پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا
آنتون مسمر
پديده مورد بحث با پيدايش فردريک آنتون مسمر (Fredrich Anton Mesmer) (۱۷۳۴-۱۸۱۵) بهصورتى جدى مطرح شد. او طريقه ايجاد اين پديده را کشف نموده و آن را بهنام خود در تاريخ به ثبت رسانيد زيرا اين پديده بهنام مسمريزم (Mesmerism) خوانده شد. مسمر پزشکى در وين بود که در اوايل نظريهاى شبيه هلمونت داشت. نظريههاى اوليه او براساس سعى او بر تبيين تأثير مفروض ستارگان بر افراد بشر استوار بود، اصلى که ستارهشناسان آن زمان سخت به آن معتقد بودند. او بدين اعتقاد بود که بايد اصلى وجود داشته باشد که در تمام گيتى گسترش و نفوذ داشته و احتمالاً بتوان آن را همانند الکتريسيته و يا مغناطيسم دانست. اين باور او را به آزمايش تأثير آهنربا بر انسانها کشانيد. بدين ترتيب که با آهنربا بدن افراد را لمس مىکرد و يا اينکه آن را از فاصلهاى بر روى بدن آنها مىدوانيد. او با اين روش مشاهده نمود که قادر است اغلب آنچه را که ما امروز بهنام هيپنوتيزم مىخوانيم، در افراد ايجاد کند. او اين کشفيات خود را در نشريهاى به سال ۱۷۶۶ به جهانيان عرضه کرد. مسمر بهعنوان يک پزشک از روش مغناطيسم جهت درمان بعضى از بيمارىها استفاده نمود. مسمر خود در سال ۱۷۷۶ گفت که او هيچگاه معتقد نبود که آهنربا در درمانهاى او نقش اساسى داشته، بلکه فقط اينکه مغناطيسم حيوانى در آهنربا و ستارگان مشابه بوده و احتمالاً از يک عنصر و ماهيت هستند. بههرحال در سال ۱۷۷۶، او استفاده از آهنربا را کنار گذارد و از آن پس فقط از مغناطيسم حيوانى بههمان شکل که فن هلمهولت و ديگران مطرح کرده بودند سخن به ميان آورد. او براى آخرين بار در سال ۱۷۷۴ بهوسيله آهنربا بيمار نوروتيکى را درمان نمود و کمى بعد از آن فقط با حضور خود بهعنوان منبع اصلى مانياتيسم به درمان بيماران پرداخت. |
در سال ۱۷۷۵ قبل از اينکه مسمر تعداد زيادى را علاج کند نامهاى به آکادمىهاى مختلف علوم درباره موضوع مغناطيسم حيوانى ارسال داشت. تمام اين مؤسسات نامه او را بىجواب گذاردند غير از يکى که آن هم پاسخ ناموافقى به او داد. در وين نظريهٔ او دشمنان بسيارى را نصيب وى کرد و بدين لحاظ مسمر در سال ۱۷۷۸ به پاريس رفت. در پاريس او ضريح (Baquet) معروف خود را ساخت. بهنظر مىرسد که اين ضريح در اول صندوقى چوبى بوده که شامل موادى شيميائى در داخل و ميلههاى آهنى بسيارى در پيرامون خود بوده است. چنين تصور مىرفت که اين وسيله توسط مسمر مغناطيسه شده و قادر است مانياتيسم را به افرادى که پيرامون آن نشستهاند انتقال دهد، در صورتىکه دستهاى آنان به وسيلهبندى به آن متصل باشد (ظاهراً اين محفل داره مانند سلف محفلهاى دايره مانند بعدى است که تا زمان ما ادامه دارد). اطاقى که ضريح در آن قرار داشت نور کمى داشت ولى با آينههاى متعدد تزئين شده و صداى موسيقى به شکل متناوب به گوش مىرسيد. مسمرگاهى در لباس شعبدهبازان ظاهر شده و به دور افراد اين محفل دايره شکل مىگشت و در آن حال يکى را لمس مىکرد، ديگرى را مورد تفقد از راه دور قرار مىداد و با نگاه خود به سومى خيره مىشد. تأثير اين اعمال متفاوت بود. شفاى بسيارى صورت مىگرفت و بدون شک هيپنوتيزم نقش عمدهاى در اين زمينه ايفاء مىنمود. اغلب هنگامى که به شخصى خيره مىشد و به او مىگفت Dormez (در زبان فرانسه به معنى 'بخواب' است. مترجم)، آن فرد بلافاصله به خواب فرو مىرفت. در پاريس علاقه عمومى به اين موضوع بسيار گسترش يافت. هيئتهاى علمى جهت بررسى اين پديده مأمور گشتند و ليکن گزارش منفى ارائه نمودند (۱۷۸۴). البته در حالىکه تأثير اين روش را انکار نکردند، آنها مشابهتى بين مغناطيسم حيوانى و مغناطيسمى که در فلزات يافت مىشود مشاهده ننمودند. در واقع اين گزارشها فرق زيادى با نظريه مسمر نداشتند. |
حوادثى که پس از آن رخ داد نشاندهنده قدرت کلام در امور بشرى است. مسمر کشف کرده بود که آهنربا ارتباطى به اين پديده ندارد، ولى او اصطلاح مغناطيسم حيوانى را از اين جهت نگه داشت که فکر مىکرد که حتماً شباهتى بين قدرت جديد و مغناطيسم وجود دارد. بررسىکنندگان چنين ارتباطى را نيافتند و لذا اعلام کردند که در واقع 'مغناطيسم حيواني' داراى مغناطيسم نيست و چون اين پديده با تبانى مسمر با افراد نبود که ايجاد مىشد و اگر مغناطيسم نيز نباشد پس بايد 'چيز' ديگرى مىبود که از ماهيت آن کسى اطلاعى نداشت. اين 'چيز ديگر' را همه يک راز مخصوص مسمر مىدانستند که حاضر نبود افشاء کند، زيرا چنين استدلال مىشد که چگونه ممکن است او بتواند چنان نتايجى بهدست آورد بدون اينکه بداند چه کار مىکند. دولت فرانسه ۲۰۰۰۰ فرانک به مسمر براى افشاء راز او پيشنهاد کرد ولى او آن را رد نمود، رازى که البته خود او نيز نمىدانست، چون که در واقع رازى نداشت که آشکار کند. او فقط مىدانست که از اعمال خاص خود نتايج مشخصى بهدست مىآورد و اعتقاد داشت که اين نتايج نيز حاصل قدرت مغناطيسى وجود او است. بيش از اين نه او و نه بررسىکنندگان فعاليتهاى وى چيزى مىدانستند. بههرحال از همان اوان، حرفه پزشکى و دانشمندان آن زمان با روشها و کارهاى او مخالف بودند و هنگامى که او از افشاء 'راز' خود سرباز زد، مورد آزار و تهمت و توهين قرار گرفت و بالاخره هنگامى که بهعنوان شياد معرفى شد، از پاريس به سويس رفت و در آنجا به سال ۱۸۱۵ درگذشت. |
مطلب جالب توجه در اين ارتباط اين است که بدانيم چه عواملى سبب صعود و سقوط سريع مسمريزيم بود و بهخصوص به اين دليل که اين نمايش کوچک بيش از يک بار پس از آن تکرار گشت. اين پديده در حقيقت مبارزه دائمى بين جناح تندرو و محافظهکار را در علم و در حرفه پزشکى نشان مىداد. مسمر بهدنبال مطالبى جديد مىگشت، همانطور که دانشمندان معاصر او در رشتههاى ديگر علوم درصدد کشفيات نوين بودند، اما بهنظر مىرسيد که کشف مسمر، خيلى جديد بود به شکلى که کاملاً با روشهاى پذيرفته شده و سنتى علوم و حرفه پزشکى کاملاً بىارتباط بود و خاصه اينکه توجيه مسمر از اين پديده در واقع فاقد صحتى اصولى و يا حتى ظاهرى بود. فرصتطلبى و شهرتخواهى مسمر تاحدى سبب مخالفت با او بود زيرا وى به محض اينکه امکان درمانى اين روش را دريافت حداکثر استفاده شخصى را از آن کرد. اگر او بدون سروصدا و تبليغات در مورد ماهيت مغناطيسم حيوانى تحقيق و بررسى کرده بود به آن حد دشمنى و مخالفت ديگران را برنمىانگيخت. |
تعداد معدودى از افراد بشر قادر هستند که از شهرتطلبى و تأثير افکار عمومى خود را به دور نگه دارند و بسيار احتمال دارد که مسمر نيز تحت تأثير اين عوامل خود مسبب بسيارى از ابهامات و افسانهها و شايعات مربوط به مسمريزم قرار گرفت. از سوى ديگر اين احتمال است که او واقعاً وجود ضريح مخصوص خود را از شرايط مهم توليد اين پديده مىدانست. |
علت اصلى مخالفت علم با مسمر اين بود که گمان مىبرد از مدتها قبل توانسته است از شعبدهبازى در مسائل علمى جلوگيرى نمايد و شباهت روش مسمر با اين موضوع باعث مخالفت دانشمندان با او شد. اگر مسمر از راز موفقيت خود آگاه بود احتمال نسبى وجود داشت که بتواند در مقابل مخالفات ايستادگى نمايد، ولى آگاهى به اين راز مستلزم وجود دانشى روانشناختى بود که در آن زمان وجود نداشت و حتى پس از گذشت بيش از يک قرن و نيم هنوز دانش ناقصى از آن در دست است. بههرحال او مجبور به تسليم در برابر علماى محافظهکار عصر خود شد. کشفيات جديد به کندى راه خود را در علم باز مىنمايند، گو اينکه کشف کردن در واقع کار اصلى علم است. |
بهنظر نويسنده در حقيقت چنين نيز بايد باشد، پيشرفت علمى هنگامى تضمين مىگردد که حاصل نيروئى باشد که ضد تنبلى در انتقاد کردن بوده و موافق تغييرات اساسى در وضع موجود باشد. نظريات مسمر و گال آنقدر کلى بودند که پذيرش آنها دشوار مىنمود و هر دو نيز خارج از محافل و مراکز علمى فعاليت مىکردند، معهذا هيچيک از آن دو بهطور کامل در اشتباه نبودند. ما امروزه مسمريزم و فرنولوژى را رد مىکنيم ولى هيپنوتيزم را و تاحدى موضعىبودن عملکرد مغز را مىپذيريم. ولى دورنماى تاريخى نشان مىدهد که دانشمندان محافظهکار صرفاً وظيفه علمى خود را در سالهاى ۱۷۴۴ تا ۱۸۰۸ انجام مىدادند. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست