مهمترين اين تحقيقات در چند دههٔ اخير توسط چمباردلو (Chombar de Louwe) در مورد کوىهاى جديدالتأسيس حومهٔ شهرها (Suburbanin) بهعمل آمده است. اين کوىها در مجاورت شهرهاى بزرگ احداث شدهاند. در يکى از بررسىها، روش بررسى براساس مشاهدهٔ تطبيقى نمونهگيرى از تعداد ۱۳۵ خانوار استوار است بنابراين هر يک از سه کوى مورد بررسى ۴۵ خانوار نمونه که مرکب از سه گروه اجتماعى صنفى است (۱۵ خانوار کارگر، ۱۵ خانوار مستخدم ادارى و ۱۵ خانوار کارمندان توسط و مهندسان و صاحبان تکنيک) انتخاب شده است. بهعلاوه در هر گروه ۴۵ خانوار از ۲۷۰ خانوار داراى ۱ تا ۳ کودک و ۱۸ خانوار ۴ کودک و بيشتر از آن داشتهاند روش بررسي، مصاحبهٔ هدايت شده براساس يک پرسشنامهٔ راهنما استوار بوده است.
در مورد ارتباطات و روابط همسايگى نخستين نکتهاى که بايد يادآور شد اين است که سکونت در اين شهرهاى جديد براى کليهٔ ساکنان آن مستلزم تغيير محيط مسکونى و حتى محيط اجتماعى آنها بوده است.
بنابراين خطر تنهائى و نابسامانى نسبت به روابط اجتماعى قبلى چه از نظر خانوادگى و چه از لحاظ دوستىها براى ساکنان اين شهرهاى جديد وجود داشته است.
از طرف ديگر روابط جديد همسايگى خواه و ناخواه بين ساکنان ساختمانهاى چند آپارتمانى در سطح وسيعتر بين کليهٔ ساکنان شهر برقرار بوده است.
حفظ روابط با دوستان قديمى
بر اثر تغيير محيط مسکونى در جوامع تحت مطالعه در مورد پذيرائى دوستان در خانهٔ شخصى و بهخصوص ملاقات دوستان در خانهٔ آنها در اينجا با يک پديدهٔ کاهش ميزان روابط روبهرو مىشويم بهطور مثال اگر ۴۷ درصد افراد به اندازهٔ گذشته يا بيش از پيش از دوستان خود پذيرائى مىکنند تنها ۳۲ درصد غالباً به ملاقات دوستان مىروند. ليکن اين پديده در مورد کارگران بيش از طبقات حد وسط که بالأخره سعى دارند بيشتر روابط قبلى خود را حفظ کنند و کمتر دنبال روابط تازهاى در شهر جديد هستند صادق است.
در مورد آرزوى خانوادەها مبنى بر اينکه دوستان خود در مجاورت آنها سکونت گزينند بين قشرهاى مختلف در اينجا نيز اختلاف سليقهٔ زيادى ملاحظه مىشود.
طبقات متوسط بسيار مفيد هستند که محل سکونت دوستان خود از آنها نه زياد دور باشد و نه خيلى نزديک.
مستخدمين اکثريت طرفدار نزديکى و مجاورت دوستان خود هستند.
کارگران به دو دستهٔ مهم افراطى تقسيم مىشوند: اين دو دسته مىخواهند يا خيلى نزديک به دوستان خود باشند يا خيلى دور از آنها. نتايج اين بررسى ايجاب مىکند که روابط و تماسهاى هر قشر اجتماعى جداگانه مورد تفسير قرار گيرد؛ لذا اين نتيجه بهدست مىآيد که کارمندان از ايجاد رابطهٔ مستقيم با همسايگان خوددارى مىکنند و مىخواهند حد تعادل را رعايت کنند يعنى نه مىخواهند با آنها کاملاً مجاور باشند و نه خيلى از آنها دور باشند اما چون اکثر آنها داراى تلفن هستند مىتوانند با دوستان خود تماس تلفنى برقرار کنند. مستخدمين نيز خيلى کم خواهان معاشرت مىباشند ولى از تنهائى هم رنج مىبرند از همين جا است که تمايل دارند به دوستان خود نزديک شوند.
در مورد کارگران که به سادگى در همسايگى هم سکونت مىکنند بعضىها به راحتى در نزديکى دوستان خود سکونت گزيده و سعى دارند با آنها تماس داشته و به کمک هم بشتابند برخى ديگر بعضى اوقات با همسايگان خود به بحث و مجادله پرداخته که در نتيجه گاهى ايجاد رنجش و کدورت در بين آنها مىنمايد.
روابط خانوادگى
روابط خانوادگى ۶۰ درصد موارد حفظ شده و حتى بهبود يافته و ۳۵ درصد موارد بسيارى تخفيف مىيابد اين خصوصيات در قشرهاى مختلف با نسبتهاى مشابه و نزديک به هم ملاحظه شده است بنابراين بين افراد بيشتر ناشى از تغيير محل است مخصوصاً کسانى که کمتر خانوادهٔ خود را مىبينند بيشتر اظهار تأسف مىکنند معهذا بهخاطر استقلال بيشتر خود، فاصله را ترجيح مىدهند.
ايجاد روابط جديد در شهر
شرح آمارها در مورد درجه و ميزان رضايت آنها از روابط جديدى که با خانوادهها برقرار کردهاند فقط ۲۰ درصد افراد از اين نوع روابط اظهار رضايت کردهاند در حالى که ۲۲ درصد رضايت چندانى نداشته حتى از برقرارى اينگونه روابط اظهار تأسف کردهاند و سايرين بدون اينکه ناراحت باشند برقرار کردن روابط و ايجاد دوستىهاى تازه را مشکل دانستهاند يا گفتهاند که هيچگونه روابطى برقرار نکردهاند. مسلم است که قدرت سکونت وجه نظرها را تغيير مىدهد. برحسب نظر بررسى کنندگان از اين لحاظ دو مرحله وجود داشته است.
در مرحلهٔ اول روابط زيادى بين افراد برقرار مىشود و انتخاب در دوستىها با سرعت صورت مىپذيرد.
در مرحلهٔ دوم دوران سرخوردگى و بدبينى نسبت به اينگونه دوستىهاى جديد فرا مىرسد ليکن پا برجا بودن روابط را اجتنابناپذير مىپندارند.
از طرفى به يک نوع وجهه نظر ديگرى برمىخوريم و آن نظر کسانى است که با هر گونه روابط همسايگى مخالفت نشان مىدهند. زيرا به نظر اين دسته ارتباط بين همسايگان موجب گفتگوهاى بيهوده و بدگوئى و غيبت بين آنها مىشود. در مجموع روابط همسايگى در اين کوىهاى جديدالتأسيس بهوجود آمده است ليکن حقاً براى اينگونه روابط ارزش و اعتبار زيادى قائل نيستند و در عمل تعداد کمى از اينگونه روابط منجر به دوستىهاى محکم و صميمى مىگردد.
- نظريهٔ عمومى:
اگر بخواهيم مسئله را در سطح مقايسهٔ فرهنگهاى مختلف طرح کنيم بايد توضيح دهيم که در کشور فرانسه اين مطالعه در آنجا صورت پذيرفته است ايجاد دوستى اساساً از روابط صميمانه بين همسايگان کاملاً مشخص و متمايز است. برقرار شدن روابط صميمانه با همسايگان منوط به يک نوع تمايل انتخابى بين افراد است که البته کوىهاى آپارتمانى براى اينگونه روابط کمتر مناسب است. در اين مجموعههاى آپارتمانى جديدالتأسيس انبوهى جمعيت و شلوغى و ناآشنائي، همراه با احساس جدائى و تنهائى از ساير محلات شهر محيط نامساعدى را براى برقرارى روابط بهوجود مىآورد. بهعبارت ديگر اين کوىهاى جديدالتأسيس حالت يک 'محلهٔ خودمانى ندارد' زيرا اختصاصات قديمى و سنتى جمعيت کمتر در آن ملحوظ شده است. بهعبارت ديگر در وراى اين محدودهٔ اجتماعى جديد تنوع زندگى و حالت خودمانى محلههاى قديمى شهر از ميان رفته و افراد به سرعت در آنجا ناراحت و کسل مىشوند.
مطالعاتى چند در اين خصوص در ساير کشورها از جمله ايالات متحده نشان مىدهد که وضع برعکس فرانسه است يعنى تفاوت مذکور بين دوستى و همسايگى کمتر محسوس است. زيرا تحرک اجتماعى و تحرک مسکونى خيلى شديدتر و قديمىتر است و موجب مىشود که ساکنان کوىهاى جديد همانند مسافران به آسانى و به سرعت روابط جديد همسايگى برقرار کنند تا تنها نمانند. اين نوع دوستىها که ناشى از روابط جمعيتى است از همسايگى قابل تمايز و تشخيص نيست و تقريباً هر دو همسان مىباشند و در انگليسى اصطلاح 'فرند شيپ' (Friend ship) را دربارهٔ هر دو نوع رابطه بهکار مىبرند.