو مقاله تدوين شده است.
|
|
|
وى از تبار خواجه ارجاسپ تهرانى متخلص به 'اميدى' بود، و خود پسر خواجه ميرزا احمد تهرانى و اسم کامل او محمد امين است و به 'امينِ احمد' بهصورت اضافهٔ ابنى در عرف اديبان و مورخان شهرت دارد.
|
|
پدرش خواجه ميرزااحمد پسر خواجه محمد طاهر و برادر خواجه محمد شريف هجرى و خواجه خواجگى بود و به بازرگانى و ملکدارى اشتغال داشت.
|
|
محمدامين چنانکه خود گفته است از ديرباز 'هميشه اوقات را در تحصيل احوال ابرار و اخيار مصروف مىداشته ... تا آخر بنا بر وفور خواهش خود و اشارهٔ بعضى از دوستان خاطر بر آن قرار گرفت که تذکرهاى جمع سازد از نظم و نثر تا زمان حال را کارى و ايّام مستقبل را يادگارى باشد، بعد از شش سال که ليلاً و نهاراً بدان مواظبت نموده شد کتابى به حصول پيوست مملو از اشعار و اخبار و حکايات و آثار که ... اگر چه نظارهکنان از گل و رياحين آن بوستا دماغ جان را معطر ديدهٔ دل را منور مىگردانند اما از لذت نقل آن ثمرات بنابر افزونى عبارت و زيادتى کتابت بىمنفعت و محروم مىمانند، لاجرم بهخاطر رسيد که از هر خرمن آن دانهاى و از هر کيلش پيمانهاى جمع ساخته کتابى على حده تصنيف نمايد' و آن کتاب جداگانه همين هفت اقليم است که چنانکه از گفتار مؤلف برمىآيد خلاصهاى است از تذکرهاى مفصل که با شش سال کار ترتيب داده بود.
|
|
اين کتاب مختصر شده را که هفت اقليم نام يافته نمىتوان تنها تذکره ناميد، چه آن طور که از نامش برمىآيد کتابى است که بناى آن بر جغرافياى هفت اقليم عالم (تا آنجا که مؤلف مىشناخته) گذارده شده است. مؤلف نخست مىپردازد به ذکر مقدمهاى دربارهٔ خشکىهاى کرهٔ زمين و ربع مسکون از آن خشکىها که در شمال خط استوا است و بخشى را اقليم مىناميدهاند؛ و بعد از آن شروع مىکند به بيان هر يک از اقليمهاى هفتگانه و تعريف جغرافيائى و مساحت آن و کشورها و شهرهاى مهمى که در آن است و ضمن بيان هر شهر و ديار به ذکر بزرگان آن، خاصه شاعرانش نيز پرداخته و نمونهاى خوبى از شعرهايشان ذکر نموده و ضمناً دربارهٔ هر کشور اطلاعات تاريخى هم دربارهٔ آن داده است که گاه بسيار قابل توجه است خاصه آنچه دربارهٔ سند و هند بيان نموده. تأليف هفت اقليم به سال ۱۰۰۲هـ پايان يافته است.
|
|
|
شيخابوالفضل بن مبارک ناگوارى اکبرآبادي، بردار کوچکتر شيخابوالفيض فيضى فياضي، از رجال بسيار متنفذ در عهد پادشاهى اکبر است که از هر حيث حقاً به هندوستان و هندوان تعلق دارد ولى به سبب اهميت وافرش در ادب فارسى در اينجا با رعايت کمال اختصار اشارهاى به احوال و آثار او مىکنم. وى به سال ۹۵۸ در اگره ولادت يافت و تا پانزدهسالگى دانشهاى متداول زمان خود را فرا گرفت و بيشتر آن را مديون خطيب ابوالفضل کازرونى از دانشمندان آن عهد بود. در سال ۹۸۱ به معرفى برادر خود شيخابوالفيض فيضى به خدمت جلالالدين اکبر درآمد و بهزودى از مقربان آن پادشاه گرديد و همواره در خدمت او بود تا آنکه به سال ۱۰۱۱ به قتل رسيد.
|
|
ابوالفضل نيز مانند برادر خود در ابداع 'دين الهى' يا 'توحيد الهى' مؤثر بوده است. اهميت او بيشتر در اين است که نويسندهاى چيرهدست و ماهر بود، مانند بردارش فيضى به زبان فارسى احاطه داشت و سعى مىکرد و در نگارش اثرهاى خود به سبکى نزديک پيشينيان بازگردد و از شيوهٔ نثر عهد صفوى دور شود. وى تأليفات متعددى دارد که مهمتر از همهٔ انها کتاب اکبرنامه، آئين اکبري، و عيار دانش است.
|
|
اکبرنامه مفصلترين کتاب در تاريخ دوران اکبر است که مؤلف آن را در سه جلد نوشت.
|
|
آئين اکبرى کتاب مشهور ديگرى است از ابوافضل علامى در شرح رسمها و آئينها و مقررات دربارى هند که هر يک از آنها ذيل 'آئين' (=رسم، سنت) ذکر شده (مثل آئين فرود آمدن اردو - آئين چراغ افروزى - آئين واقعهنويسي، و جز آنها). اين کتاب در پنج دفتر و خاتمه فراهم آمده و ابوالفضل در خاتمهٔ آن شرح حال خود را آورده است.
|
|
عياردانش شيخابوالفضل آخرين تحرير از کليله و دمنه است با عبارات سادهٔ روان و صحيح، که در مقدمه تاريخ آن تا پارسىشدنش را به فرمان نصربن احمد سامانى و بار ديگر در دوران پادشاهى بهرامشاه غزنوى شرح داده و آنگاه دو باب اول کتاب (در بعضى سخنان بوزرجمهر حکيم) و (در احوال بروزيهٔ طبيب) را که ملاحسين واعظ کاشفى در انوار سهيلى حذف کرده و بر تحرير خود افزوده و کتاب را بهنام جلالالدين اکبر درآورده است. علاوه بر نسخ چاپى از اين کتاب نسخههاى خطى بسيار در دست است.
|
|
مکاتبات علامى مجموعهٔ ترسلات شيخابوالفضل است و بهنامهاى مکاتبات ابوالفضل و انشاء ابوالفضل نيز معروفى است. نامههائى که در اين مجموعهاى نقل شده بعضى بهنام اکبر و پارهاى بهنام خود شيخابوالفضل، و مجموعهٔ آن مشتمل بر سه دفتر است.
|
|
او با همه اشتغالات سياسى کارهاى ادبى ديگرى نيز کرد مثل تأليف جامعاللغات در لغت فارسي، و نوشتن مقدمههائى بر تاريخ الفى و بر ترجمهٔ مهابهارتا و جز آنها.
|
|
دربارهٔ اعتقاد شيخابوالفضل بسيار چيزها گفته و نوشتهاند که نقل آنها در اينجا مقامى ندارد و ارزش او در نثر زيباى منتخب و استوار در دست اوست که به شيوهٔ نويسندگان پيشين دارد و از آن همه بىمزگىها و عربىگوئىها و غلطپردازىها که در نثر عهد تيمورى و صفوى مىبينيم در آنها اثرى نيست، پارسى هموار يکدست و دور از افراط و تفريط و همراه با همهٔ فرنهادهاى واژگانى و دستورى و نويسندگى دارد، و البته نبايد فراموش کرد که تمايلش به فارسىنويسى و آوردن واژههاى پارسى بر ديگر تمايلاتش در نثر مىچربد. او گاهى شعر فارسى نيز مىسرود.
|
|
|
عبدالحق بن سيفالدين بن سعدالله ترک بخارى دهلوي، از يک خاندان برزگ ادب و تصوف بود که از بخارا به هند کوچ کرد و در دهلى سکونت گزيد. وى محدث و فقيه و مورخ و صاحب اثرهاى متعددى است که شمارهٔ آنها را تا ۱۲۰ دفتر نوشتهاند. شعر نيز مىگفت و حتى تخلص مىکرد. پدرش سيفالدين و عمش رزقالله نيز در نظم و نثر فارسى دست داشتند. عبدالحق در ۹۵۸ در دهلى ولادت يافت، بعد از کسب معارف زمان به تصوف گرائيد و وارد طريقت قادرى شد، دوبار به مکه و مدينه سفر کرد و مدتى در آن جاها بود و بازمانده حيات را در دهلى گذراند و همانجا به سال ۱۰۵۲درگذشت. وى در موضوعهاى گوناگونى مانند حديث و تفسير و فقه و تصوف و عرفان و کلام و منطق و تاريخ کتابهاى متعدد نوشت. از آن ميان است: مدارجالنبوة و مراتبالفتوة در سيرت رسول به فارسى که خود گزيدهاى از آن بهنام حليهٔ سيدالمرسلين ترتيب داد؛ الطريقالقويم فى شرح الصراط المستقيم که در ۱۰۱۶ نوشته؛ و حذبالقلوب الى دارالمحبوب يا تاريخ مدينه؛ و اخبارالاخيار فىاحوال الابرار و ذکرالملوک فى اخبار سلاطين هند که همه به فارسى هستند.
|
|
از ميان اين آثار که برشمردهايم کتاب اخبارالاخبار حاوى شرح حال مشايخ تصوف در هند است از معينالدين چشتى تا پايان سدهٔ دهم هجرى که در خاتمهٔ آنها شرح حال پدر مؤلف و خود او نيز ذکر شده.
|
|
کتاب مهم ديگر عبدالحق ذکرالملوک فى اخبار سلاطين هند است که به تاريخ حقى نيز شهرت دارد و تاريخ عمومى پادشاهان مسلمان هند است از سلاطين دهلى به بعد در دو باب.
|
|
پسر عبدالحق يعنى نورالحق مؤلف زبدةالتواريخ است از عهد معزالدين محمدبن سام تا جلوس جهانگير (۱۰۱۴هـ) و آن در حقيقت تحرير مفصلترى است از تاريخ حقى که دنبالهٔ مطلب در آن به جلوس جهانگير کشانيده شد.
|