|
|
ميرزا محمد طاهر نصرآبادى از مؤلفان و صاحبقلمان سدهٔ يادزهم هجرى و از جانب پدر از بازماندگان ميرزا صالح اصفهانى معاصر جهانگير و پدر ميرزا صادق مينا است. ولادتش به سال ۱۰۲۷ هـ در نصرآباد، دهى در نيم فرسنگى اصفهان، اتفاق افتاد. دوران جوانى را به لهو و لعب گذراند تا به قهوهخانهاى در اصفهان که مجمع شاعران و ادبيان و اهل کمال بود، راه يافت و در پرتو معاشرت با آنان طبعش به نظم و نثر متمايل شد و از محضر دانشمند عصر خويش، آقا حسين خوانسارى استفاده کرد و چون در ساختن ماده تاريخ اظهار مهارت کرد بهزودى شهرت يافت و دوستان بسيار فراهم آورمد ولى به دنبال منصب و مقامى نرفت و معاش خود را از راه کشاورزى حاصل مىنمود و به همين سبب مورد احترام مردم صاحبان مقام و منصب بود و حتى هرگاه شاه سليمان به نصرآباد مىرفت در منزل او نزول مىنمود.
نصرآبادى در شعر و نثر هر دو دست داشت. از اثرهاى اوست:
|
|
۱. تذکرهٔ نصرآبادى که ميان سالهاى ۱۰۸۳ تا ۱۰۹۰ هـ در مقدمه و پنج 'صف' خاتمهاى متضمن دو 'دفعه' تأليف شده است.
|
|
۲. گلشن خيالات که از آن نسخههائى در دست است، و آن مجموعهاى است از چند داستان تعريضى مخلوظ از نظم و نثر که بعضى از آنها تماماً به شعر است.
|
|
۳. از نصرآبادى مکتوبى در دست است که به ميرزاقاسم خلوتنشين عباسآبادى تبريزى اصفهانى مشهور به 'بز' از تاجرزادگان و رجال متعين عهد شاه سليمان نوشته و در آن از بدرفتارى پسر ميرزاگله کرده است. اين مکتوب با تغييرهاى اديبانه و سرزنشها و ملامتها و راهنمائىهاى حکيمانه درآميخته است.
|
|
|
محمدمفيدبن نجمالدين محمودبن حبيبالله بافقى يزدى معروف به 'مستوفى' از مؤلفان و شاعران سدهٔ يازدهم هجرى است. وى شرح حال خود را در کتاب معروفش 'جامعمفيدى' آورده است. وى مدتى رئيس موقوفات يزد و نايب وزارت آن شهر بود امّا به سبب فوت پسرش دست از کارهاى ديوانى کشيد و سفرهائى به عتبات و سپس به هند کرد و در شوال ۱۰۸۹ منصب وزارت و ميرسامانى شاهزادهٔ مولتان را يافت و مىدانيم که در سال ۱۰۹۱ در لاهور بهسر مىبرده و پس از آن خبرى از او نداريم. و از آثار او است:
|
|
۱. جامع مفيدى: اين کتاب پرارزش اثر اصلى و مشهور محمدمفيد است در سه جلد که نخستين آنها مشتمل است بر تاريخ يزد از عهد اسکندر تا دوران امير تيمور گورکان که در هفت مقاله نگارش يافته است. جلد دوم جامع مفيدى مربوط است به تاريخ دولت صفوى از آغاز تا دوران زندگانى مؤلف و جلد سوم (در پنچ مقاله و خاتمه) در ذکر رجال يزد. مقالهٔ پنجم اين جلد موقوف بر ذکر حال مؤلف و از خاتمه نيز آنچه مانده در حقيقت دنبالهٔ مقالهٔ مذکور و در ذکر چگونگى اتمام کتاب است.
|
|
محمد مفيد مستوفى تأليف اين کتاب را به سال ۱۰۸۲ در بصره آغاز نمود و به سال ۱۰۹۰ هـ در مولتان به انجام رسانيد و مسلم است که يادداشتهاى آن را پيش از صاحب قلمان عهد صفوى مقرون به اطناب و حشو و گاه حذف فعل است ولى درستى انشاء و توانائى نويسنده در بيان اوصاف در بسيارى از بخشهاى کتاب قابل توجه است.
|
|
۲. مختصرمفيد کتاب ديگر محمد مفيد است 'در احوال بلاد ولايت ايران' همراه با نکات متعدد تاريخى و احادث و روايات و اسمار و حکايات که به مناسبت دربارهٔ شهرها و ناحيتها آورده است. تأليف اين کتاب به سال ۱۰۸۷ در دکن آغاز شد و به سال ۱۰۹۱ در لاهور پايان يافت و همچنانکه مؤلف در ضمن عنوان کتاب اشاره کرده مربوط است به جغرافياى ناحيتها و مملکتهاى مختلفى که در قلمرو شاهنشاهى صفوى قرار داشت و مؤلف آن را با استفاده از کتابهاى معروف متقدم و متأخر از تاريخ و جغرافيا در جواب گفتار کسى که به عظمت پادشاهان چين و ماچين و ترک و روم اشاره کرده بود، در اثبات عظمت و وسعت شاهنشاهى صفوى و ممالک تابع آن نوشته و براى بيان چنين معناى کوتاهى هفت صفحه از ديباچه را سياه نموده و چند بار معنىهاى نامتناسب را از راه اطناب و اسهاب به هم درآميخته است.
|
|
۳. مجالسالملوک فهرست سلسلههاى پادشاهان ايران است از آغاز تا سال ۱۰۴۹ که دورهٔ پادشاهى شاهعباس دوم (۱۰۵۱-۱۰۷۷هـ) تأليف شده است.
|
|
|
ميرزا محمد مهدى بن محمد نصير استرآبادى يکى از چند نويسنده و مترسل دفترخانه يا دارالانشاءِ نادرى و معروفتر از همهٔ آنها و از جملهٔ نزديکترين دراريان به نادرشاه بود و در غالب سفرهاى جنگى و غيرجنگى او را همراهى مىکرد و بسيارى از مکاتبات رسمى او را مىنوشت و سمت وقايعنگارى دربار نيز بدو مفوض بود و در سال ۱۱۵۱هـ از نادر مرتبهٔ خانى يافت.
|
|
وى بزرگترين منشى عهد خود در ايران بود و سبک اصلى و غالبش در انشاء ادامهٔ دروش مترسلان و مؤلفان متصنع قرن هفتم و هشتم هجرى خاصه وصّافالحضرة است. مهمترين آثارى که از او باز مانده تاريخ جهانگشاى نادرى درهٔ نادره و سنگلاخ و مبانى اللغه و منشآت است.
|
|
تاريخ جهانگشاى نادرى با نثرى مصنوع نگارش يافته ولى نثر متن اين کتاب بهجز آغاز فصلها و موردهائى که مؤلف در آنها به مقدمهچينى پرداخته ساده و دور از تکلف است. اين کتاب به زبان فرانسوى و انگليسى ترجمه شده چند بار در تبريز و تهران و بمبئى به طبع رسيد و آن را 'تاريخنادرى' نيز نامند.
|
|
دُرّهٔ نادره داراى همان مطلبهاى تاريخ جهانگشاى نادرى است و امتياز آن در انشاء مزين و بسيار مصنوع به پيروى از شيوهٔ وصافالحضرة است، و مؤلف در مقدمه از اين اثر خود بهعنوان يک سرمشق انشاء ياد مىکند و پيدا است که مقصود انشاء مصنوع و پيچيدهاى است که در آن اوان ميان اهل قلم رواج داشت. به جهت همين تصنع و تکلف زائد از حدّ و زيادهروى در آوردن مفردات و مرکبات مهجور عربى است که نسخههاى خطى و چاپى اين کتاب همواره با حاشيهها و يادداشتهاى بسيار همراه است. بهترين کارى که دربارهٔ اين کتاب شده رسالهٔ دکترى آقاى دکتر سيد جعفر شهيدى استاد دانشکدهٔ ادبيات دانشگاه تهران است که با مقدمه و توضيحات کافى و رفع مشکلات لغوى همراه است و به سال ۱۳۴۱ خورشيدى به هزينهٔ انجمن آثار ملى در تهران چاپ شد.
|
|
کتاب انشاء يا منشآت ميرزا مهديخان مجموعهاى است از غالب نامههائى که به قلم او نگارش يافته است با دبياچهٔ مصنوعى که بر آن نگاشته و آن را بهنام امامقلى ميرزا پسر نادر درآورده و بدو اهداء کرده است. اين مجموعه مشتمل است بر عروسىنامهٔ رضاقلى ميرزا و نامههاى متعدد و مختلف دولتي، سلطاني، اخواني، شخصى (مثل موضوع وقف کتابخانهاى و وقف مزرعه و جز آن). اين نامهها را از حيث شيوهٔ نگارش آنها مىتوان بدو دسته تقسيم کرد: بعضى به نثر مزين و متکلف نگارش يافته و بعضى ديگر از جملهٔ نثرهاى نسبتاً ساده هستند.
|
|
کتاب سنگلاخ در لغت ترکى است و مؤلف در ديباچهٔ آن گفته است که چون از جوانى باز ديوان اميرعلى شيرنوائى را مرور مىکرد بر آن شد که تا معانى واژههاى ترکى آن را توضيح دهد. کتاب سنگلاخ را محمد خوئى براى عباس ميرزا فرزند فتحعلى شاه قاجار تلخيص کرد و آن را 'خلاصهٔ عباسى' ناميد.
|
|
مبانى اللغه يا مبادى اللغه پيش گفتارى است که براى سنگلاخ در لغت ترک نگاشت.
|
|
|
خان زمان بهادرظفر جنگ علىقلىخان واله داغستاى از اميران و شاعران و مؤلفان سدهٔ دوازدهم است که تذکرهٔ خود موسوم به رياضالعشرا را درست در پايان عهد مورد مطالعه ما يعنى به سال ۱۱۶۱ تأليف کرد. وى به سال ۱۱۲۴ در اصفهان متولد شد و در ۱۱۷۰ هـ در دهلى درگذشت. نسبش به عباس بنعبدالمطلب مىرسيد. علىقلىخان پس از غلبهٔ افغانان بر اصفهان به هندوستان رفت و در دستگاه تيموريان هند به خدمت پرداخت و لقب خان زمان بهادر ظفر جنگ يافت تا در ۴۶ سالگى درگذشت.
|
|
واله نويسنده و شاعرى سخنسنج و مردى خوشقريحه و آزادهخوى بود. اثر مهم و ارزندهاش تذکرهٔ رياضالشعرا است در يک مقدمه و بيست و هشت روضه (معادل بيست و هشت حرف) و خاتمه در ذکر احوال مؤلف، که مجموعاً انشائى ساده و روان و دور از تصنع دارد و واله به سال ۱۱۶۱ يعنى در سى و هفت سالگى از تأليف آن فارغ شد.
|
|
واله شعر مىساخته و به قول هدايت 'قرب چهار هزار بيت ديوان داشته' . اين ترانهها ازوست:
|
|
در معرکهٔ عشق ستيز دگرست
|
|
قتح دگر آنجا و گريز دگرست
|
فرياد و فغان و گريه و ناله و آه
|
|
اينها هوس است و عشق چيز دگرست
|
|
از سينهٔ ريش هر چه خواهى بردار
|
|
زينجا کم و بيش هرچه خواهى بردار
|
جان و دل و صبر از توام نيست دريغ
|
|
غير از غم خويش هرچه خواهى بردار
|
|
من زنده به دوستم نميرم هرگز
|
|
مغزى بىپوستم نميرم هرگز
|
هرکس که نه اوست مردهاش دان ز ازل
|
|
من خود همه اوستم نميرم هرگز
|
|
خيزيد ز راه من که عاشق شدهام
|
|
ترسيد ز آه من که عاشق شدهام
|
در دوزخ هجر مىگذارم شب و روز
|
|
اين است گناه من که عاشق شدهام
|
|
رحمى ننمود يار بر زارى من
|
|
غم داد و نکرد هيچ غمخوارى من
|
از تيغ جفا بريخت خونم آخر
|
|
اين بود نتيجهٔ وفادارى من
|
|